سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم سیاسی
 

اندیشه های سیاسی شیخ­ محمد رشید رضا

شیخ­ محمد رشید رضا در سال 1865م در روستایی از اطراف طرابلس در کشور لبنان، در ساحل دریای مدیترانه به نام «قلمون» و در خانواده­ای سوری تبار و معروف به "بیت آل الرضا" که نسبش به امام حسین(ع) می­رسید، به دنیا آمد. دروس مقدماتی را نزد پدرش که از روحانیون روستا و امام جماعت مسجد بود، فراگرفت و به حفظ آیات قرآن کریم پرداخت. سپس به طرابلس رفت و در مدرسه­ی ابتدایی «الرشیدیه» که از مدارس دولتی عثمانی بود، به تحصیل مشغول شد و علاوه­بر دروس ابتدایی، زبان ترکی را نیز آموخت. در سال1882 م به مدرسه­ی «الوطنیة الاسلامیة» رفت که از مدارس پیشرو آن زمان بود و سپس در یکی از مدارس دولتی عثمانی تحصیلاتش را به پایان برد. پس از عمری تلاش و کوشش که شرحش خواهد آمد، رشید رضا به سال 1935م در مصر درگذشت.

     

تالیفات

رشید رضا نویسنده­ای پرکار است، که از او آثار قلمی نسبتا چشم­گیری به یادگار مانده که عمده­ی آنها عبارتند از:

·          تفسیر القرآن الکریم مشهور به تفسیر المنار؛

·          الوحی المحمدی؛

·          نداء للجنس اللطیف او حقوق النساء فی الاسلام؛

·          مساوات الامراه بالرجل؛

·          تاریخ الاستاذ الامام؛ که در مورد استادش شیخ محمد عبده است؛

·          حقیقة الربا؛

·          الاخلافة او الامامة العظمی، این رساله در آستانه الغای خلافت نگاشته شده؛

·          السنه و الشیعه؛

·          الوحدة الاسلامیه و...

 

دوران زندگی رشید رضا

الغای خلافت عثمانی در اثر مشکلات داخلی و خارجی، و اعلام رسمی پایان آن توسط ترکان جوان در سال 1924م، بیان­گر بحران شدید نماد سنتی حکومت در دنیای سنی مذهب بود. در این زمان برخی حرکت­های عربی مایل بودند با استفاده از فرصت به دست آمده و الغای خلافت عثمانی به اعاده­ی این نهاد در میان اعراب اقدام کنند. گروهی نیز به اشکال دیگر از حکومت از جمله جمهوریت که با اسلام مطابقت داشته باشد فکر می­کردند. در چنین فضایی که متفکران عرب سنی سعی در حل مشکل نو ظهور داشتند، شیخ محمد رشید رضا از جمله کسانی بود که به این بحث وارد شد، و به رغم آن­که شاهد رواج ملی­گرائی و استقلال دولت­های اسلامی بود، هنوز به بازگشت خلافت فراگیر و شکل اصلاح­شده­ی آن امیدوار بود؛ او به این امر در مقدمه­ی کتاب الخلافه به صراحت اشاره می­نماید.

 

تاثیر اندیشه­ی سید جمال و عبده بر رشید رضا

موثرترین افرادی که بر افکار و اندیشه­های رشید رضا اثر گذار بوده­اند، سید جمال­الدین اسدآبادی و محمد عبده می­باشند. زمانى که رشید رضا در طرابلس اقامت داشت، شیخ محمد عبده به اتهام فعالیت‏هاى انقلابى بر ضد دولت عثمانى به بیروت تبعید شد. عبده که به توسعه‏ى نهضت اسلامى - عربى از طریق تعلیم و تربیت اعتقاد فراوانى داشت، حلقه‏هاى درس خود را در مدرسه‏ى السلطانیه­ى بیروت آغاز کرد، و توانست اندیشه‏هاى اسلامى خود را در این سرزمین بسط دهد. به رغم حضور طولانى عبده در بیروت، رشید رضا با وجود میل باطنى‏اش نتوانست با وى دیدار کند اما حضور عبده در طرابلس، این فرصت را مهیا کرد تا رشیدرضا با او ملاقات نماید.

رشید رضا با مطالعه‏ى اندیشه‏ى سیدجمال که توسعه‏ى نهضت اسلامى را با مبارزه و رودرویى با حکومت و نقد آن به­طور علنى مى‏دید، و آرا و دیدگاه‏هاى شیخ محمد عبده که توسعه‏ى نهضت اسلامى را در گرو توسعه‏ى تعلیم و تربیت و به دور از هیاهو مى‏دانست، توانست با این روش‏ها و اصول، روش خاصى را در توسعه‏ى نهضت اسلامى و وحدت اسلامى ترسیم کند. رشید رضا به پیروی از سیدجمال و عبده به مساله­ی اساسی اصلاحات اسلامی پرداخت. به نظر او علت اساسی زوال مسلمانان غفلت آنان از معنی راستین اسلام بود.

پس از تسلط فرانسویان بر سوریه، و بعد از عزیمت محمد عبده به مصر، رشید رضا نیز در سال 1898م به مصر رفت، و در شمار پیروان عبده درآمد. رشید رضا در این کشور با همراهی عبده در سال 1899م و پس از تبادل نظرهای فراوان مجله­ی «المنار» را با هدف توسعه­ی وحدت و اصلاحات اسلامی و اجتماعی و پاسخ به شبهات طرح شده از سوی غربیان درباره­ی اسلام، و حرکت در جهت همسویی مسلمانان پایه­گذاری کرد. در این مجله علاوه­بر جنبه­های مختلف اتحاد اسلامی، نهضت اسلامی و اصلاحات در قالب مقاله و تحقیق، تفسیر شیخ محمد عبده که بعدها خود رشد رضا ادامه­ی این تفسیر را نوشت چاپ می­شد. مجله­ی «المنار» نزدیک به 35 سال منتشر گردید، و مخاطبان فراوانی را در سرتاسر جهان اسلام و عرب از جمله تونس، الجزایر، لیبی و دیگر کشورهای آفریقایی به ویژه شمال آفریقا، هند، اندونزی، عراق، ترکیه و دیگر سرزمین­های اسلامی پیدا کرد، و با علمای این کشورها ارتباطات بسیاری داشت و بدین­ سان بر غنای مجله­ی «المنار» افزوده شد. رشید رضا پس از جنگ جهانی اول علاوه­بر فعالیت­های علمی و فرهنگی در فعالیت­های سیاسی مجامع ناسیونالیستی عرب در مصر شرکت داشت؛ وی در سال 1920م رئیس کنگره­ی سوریه شد، که فیصل را به پادشاهی برگزید. همچنین در سال 1921م به­عنوان عضو هیئت نمایندگی سوریه و فلسطین برای اعتراض به قیومیت انگلستان و فرانسه به جامعه­ی ملل رفت.

 

اندیشه­ی سیاسی رشید رضا

رکن اساسی اندیشه­ی سیاسی رشید رضا شوراگرایی و کلید واژه­ی آن "اهل حل و عقد" است. رشید رضا در تمامی بحث­های خود بدنبال آن است که نشان دهد نهادی که در تاریخ به نام خلافت شکل ­گرفته، از اصل خود فاصله گرفته است، و دیگر شباهتی با خلافت خلفای راشدین ندارد. وی معتقد است خلافت­های بالفعل در تاریخ اسلام ناشی از ضرورت بوده، و صرفا برای دفع هرج و مرج بوده است. او معتقد است شریعت اسلام ظرفیت لازم برای استخراج تمامی قوانین لازم بشر را دارد. به این اعتبار، او کانون نظام اسلامی را از خلافت به قانون شریعت منتقل می­کند، و شریعت را منبع قانون می­داند. به باور رشید رضا در راس حکومت باید یک مجتهد قرار داشته باشد، که از اهل حل و عقد برای کارهای حکومتی کمک بگیرد. کار قانون­گذاری را نیز باید شورا انجام ­دهد، البته بر اساس اجتهاد. بر این اساس رشید رضا اهل شورا یا به اصطلاح امروز مجلس شورا را تنها منبع مشروعیت خلیفه و دیگر تصمیمات سیاسی می­داند. رشید رضا با توجه به برخی علایق سنتی مصداق شورا را همان "اهل حل و عقد" در اندیشه­ی سنتی تعریف می­کند. رشید رضا در تفسیر "اولی الامر" در آیه­ی شریفه­ی «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأْمْرِ مِنْکُم»معتقد است، اولی الامر شامل اهل حل و عقد و دانایان به امور جامعه است، و اضافه می­کند اینان همان­هایی بودند که حضرت رسول(ص) در امور مهم و سری با آنها مشورت می­کرد. در واقع رشید رضا با جایگاهی که به اهل حل و عقد می­دهد، قصد دارد بحران خلافت در زمانه­ی خود را رفع کند. به نظر رشید رضا قدرت از اهل شورا به دو سوی حاکمان و مردم جریان پیدا می­کند. وی اصطلاح اهل حل و عقد را تقریبا در مفهوم جامعه­ی مدنی امروز به کار می­برد که کارکرد دوگانه دارد: الف) تعیین حاکمان و نظارت بر دولت؛ ب) توجیه و تشویق مردم به اطاعت و حمایت از دولت.

رشید رضا در کتاب "الخلافه و الامامة العظمی" در بحث اهل حل و عقد ابتدا به وضعیت بالفعل و بالقوه­ی نخبگان موجود در سرزمین­های اسلامی می­پردازد و این نخبگان را به حسب نوع دیدگاه­شان درباره­ی سیاست به سه دسته یا حزب تقسیم می­کند.

الف) حزب محافظه­کار، فقیهان متحجر: جماعت بزرگ عالمان دینی و اکثر مقلدان آنها هستند، که آرزوی حکومت اسلامی محض را دارند، و هیچ­گونه توجهی به دستاوردهای تمدن بشری ندارند. به اعتقاد رشید رضا این گروه از وضع قوانین نظامی، مالی و سیاسی عاجزند، و چون اجتهاد مطلق در امور دنیوی را نمی­پذیرند، به همین اعتبار اگر حکومت به آنها واگذار شود قطعا از اداره­ی جامعه برنمی­آیند. رشید رضا نه تنها اینان را شایسته­ی خلافت آرمانی خود نمی­بیند، بلکه حتی بعضا رواج استبداد و انحطاط جامعه­ی اسلامی را، ناشی از نوع اجتهاد فقیهان مذبور می­داند.

ب) حزب غرب­گرایان: به نظر رشید رضا غرب­گرایان به جدایی دین از سیاست می­اندیشند. رضا بر آن است که غرب­گرابان از فرهنگ و تعالیم اسلام کمتر اطلاع دارند، و اکثر آنان به لزوم غیر دینی کردن حکومت در جهان اسلام می­اندیشند.

ج) حزب معتدل اصلاح اسلامی: رشید رضا وظیفه­ی تحقق وحدت اسلامی و تاسیس خلافت جدید و آرمانی را بر عهده­ی حزب معتدل اصلاح اسلامی می­گذارد. به نظر وی اعضای حزب اصلاح در جهان اسلام جامع فهم مستقل از دین و شریعت از یک سو، و عمق و باطن تمدن اروپائی از سوی دیگرند و به همین جهت می­تواند شقاق موجود در جهان اسلام را بر طرف کند. پس از انتخاب خلیفه، مهم­ترین وظیفه­ی حزب معتدل اصلاح اسلامی اصلاح و سازماندهی اهل اصلاح در سراسر جهان اسلام است. به اعتقاد رشید رضا وظیفه­ی خلیفه­ای که حزب معتدل انتخاب خواهد کرد عبارت است از:

·          ریاست بر هیئتی که قانون وضع می­کند و تصمیمات حقوقی می­گیرد؛

·          نظارت عالی بر اجرای مصوبات؛

·          عملی کردن اجتهاد (یعنی عمل به تدبیر علما)؛

·          نظر دادن درباره­ی مسائل عمومی به اولیای اسلامی.

رشید رضا موضوع حکومت اسلامی را پس از پرداختن به مسائل خلافت پیش می­کشد و این کار را در سه مرحله انجام می­دهد:

1.      مبانی نظری خلافت را بررسی می­کند و ادله­ی شرعی خلافت را مطرح می­کند و بر اساس ادله­ی شرعی خلافت را توجیه می­نماید، در این مرحله بر مساله­ی اهل حل و عقد تاکید دارد؛

2.      شکاف بین آموزه­های خلافتی اهل سنت و عملکرد سیاسی را در میان مسلمانان سنی نشان داده و مورد بررسی قرار می­دهد، و در باب مشکلاتی مثل یافتن فرد مناسب برای مقام خلافت و مکان و شهر قابل قبول که موقعیت استراتژیک برای دارالخلافه بودن را داشته باشد بحث می­کند؛

3.      و سرانجام اندیشه­ی خود را در مورد چگونگی حکومت اسلامی مطرح می­سازد. البته رشید رضا تعریفی از حکومت اسلامی بدست نمی­دهد و تلویحا مرادش این است که با خلافت مرادف است. اما او در این خلافت جدید نهاد "قانون­گذار" را اضافه می­کند، که سابقه نداشت، و بر دو مساله­ی مهم اجتماعی یعنی حاکمیت مردم و امکان وضع قوانین توسط بشر تاکید می­کند.

تاثیر اندیشه­های رشید رضا

آراء و عقائد سیاسی رشید رضا در مقایسه با امثال سید جمال­الدین اسدآبادی و حتی کواکبی از جایگاه خاصی برخوردار نیست و به تنهایی نتوانست جنبشی ایجاد کند، اما با این وجود نوشته­هایش بر اندیشه­ی افرادی چون حسن البنا موسس اخوان­المسلمین تاثیرگذار بوده است. همچنین عقائدش درباره­ی خلافت و بازگشت آن به اعراب حس ملی اعراب را تقویت کرد، در واقع او بیش از پرداختن به مشکلات جهان اسلام به مسائل کشورهای عربی پرداخت. تفکرات رشید رضا نتوانست پیشنهادهای عملی برای اصلاح حال مسلمین ارائه دهد.

 نتیجه:   

اگرچه رشید رضا از لحاظ طرح صریح و بی پرده بسیاری از مشکلات و نابسامانی های اندیشه سیاسی اسلامی در برخورد با مبانی حکومت در جهان مدرن از دیگر همتایانش برجسته است، باید تصریح کرد که حکومت اسلامی بدان سان که وی می اندیشید، بسی به دور از مقدورات جهان اسلام آن روزگار بود. نتیجه عمده ای که از طرح رشید رضا برای حکومت اسلامی می توان یافت، که البته حاصل تعارضات  و ابهامات در افکار اوست، این اعتقاد است که در عصر جدید یک دستور کلی دینی برای ذعامت بر زندگی بشر غیر ممکن است. او معتقد به حضور موازی دو حکومت در کنار هم بود: حکومت دینی و حکومت سیاسی. این تفسیر دو وجهی در تکامل بعدی جریان سلفیه که رشید رضا یکی از چهره های شاخص آن به حساب می آمد دوامی نیاورد و این پیام به جریان نهای نهانی سیاسی کردن توده ها و وارد صحنه کردن آنها، از دهه های 1920 به بعد در مصر و سوریه و پاکستان کشیده شد. تعارض ها و تشنج هایی که در آن دوره بر روی هم انباشته می شد ، به یک چرخش سریع و افراطی ایدئولوژیک انجامید. جنبش هایی که دین را دستمایه  مبارزه در چنین شرایطی می سازند همواره در این خطر هستند که به صورت مبارزه جویی با قدرت مستقر در آیند. امکان گفتمان سنجیده، می تواند شتاب این جریانات را آهسته کند. ولی عوامل گوناگونی  چنین گفتمانی را دشوار  ساختند : جو مسموم بر اثر کینه کشی های سیاسی  تلخ سالهای 1920 و 1930؛ فرق و فاصله بین طرفین مشاجره، فقدان وفاق و اتحاد کلمه نه فقط بین منتقدان تجدد خواه خلافت و سنت گرایی مستقر ، بلکه همچنین بین خود تجدد خواهان. این شرایط بود که مسیر تلخی رو سقوطی را از اندیشه های متعالی سید جمال الدین اسد آبادی آغاز کرد و به بنیادگرایی اسلامی ختم شد.

کتاب شناسی

1.       آراء     و     اندیشه     سیاسی محمد     رشید رضا    /محمد حسین رفیعی

2.       کتابهای رشید رضا

3.       ساسیت های معتبر

 


[ سه شنبه 92/8/28 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

جنبش حماس

واژه ی « حماس » اختصاری و برگرفته از حروف نخست حرکت مقاومت اسلامی است و معنی و مفهوم آن نیرو، شهامت، عزم و اراده و شجاعت می باشد و به تعبیری دیگر«حماس» حرف«ح» را از حرکت و حرف«میم» را از مقاومت و دو حرف الف و سین را از واژه اسلامیه برگرفته است .جنبش مقاومت اسلامی فلسطین« حماس » در تاریخ14/12/1987 به دنبال شهادت 4 کارگر فلسطینی اعلام موجودیت کرد. در تاریخ 8/12/1987 یک صهیونیست تندرو با کامیونش 4 کارگر فلسطینی را که در اسرائیل مشغول کار بودند،زیر گرفت و آنها را به شهادت رساند.همین عمل غیر انسانی جرقه ی انتفاضه ی اول را زد و حماس این حادثه را زمان مناسبی برای اعلام موجودیت خود دانست.دکتر عبدالعزیز رنتیسی ،محمد حسن شمعه،عبدالفتاح دخان و ... تحت رهبری شیخ احمد یاسین موجودیت جنبش ((حماس)) را اعلام کردند.

لازم به ذکر است که جنبش مقاومت اسلامی زاییده ی این حادثه نبود،بلکه ریشه های شکل گیری آن به دهه های چهل قرن بیستم باز می گردد.به دیگر سخن حماس امتدادی از جماعت اخوان المسلمین به شمار می رود.خود جنبش نیز پس از پیدایش خود را ((یکی از جناههای اخوان المسلمین))معرفی کرده است.

در مرامنامه ی حماس آمده است که  :  « حرکت مقاومت اسلامی ،حماس ،حلقه ای از زنجیره ی جهاد در رویارویی با تهاجم صهیونیسم به شمار می رود و با دوره ی شروع حرکت شهید عزالدین قسام و برادران مجاهد او از اخوان المسلمین در سال 1936 پیوند خورده است. همچنین حماس در مراحل بعدی حیات خود به حلقه ی دیگری از جهاد در فلسطین و اخوان المسلمین و تلاشهای آنان و عملیات جهادی اخوان المسلمین در سال 1968 و پس از آن پیوند خورد.

آرم جنبش حماس متشکل از عکسی از گنبد الصخره در وسط نقشه ی کوچکی از فلسطین بر بالای آن قرار دارد و پرچم های قوسی شکل فلسطین گنبد را در بر گرفته اند به گونه ای رسم شده اند که انگار آن را در آغوش گرفته اند.بر پرچم سمت راستی عبارت"لا اله الا الله "و بر پرچم سمت چپی عبارت "محمد رسول الله "نوشته شده است.در قسمت زیرین گنبد عکس دو شمشیر به شکل ضربدر جای دارد و چارچوب زیرین قبه را تشکیل می دهند. کلمه ی فلسطین در بخش زیرین تقاطع دو شمشیر حک شده و عبارت حرکه المقاومه الاسلامیه -حماس - نیز در قسمت زیرین- آرم جنبش حماس و بر روی نواری نوشته شده است.

ناگفته پیداست که عکس مسجد و عبارت لا اله الا الله و محمد رسول الله سمبلی از اسلامیت مساله ی فلسطین بوده و ژرفای اعتقادی آن را نشان می دهد.در حالیکه خود نقشه مبین موضع اصولی و ثابت جنبش "حماس" در قبال درگیری موجود با صهیونیستها بوده و اینکه هدف غایی این درگیری همانا آزادسازی کل فلسطین با مرزهای مشخص شده در قیمومیت از لوث اشغالگری و نیز بیانگر مخالفت جنبش با محدود سازی آرمان فلسطین در محدوده ی سرزمینهای اشغالی 1948 می باشد و اما دو شمشیر که چون همیشه در اندیشه ی عربی نشانگر توان و پاکی است .

 


[ جمعه 92/8/17 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
[ چهارشنبه 92/8/8 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

  4- هدفهای آنی

الف  -بی طرف کردن قدرت نظامی اسرائیل

دکتر موسی ابومرزوق از رهبران حماس در این زمینه میگوید: ((...دیدگاه جنبش حماس این بود که قدرت اشغالگران و جنگ افزارهای آن از صحنه ی رویارویی ها حذف شود تا نوعی برابری و موازنه ی نسبی برای تداوم مقاومت و حفظ امکانات برقرار شود. مثلاً به این نتیجه رسیدیم که استفاده از ابزارهایی نظیر سنگ پراکنی و ایجاد موانع خیابانی و دیگر ابزارهای مشابه می تواند نیروی نظامی دشمن (نیروی -هوایی،توپخانه،تانکها و زره پوش ها) را از چرخه ی رویارویی خارج کند... دشمن شروع به استفاده از گلوله های پلاستیکی و باتوم کرد. تانکهای اسرائیلی به جای گلوله ،سنگ شلیک کردند. این خط مشی عملاً نقش مهمی در ادامه ی انتفاضه تا مرحله ی ماقبل روی کار آمدن تشکیلات خودگردان ایفا کرد.

ب.تحقق مشروعیت سیاسی:

تحقق مشروعیت سیاسی یکی از هدفهای مهم هر نیروی سیاسی پس از اعلام موجودیت به شمار می رود.تحقق مشروعیت سیاسی برای جنبش حماس نخستین و مهمترین گام در راه اجرای برنامه های این جنبش در عرصه ی اجتماعی است. با تحقق این هدف ،جنبش حماس جایگاه بلندی در معادله ی سیاسی داخلی (سرزمینهای اشغالی) و بین المللی پیدا کرد.بدین ترتیب نادیده گرفتن حماس در ساخت و ساز سیاسی فلسطین و روند حل و فصل نهایی مساله ی فلسطین ناممکن به نظر می رسد. (56)

 نکته ی قابل توجه و لازم به ذکر اینکه همچنان که اشاره شد ،این اهداف از سوی نویسندگان مذبور در دهه ی اول فعالیت جنبش نگارش یافته است و اکنون که جنبش حماس دهه ی سوم عمر خود را به پایان میرساند ،بسیاری از اهداف فوق الذکر را تحقق یافته می بیند .

تشکیل دولت فلسطین به نخست وزیری اسماعیل هنیه با پیروزی در انتخابات ژانویه ی 2006 مشروعیت سیاسی این جنبش را در سطح عالی تحقق بخشیده و از طرفی به هدف برقراری دولت اسلامی در این سرزمین نائل آمده است. از طرفی آزادسازی نوار غزه و خروج نظامیان صهیونیسم از این منطقه از اهداف مهم تحقق یافته این جنبش به شمار میرود.

تشکیلات و سازمان حماس:

حماس دارای دو جناح سیاسی و نظامی است،اما برخی بر این باورند که بر خلاف ارتش جمهوری خواه ایرلند حماس هیچ تفکیک آشکاری میان اهداف سیاسی و نظامی اش قائل نیست. تمام شعب حزب به یک مرجع سازمانی پاسخگو هستند که این مرجع ،تصمیمات اساسی در مورد فعالیتهای نظامی و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و سایر سیاستها را اتخاذ میکند. جنبش حماس رهبران خود را بر اساس اصل شورا و انتخابات آزاد برمیگزیند. بدین ترتیب که هیئت شورای جنبش،رئیس و اعضای دفتر سیاسی را انتخاب و خط مشی و سیاستها و موضع گیریهای جنبش را ترسیم می کند. در حال حاضر رهبر این جنبش خالد مشعل می باشد.


[ دوشنبه 92/8/6 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

   جنبش حزب الله لبنان

جنبش حزب الله لبنان در سال 1982 میلادی ،یعنی حدود سه سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاسیس شد. شاید بتوان گفت که این جنبش اکنون مشهورترین و تاثیرگذارترین گروه اسلام گرا در جهان اسلام است که توانسته است با فعالیتها و اقدامات خود به این مهم دست یابد. لذا بررسی و شناخت تاریخچه ،پیشینه ،اهداف و اصول و برنامه های این جنبش ضروری می نماید.

 در شرایطی که لبنان در آتش جنگ داخلی می سوخت،در ششم ژوئن سال 1982 (16/13/1361)ارتش اسرائیل با تهاجم به خاک لبنان به سرعت و بدون مقاومت قابل توجهی بیش از نیمی از خاک لبنان را اشغال کرده و سه روز بعد از شروع تجاوز به دروازه های بیروت ،پایتخت لبنان ،رسیده و این شهر را به محاصره در آورد.

تجاوز نظامی اسرائیل حدود یک ماه و نیم طول کشید که در این مدت تنها برخی گروههای اسلام گرا در جنوب لبنان و برخی مناطق دیگر مقاومت هایی از خود نشان دادند.جنبش امل که در این زمان شناخته شده ترین گروه اسلامی لبنان بود،در این قضیه عملکرد سوال بر انگیزی از خود نشان داد .نبیه بری رهبر جنبش امل در هیئت مذاکرات صلح نیز شرکت کرده و به طرح نماینده ی آمریکا مبنی بر آتش بس و خروج مبارزان فلسطینی از لبنان رای داد که این مساله اعتراضات و مخالفتهای مختلفی را در لبنان ،از سوی گروههای اسلامی در پی داشت که نهایتا به انشعاباتی در جنبش امل انجامید. در این اوضاع گروههای اسلامی مبارز متعدد به علت جنگهای داخلی نتوانسته بودند وحدت لازم را فراهم آورده و تشکیلات واحدی را ایجاد کنند.لذا با تلاش ایران مجموعه های اسلام گرای متفرق گرد هم آمده و پس از مذاکراتی یک کمیته 9 نفره متشکل از روحانیون شیعه لبنانی ،شخصیتهای وابسته به امل اسلامی (منشعب شده از جنبش امل )،حزب الدعوه لبنان،کمیته های یاری انقلاب اسلامی و بعضی از شخصیتهای مستقل تشکیل یافت.این گروه پس از مذاکراتی طرح نهایی خود را که به «سند 9» معروف شد به امام خمینی (ره ) ارائه داده و طرح فوق مورد موافقت ایشان قرار گرفت.

 پس از اتمام ماموریت کمیته 9 نفره ،یک شورای پنج نفره از میان آنان انتخاب گردید که ریاست تشکیلات جدید را بر عهده گرفت.این شورای جدید به "شورای لبنان" نامگذاری و اولین جلسه آن در زمستان 1361 برگزار گردید.شورای لبنان ،شیوه رهبری دسته جمعی و اصل اکثریت آراء در تصمیم گیریها را در پیش گرفت و هیچ فرد مشخصی به عنوان رئیس و یا دبیر کل این شورا و تشکیلات جدید انتخاب نگردید. این شورا از ابتدای تشکیل وظایف زیر را به عهده داشت:

1-     سازماندهی تشکیلات نظامی و امنیتی؛

2-     سازماندهی تشکیلات سیاسی ؛

3-     گسترش عملیات نظامی علیه ارتش اسرائیل؛

4-     مقابله با تمامی دشمنان :اسرائیل ،غرب،نظام سیاسی لبنان و تجمع عرب و ...؛

5-     جلوگیری از انعقاد هرگونه پیمان صلح میان لبنان با اسرائیل؛

6-     گسترش اندیشه های اسلامی از طریق فعالیتهای فرهنگی و تبلیغاتی ؛ (1 )

در سال 1362 و پس از برگزاری کنفرانس نهضتهای آزادیبخش در تهران و توافقات به عمل آمده ،نیروهایی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد لبنان شده و در دشت بقاع و منطقه بعلبک به آموزش نظامی و عقیدتی نیروهای مقاومت در لبنان پرداختند. ورود سپاه به لبنان در واقع یک انقلاب فرهنگی را در پی داشت. زیرا اعضای سپاه تفکرات امام خمینی(ره)و فرهنگ اسلامی را با خود به لبنان منتقل کرده و با سلوک و رفتار خود همگان را جذب کردند.

مجموعه های متفرق اسلام گرایی که در بعلبک گرد هم آمده بودند،علی رغم این واقعیت که هر یک درک خاصی از نحوه برخورد با جامعه و رویدادهای لبنان داشتند،اما به علت شرایط خاص زمانی چاره ای جز ادغام و وحدت نداشتند زیرا هیچ یک از این گروههای کوچک به تنهایی قادر به رهبری یک قیام مردمی و مقابله با اشغالگری نبودند.از طرف دیگر ،این مجموعه های متفرق اسلام گرا در دو موضوع،اشتراک نظر داشتند و آن "اعتقاد به ولایت فقیه و پیروی از امام خمینی(ره) "و "مقابله با اسرائیل"بود. از طرف دیگر ،جوانانی که در بعلبک گرد هم آمده بودند،در این موضوع نیز هم عقیده بودند که احزاب و سازمانهای موجود در عرصه لبنان نمی توانند تئوریهای سیاسی و اهداف مورد نظر را تحقق بخشند و آنان باید با بهره گیری از تجارب و موفقیتهای انقلاب اسلامی ایران در فکر ایجاد تشکیلاتی جدید برای تحقق بخشیدن به تئوریهای اسلامی و اهداف مورد نظر خود باشند. (2 )

بدین ترتیب هسته اولیه حزب الله و ساختار تشکیلاتی آن متشکل از اسلام گرایان ،نیروهای حزب الدعوه به رهبری علامه سید محمد حسین فضل الله ،شاخه دانشجویی حزب الدعوه،مسئولان جنبش امل و [امل اسلامی] ،اعضای جنبش فتح به رهبری ابوجهاد(خلیل الوزیر) و تمام گروهها و جریانهایی که از انقلاب اسلامی ایران و روح الله خمینی تاثیر گرفته بودند شکل گرفت.سید عباس موسوی ،شیخ صبحی طفیلی،شیخ راغب حرب،شیخ عبدالکریم عبید،سید حسین موسوی،سید حسن نصرالله ،سید ابراهیم امین السید،شیخ حسین الکورانی،شیخ نعیم قاسم،شیخ محمدیزیک،حسین خلیل،محمد رعد،و محمد فنیش از جمله افرادی بودند که از حزب الدعوه و جنبش امل وارد حزب الله شدند.از جنبش فتح نیز شمار زیادی از نیروها به حزب الله پیوستند که عماد مغنیه از چهره های برجسته امنیتی حزب و ابو حسن سلامه مسئول امنیتی و نظامی حزب از جمله این افراد بودند.(3)

شورای مزبور تصمیم گرفت تا نام ثابتی را برای نیرو و تشکیلات خود انتخاب و بیانیه های خود را با آن نام صادر کند.لذا "حزب الله " را که ریشه ای قرآنی دارد برگزیدند و دفتر سیاسی حزب نشریه هفتگی " العهد" را ایجاد کردند.

سازمان و تشکیلات حزب الله

پس از بحث و بررسی های صورت گرفته در حوزه های رهبری حزب ،ساختار تشکیلاتی و شکل سازماندهی ،توسط کمیته ی 9 نفره که قبلا ذکر آن رفت سرانجام تشکیلات هرمی شکل به عنوان الگوی حزب قرار گرفته و در نتیجه الگوی زیر حاصل گردید:

1-هرکس به طور کامل موافق حزب باشد،پایبندی به تصمیمات تشکیلاتی آن را بپذیرد،زمان لازم را برای انجام وظایف خود در اختیار حزب بگذارد،از عهده ی انجام وظایف خود بر آید و مومن باشد ،میتواند عضویت حزب را در جایگا ههای مختلف و در چارچوب تشکیلات مستقیم آن بپذیرد.

2-مراعات وظایف حزبی مورد نظر و در رأس آن فعالیت های مقاومت و ایجاد تشکیلات مناسب که شرح وظایف و حدود مسئولیت ها واختیارات را برای انجام فعالانه وظایف لحاظ و هماهنگی بین واحد های حزب را تسهیل می کند.

  3-ایجاد بسیج عمومی برای علاقه مندان خواهان پیوستن به حزب .  

  4-ایجاد جمعیت های زنان با انجام فعالیت های متنوع فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی.

  5-ایجاد موسسات و جمعیت پیشاهنگان امام مهدی (عج)

  6-مشارکت در برپایی تجمعات و هیات های مختلف

  7- همکاری با عالمان ،جمعیت ها و موسساتی که از لحاظ تأسیس و آیین نامه ی داخلی ،اگر چه دارای استقلال خاص خود هستند :اما در چارچوب های کلی با اهداف حزب الله هماهنگی دارند .

  8-تلقی همه ی شرکت کنندگان و حاضران در فعالیت ها و مسائل مورد توجه حزب الله و

نیز تاکید کنندگان اندیشه های آن،به عنوان هواداران حزب الله. (4 )

همچنین شورای 9 نفره در اولین کنگره ی حزب الله ،از طریق رای گیری و انتخابات عمومی و در درون کادرهای حزبی،اعضای شورای رهبری را انتخاب کرد که این شورا شیخ صبحی طفیلی را به عنوان دبیر کل ،شیخ نعیم قاسم قائم مقام دبیر کل ،سید حسن نصرالله برای پست ریاست شورای اجرایی و محمد فنیش برای پست ریاست دفتر سیاسی تعیین گردیدند.این تغییر و تحولات گسترده تشکیلاتی باعث گردید که حزب الله از نظر سازمانی "علنی تر"و"دموکراتیک تر" گردد.تاسیس بخش تبلیغات برای ارتباط با مطبوعات و رسانه های گروهی و نیز تاسیس رادیو "النور" و تلویزیون "المنار" شاهدی بر این علنی تر شدن حزب است.در کنگره ی دوم پاره ای اصطلاحات تشکیلاتی صورت گرفت.تعداد اعضای شورا به هفت نفر تقلیل یافت تا با توزیع وظایف مشخص شده هماهنگ باشد و مدت ماموریت شورا نیز به دو سال افزایش یافت و سمت جانشین دبیر کل نیز ایجاد شد.در این کنگره صبحی طفیلی از شورای حزب خارج و سید عباس موسوی به عنوان دبیر کل برگزیده شد که در فوریه ی 1992 به شهادت رسید و با تشکیل جلسه ی شورا، سید حسن نصرالله به جانشینی او ، و به عنوان دبیر کل انتخاب گردید. در سال 1995 و با تشکیل کنگره ی سوم تغییر و تحولات دیگری در ساختار تشکیلاتی صورت گرفت و نمودار تشکیلاتی حزب   الله به شکل زیر در آمد:

*شورای سیاسی از افرادی تشکیل می شود که هریک مسئول یکی از امور زیر است :

1-احزاب اسلامی؛2-احزاب ملی؛3-احزاب مسیحی؛4-سازمانهای فلسطینی؛5-تبلیغات؛6-رادیو و تلویزیون؛7-اتحادیه های کارگری؛8-اتحادیه های شغلهای تخصصی؛9-کمیته تحلیل سیاسی.

*شورای جهادی که وظیفه ی آن سیاستگذاری برای"مقاومت اسلامی" می باشد توسط شخص دبیر کل اداره می شود و اشخاص زیر در آن عضویت دارند.1-رئیس شورای اجرائی؛2-مسئول شاخه نظامی؛3-مسئول بخش امنیتی؛4-نماینده خاص شورای رهبری.

*شورای اجرایی که دارای یک رئیس ،نائب رئیس و مسئول دفتر می باشد از بخشهای زیر تشکیل شده است:

1-امور مالی؛2-امور اداری(پرسنلی)؛3-خدمات اجتماعی؛4-تبلیغات؛5-امور فرهنگی؛6-امور تربیتی.ضمنا مسئولین شاخه نظامی،بخش امنیتی،امور سازماندهی و بازرسی و مسئولین مناطق سه گانه حزب نیز عضو شورای اجرایی می باشند.این شورا در واقع قلب تشکیلات حزب الله به شمار می آید و بیشترین قدرت و نفوذ را در میان شوراهای تشکیلاتی حزب دارا می باشد.رئیس این شورا به عنوان دبیر کل بعدی حزب الله شناخته می شود.

*شورای قضایی،کوچکترین شورای حزب الله می باشد و رئیس این شورا یک قاضی می باشد که همزمان مسئولیت دادگاه استیناف را نیز بر عهده دارد. این شورا دارای یک نائب رئیس و یک مسئول دفتر می باشد. در سلسله مراتب قضایی ،ابتدا بازپرسان سپس دادگاه بدوی و نهایتا دادگاه استیناف قرار دارد.این شورا به تخلفات حزبی و سازمانی افراد رسیدگی می کند.

*شورای برنامه ریزی از یک رئیس،نائب رئیس و مسئول دبیر خانه تشکیل میشود و افراد زیر عضو این شورا هستند:1-مسئول مرکز مطالعات و پژوهشهای حزب الله؛2-مسئول امور سازماندهی؛3-پنج نفر به انتخاب شورای رهبری.

*شورای پارلمانی متشکل از نمایندگان سابق و فعلی حزب الله درپارلمان لبنان می باشد،وظیفه آن ایجاد هماهنگی میان نمایندگان در خصوص لوایح و طرحهای قانونی و همچنین موضع گیری در خصوص کلیه مسائل مطروحه در پارلمان می باشد. ریاست این شورا بر عهده ی جانشین دبیر کل حزب الله می باشد.(5 )


[ دوشنبه 92/8/6 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
<      1   2   3   4   5      >
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره سایت

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 78
بازدید دیروز: 74
کل بازدیدسایت: 408795
انقلاب اسلامی