سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم سیاسی
 

تقدس روز جهانی قدس

مقدمه

   اسلام به عنوان یک مکتب مترقی الهی که برای سامان دادن به زندگی انسان در ابعاد گوناگون در قرن هفتم میلادی در جزیره العرب طلوع نمود و از همان آغاز رسالت خود را برای زدودن جهالت و ظلمت و وضعیت فلاکت باری که بر انسان های آن روزگار سایه گسترده بود ، اعلام نمود .

   موفقیتهای پیامبراکرم حضرت محمد(ص) توانست جامعه ای را بنیان نهد که برای همیشه تاریخ ، یک الگوی مثال زدنی برای نجات بشریت از کفر و شرک و بت پرستی و جنگ و دیگر ناهنجاری های اجتماعی باشد. ندای وحی و اسلام محمدی (ص)از همان آغاز از مرزهای حجاز عبور کرد وموجبات بیداری ملت ها و کرایش آنها به دین اسلام را فراهم کرد به نحوی که با توسعه تکنولوژی ارتباطات بیشترین تاثیر خود را به ویژه در قاره اروپا و غرب به جای گذاشته است. گسترش اسلام و تشکلهای اسلامی در اروپا می تواند مطمئن ترین پشتوانه برای مکتب حیات بخش در قرن آتی باشد وجود دهها میلیون مسلمان در اروپا استکبار جهانی را با احساس خطر عمیقی که از گسترش اسلام ناب محمدی (ص) نموده واداشته تا بیشترین نیروی خود را صرف مبارزه و جلوگیری از توسعه روزافزون آن نماید. تضاد چهارده قرنی اسلام و غرب و به ویژه جنگ بی امان که در قرن جاری بین اسلام و کفر در سطوح مختلف شروع شده است بخاط جلو گیری از همین نفوذ گسترده اسلام در اروپا و سایر نقاط جهان است.

   اینجا بود که دولت های استکباری مطالعات و تحقیقات کارشناسانه ای در جهت پیدا کردن روش های علمی برای جلوگیری از حرکت جدید این ایدئولوژی فراگیر آغاز نمود. و بر این اساس با تشکیل رژیم جعلی صهیونیسم و اشغالگر قدس در قلب کشورهای اسلامی و با تجهیز دولت های وابسته بویژه حمایت های تسحیلاتی و اقتصادی از این رژیم می خواهند هر چه بیشتر و گسترده تر از رشد اسلام عزیز بگاهند.

تاریخچه شکل گیری رژیم اشغالگر

   در سال 1898 میلادی «تئودور هرتصل» خبرنگار و نویسنده یهودی در اتریش کتابی تحت عنوان «دولت یهود» منتشر کرد. وی در این کتاب از تشکیل یک دولت یهودی دفاع کرده و به افکار عمومی غرب برای استقبال از جنبش صهیونیستی یک زمینه فکری داد. از آنجایی که یهودیان در آلمان بیش از سایر کشورها نفوذ سیاسی و آزادی عمل داشتند لذا هرتصل ابتدا سعی کرد از طریق دولت آلمان نظر سلطان عثمانی را برای اسکان یهودیان در فلسطین جلب نماید لکن مساعی مورد بحث به دلایل متعدد سیاسی از جمله اعلام جهاد مسلمین علیه مهاجمین خارجی با موفقیت مواجه نگردید. به همین دلیل یهودیان خود را به دامن انگلستان انداختند.

در مذاکراتی که سران یهود با «سایکس» نماینده انگلستان داشتند به او اطمینان دادند که در «جامعه ملل» از تحت الحمایگی فلسطین از طرف انگستان دفاع خواهند کرد و به فرانسه یا دولت دیگری اجازه نخواهند داد تا فلسطین را تحت الحمایه خود سازد. از سوی دیگر به «سایکس» قول اعطای هر گونه و هر اندازه وام را دادند و نیز متعهد شدند که دولت ایالات متحده آمریکا را برای دخالت در جنگ به سود متفقین و علیه آلمان تحت فشار بگذارند. این اقدامات در واقع زمینه را برای انتشار «اعلامیه بالفور» در تاریخ 2نوامبر 1971 آماده کرد. «بالفور»، وزیر خارجه وقت انگلستان طی نامه ای خطاب به لرد روچیلد ، مژده تشکیل وطن ملی یهود را می دهد، این نامه به «اعلامیه بالفور» شهرت یافت. در این اعلامیه آمده بود: « نظر به علاقه خاصی که دولت انگلستان به تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین دارد، برای نیل به این هدف و تسهیل وسایل آن کوشش خواهد کرد.»

پس از صدور «اعلامیه بافور» نیروهای نظامی انگلیس در 9 دسامبر 1971 بیت المقدس را اشغال کردند و تا پاییز 1918 توانستند همه نیروهای نظامی عثمانی در فلسطین را مجبور به تسلیم کرده و سراسر سرزمین این کشور را به تصرف خویش درآورند. در سال 1919 میلادی کنفرانس «سان رمو» که از نمایندگان فرانسه، انگلیس و ایتالیا، تشکیل شده بود پس از بررسی اوضاع همه جانبه فلسطین موافقت خود را مبنی بر تحت الحمایگی فلسطین به وسیله بریتانیا اعلام داشت. در تاریخ 24 ژوئیه 1922 قیمومیت انگلستان برفلسطین رسماً توسط شورای «جامعه ملل» به تصویب رسید. در پرتو حمایت انگلستان و علیرغم مخالفت اعراب، مهاجرت یهودیان به فلسطین که از چند سال پیش آغاز شده بود سرعت بیشتری پیدا کرد. از سوی دیگر سیاست ضد یهود «هیتلر» باعث شد تعداد مهاجران اروپایی باز هم بیشتر شود. به طوری که در سال 1946 میلادی از 560/972 / 1 نفر جمعیت فلسطین، بیش از 608 هزار نفر آنها را یهودیان تشکیل می دادند. در حالیکه تعداد یهودیان در سال 1918، حدود 56000 نفر بود. بیشتر این مهاجرین از اروپایی شرقی بودند. به موازات ازدیاد جمعیت یهودیان در فلسطین و بالاگرفتن قدرت سیاسی آنها در منطقه، توده های عرب که از نفوذ یهودیان خشمگین و در عین حال نگران شده بودند انگلستان را تحت فشار گذاشتند تا از صهیونیستها جانبداری نکند. در این هنگام صهیونیستها در فلسطین عملاً یک نیروی خود مختار بوجود آورده و یک ارتش سری به نام «هاگانا» درست کرده بودند. وظیفه این ارتش ترور مخالفان و مبارزه با توده های عرب بود.

انگلستان برای ساکت کردن توده های عرب و جلوگیری از طغیان آنان در سال 1939 «کتاب سفید» را منتشر کرد و اعلام داشت یهودیان می توانند در فلسطین یک کانون ملی داشته باشند اما حق تأسیس دولت مستقل را ندارند. این اعلامیه خشم صهیونیستها را برانگیخت و تصمیم گرفتند برخلاف نظر انگلیسیها نیات خود را عملی سازند. اما در این زمان جنگ جهانی دوم آغاز شد و مسئله فلسطین تحت الشعاع اخبار مربوط به جنگ قرار گرفت.

بعد از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1947 انگلستان اعلام کرد سال بعد، از فلسطین بیرون خواهد رفت و اداره آن را به سازمان ملل خواهد سپرد. در تاریخ 29 نوامبر 1947 مجمع عمومی سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه ای فلسطین را به سه قسمت کرد. 43 درصد آن را در اختیار عربها و 56 درصد آن را در اختیار یهودیان قرار داد. بیت المقدس نیز بین المللی اعلام گردید.

زمانی که قیومت بریتانیا بر فلسطین در 15 مه 1948 به پایان رسید در واقع تمامی نهادهای سیاسی فلسطینی از بین رفته بود و هیچ سازمانی برای پر کردن خلاء موجود، وجود نداشت. صهیونیستها که بر نواحی کشور یهود در قطعنامه تقسیم مسلط بودند یک شورای موقت حکومتی مرکب از 38 عضو تأسیس کردند که به نوبه خود یک کابینه 13 نفره را انتخاب کرد. همان روز «دیوید بن گوریون» که بعداً مقام نخست وزیری و وزارت دفاع را به عهده گرفت، تشکیل دولت را اعلام کرد بلافاصله بعد از این اعلام، دولتهای ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، اسرائیل را به رسمیت شناختند.


[ دوشنبه 96/3/22 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

آغاز انتفاضه و شروع نا آرامی ها 

   ناآرامی در سرزمینهای اشغالی از ماه مه 1987 شدت یافت. ناآرامی ها از آنجا آغاز شد که شش مجاهد فلسطینی توانستند در روز 17 ماه مه 1987 از زندان مرکزی «غزه» فرار کنند. این شش نفر همگی از اعضای «جهاد اسلامی فلسطین» بودند و ارتش اسرائیل برای دستگیری آنان تمام راههای منتهی به «نوار غزه» را به مدت چند روز بست، اما فایده ای نکرد. بعدها معلوم شد که دو نفر از آنها از مرز گذشته و به یک کشور عربی مجاور پناه برده اند. سه نفر هم در داخل سرزمین های اشغالی هستند و آخرین نفر که «علی صالح شیتوی» می باشد، چندی بعد دستگیر شد.

در دوم اوت از چریک ها که بعداً معلوم شد وابسته به هسته های «جهاد اسلامی» فلسطین هستند، به یک گروه گشتی اسرائیلی در وسط شهر اشغالی غزه حمله کردند و فرمانده پلیس نظامی اسرائیل در این شهر را به قتل رساندند. این حادثه دولت اسرائیل را برانگیخت و «اسحاق رابین» وزیر جنگ وقت اسرائیل را بر آن داشت که علناً سوگند یاد کند که انتقام خواهد گرفت.

در عرض کمتر از 3 هفته بعد، یعنی در روز 25 اوت 1987 مقامهای نظامی اسرائیل اعلام کردند که یک هسته مقاومت اسلامی دیگر را که افراد آن در تعدادی از شهرهای کرانه باختری فعالیت می کرده و قصد داشتند در عملیات انتحاری، اتومبیلی را روی یک هدف اسرائیلی منفجر کنند، متلاشی ساخته اند. اسرائیلی ها سپس اعلام کردند که این گروه را شخصی بنام «مهندس سلیمان زهیری» رهبری می کرد که در پایگاه های نظامی مجاهدین افغانی در پیشاور آموزش ساختن بمب و انفجار از راه دور دیده است. قرار بود عملیات انتحاری را دوشیزه «عطاف داوود علیان» با راندن اتومبیل و بعد منفجر کردن آن انجام دهد. فاش شدن راز عملیات برای مقام های اسرائیلی و رسانه های فراگیر آن و نیز شهروندان سرزمینهای اشغالی هیاهو برانگیخت. از ماه مه 1987 نیز گشتی های اسرائیلی در خیابان های شهرهای کرانه باختری و نواز غزه با حالت هراس و احتیاط شدید به گشت زنی می پرداختند با این حال درگیری شهروندان عرب و ساکنین شهرک های اسرائیلی که خواستار اخراج فلسطینی ها از سرزمین هایشان بودند ادامه داشت.

در اولین روز ماه اکتبر 1987، یک گشتی اسرائیلی در مدخل اردوگاه «البریج» در نوار غزه، جلوی یک اتومبیل را گرفت، اما راننده به ایست آنان توجهی نکرد و افراد مسلح گشتی، روی اتومبیل آتش گشودند و سه سرنشین آن را کشتند. بعد معلوم شد که هر سه نفر مقتول از هسته های مقاومت اسلامی بوده و یکی از آنها «مصباح حسن الصوری» (یکی از شش نفر گریخته از زندان در ماه مه 1987) بوده است. اما چندی نگذشت که خبری به این معنا که «الصوری» به هنگام حادثه اتومبیل کشته نشده بلکه پس از دستگیری با گلوله مأمورین اسرائیلی از پا در آمده است پخش گردید. این خبر احساسات خشمگینانه مردم را بر انگیخت و تمام نشانه ها بر این بود که حوادثی در کمین است.

در شب ششم اکتبر، و در عوض کمتر از یک هفته از حادثه اردوگاه «البریج»، بین نیروهای اسرائیلی و گروهی از مجاهدین فلسطینی در کوی «الشجعیه» در جنوب شهر غزه درگیری پیش آمد که حدود یک ساعت به طول انجامید. طی این مدت نیروهای اسرائیلی به نقطه درگیری سرازیر شدند و حتی ده ساعت پس از پایان درگیری، این منطقه همچنان بسته بود. وقتی صبح روز بعد به خبرنگاران اجازه ورود به منطقه داده شد، هیچگونه آثاری از درگیری برجای نمانده بود. با فاش شدن جزئیات حادثه معلوم شده که چهار مجاهد در این درگیری به شهادت رسیده اند که دو تن آنها «سامی محمدخلیل» و «محمد الجمل» از شش نفر فراری از زندان غزه بوده اند. مقام های اسرائیلی با اینکه کوشش می کردند حجم تلفات خود را بر ملا نکنند، اما نتوانستند انکار کنند که در آغاز این درگیری ها یکی از افسران «شین بث» (پلیس امنیت داخلی اسرائیل) را از دست داده اند.

صبح روز هشتم اکتبر، تمام شهرهای نوار غزه شاهد راهپیمایی مردم خشمگین بود. در این تظاهرات سربازان اسرائیلی برای مقابله با مردم از گازهای اشک آور و گلوله واقعی استفاده کردند، و تا غروب این روز بیش از 30 مجروح به بیمارستان ها و دهها نفر نیز به بازداشتگاه ها منتقل شدند.

در همان زمان که رادیو اسرائیل خبر درگیری ها و نیز زخمی شدن پنج اسرائیلی بوسیله تظاهرکنندگان را پخش می کرد، یکی از مقام های پلیس بیت المقدس اعلام داشت پلیس اسرائیل به گروه هایی از یکی از طوایف یهود موسوم به «پاسداران جبل هیکل»اجازه داده در حرم شریف قدس مراسم دینی خود را برگزار کنند. این خبر، صبح جمعه نهم اکتبر 1987، تمام مردم شهر قدس را برانگیخت تا برای دفاع از حریم بیت المقدس و جلوگیری از آلوده شدن آن وسیله دشمنان، بپاخیزند.

فلسطینی های بی دفاع، در روز موعود، با بدن های خود سدی ساختند که از ورود یهودیان (با کمک صدها سرباز و پلیس مسلح) به حریم قدس جلوگیری کنند. در عرض چند دقیقه، تمام فضای شهر را دود گازهای اشک آور در برگرفت و هزاران تروریست خود را با ترس از صحنه دور کردند. در همین حال دهها مسلمان زخمی به بیمارستان ها منتقل شدند و از طرف دیگر گروه های «پاسدار هیکل» به کمک سربازان از محل درگیری گریختند.

با این حال، اوضاع قدس آرام نشده و تمام مغازه ها به حال تعطیل درآمده بود. ساکنان کرانه باختری رود اردن در همبستگی با قدس و نوار غزه که از صبح جمعه در پاسخ به درخواست هسته های جهاد اسلامی برای تشییع اجساد شهدای «الشجعیه» به حال تعطیل درآمده بود، به اعتصاب عمومی دست زدند. در روزهای دهم و یازدهم اکتبر، قیام مردمی به تمام شهرها و روستاهای مناطق اشغالی سرایت کرد. در نوار غزه مردم به خیابان ها ریخته و لاستیک اتومبیل ها را آتش زدند و به خودروهای نظامی با سنگ و کوکتل مولوتف حمله کردند. نیروهای اسرائیلی به دانشگاه اسلامی یورش برده و گاز اشک آور و گلوله به آنجا شلیک کردند که به زخمی شدن 25 نفر انجامید. این حوادث در شهر های نابلس، رام ا... و الخلیل نیز تکرار شد. از طرف دیگر مسلمانان فلسطینی برای جلوگیری از هر گونه تلاش یهودیان برای ورود به قدس در این نقطه تحصن کردند.

در خارج از فلسطین، ارگان های اسلامی و عرب برای همبستگی با قیام مردم سرزمین های اشغالی بیانیه هایی منتشر کرده و خبر قیام، صفحات نخست روزنامه های غربی را به خود اختصاص داد. با گذشت روزها نیروهای اسرائیلی تصور کردند قیام مردمی از اوج خود افتاده و به خاموشی گراید. اما در همین زمان مرحله دیگری از قیام آغاز شد. بدین صورت که سربازان اسرائیلی خانمی به نام «عنایات سمیر هندی» 35 ساله و مادر پنج فرزند را که دبیر یکی از مدارس رام ا... بود در روز 12 اکتبر با شلیک گلوله به شهادت رساندند و دهها نفر دیگر را زخمی کردند، بعد از این رویداد نبرد میان مردم بی دفاع و نیروهای اسرائیلی شدت یافت و صدها شهروند فلسطینی در دو شهر غزه و رام ا... به تظاهرات پرداختند. آنها پرچم های فلسطین را برافراشته، راههای اصلی را با سنگ بستند و علیه اسرائیلی ها شعار دادند آنها همچنین دیدار «جورج شولتز» وزیر امور خارجه آمریکا از اسرائیل را محکوم و دانشجویان «بیرزیت» در اعتراض به این دیدار میتینگی برگزار کردند. 47 شهرداری عربی در سرزمین های اشغالی نیز برای همبستگی با قیام کرانه باختری و نوار غزه در اعتراض به رفتارهای سرکوبگرانه نیروهای اسرائیلی در قبال شهروندان سرزمین های اشغالی، به مدت 2 ساعت دست از کار کشیدند.

در همین زمان، نیروهای اسرائیلی اعلام کردند که پنجاه نفر را دستگیر کرده اند که گمان می رود از اعضای «هسته های جهاد اسلامی» باشند و در ضمن یک انبار اسلحه بزرگ گشف کرده اند. زمانی که «شولتز» به سرزمین های اشغالی رسید، تظاهرات اعتراض آمیز فلسطینی ها در کرانه باختری و غزه شدت یافته و درگیری های بسیاری میان تظاهرکنندگان و نیروهای اسرائیلی رخ داد و در همان موقع که رهبران کرانه باختری و نوار غزه دعوت شولتز برای ملاقات رد کردند، بمبی در بخش قدیمی بیت المقدس منفجر شد.

تأثیر بزرگی که جریان های اسلامی در جهت دادن به حرکت مردم مناطق اشغالی داشت «اسحاق مرد خای» فرمانده نیروی نظامی منطقه جنوب ارتش اسرائیل را وادار کرد تا در16نوامبر حکم اخراج «شیخ عبدالعزیز عوده»را صادر کند. یک روز پس از صدور حکم اخراج، تظاهرات اعتراض آمیز، سراسر مناطق جبالیا، غزه، خان یونس، بلاطه، دهیشه و جنین را فرا گرفت. به ویژه در منطقه جبالیا، تظاهرات شکل شهادت طلبانه ای داشت. روز جمعه، 20 نوامبر 1987، اولین جمعه ای بود که «شیخ عبدالعزیز عوده» در جلوی صف نمازگزاران مسجد «عزالدین قسام» حضور نداشت. هزاران تن از نمازگزاران در جلوی مسجد تجمع کرده و پس از شنیدن سخنان یک جوان مسلمان به سوی مقر فرماندار نظامی در شهر غزه به راه افتادند. در طول مسیر هزاران تن دیگر به تظاهرکنندگان پیوستند و در نزدیکی مقر فرماندار نظامی، برای چندین ساعت با سربازان ارتش اسرائیل به زد و خورد پرداختند.

در شب 22 نوامبر چریک های فلسطینی جبهه خلق (فرماندهی کل) عملیات حمله با هواپیما بادبانی (کایت را علیه سربازان اسرائیلی در شهرک یهودی نشین «الخاصه» انجام دادند که به کشته شدن 6 تن از سربازان اسرائیلی انجامیده و موجی از شادی در میان مردم بر جای گذاشت.

در میان موجی از ناتوانی و سرخوردگی که بر سربازان اسرائیلی حاکم شده بود یک کامیون متعلق به اسرائیلی های ساکن شهرهای یهودی نشین در منطقه جبالیا، با دو اتومبیل سواری حامل کارگران فلسطینی عمداً برخورد کرد که به کشته شدن 4 نفر از آنها و مجروح شدن 9 تن دیگر منجر شد. این اقدام زد و خوردها و ناآرامی ها را وارد دور تازه ای کرد. و اتهام تروریست که سربازان اسرائیلی به فلسطینیان اطلاق می کردند، در مورد خود آنها صدق پیدا کرد. زیرا حملات فلسطینیان به ویژه گروههای اسلامی تنها هدف های نظامی ار شامل می شد، حال آنکه اسرائیلیان حملات وحشیانه خود را متوجه شهروندان بی دفاع فلسطینی می کردند.

جنبش فلسطینی که از «غزه» شروع شده بود سریعاً به بیت المقدس و بقیه سرزمین های اشغالی کرانه باختری کشیده شد. شهروندان عرب فلسطینی در سرزمین های اشغالی و عربهای داخل خاک اسرائیل به وحدت و توافقی دست یافتند که قبلاً هرگز نظیر آن را مشاهده نکرده بودند. همه اقشار مردم از پیر و جوان زن و مرد، مسلمان و مسیحی، شهروند و پناهندگان اردوگاه ها بخوبی این وحدت را لمس کردند و بدین ترتیب از روز هشتم دسامبر 1987، که شعله قیام با کشته شدن 4 تن از کارگران فلسطینی افروخته شد، بزرگترین و گسترده ترین قیام فلسطینیان در سرزمین های اشغالی پس از سال 1976 آغاز شد. که این قیام به «انتفاضه» یعنی جنبش و لرزش و حرکتی که همراه با نیرو و سرعت باشد- موسوم شد و هر روز بر وسعت آن افزوده گردید.

وزیر جنگ اسرائیل در اظهاراتی همراه با تهدید آشکار ساکنین کرانه باختری و نوارغزه، اعلام کرد که این قیام از خارج هدایت می شود و طوری تنظیم شده است که پیش از دیدار شولتز از منطقه بر پا شود و منظور از ایجاد این ناآرامی ها در این مقطع واداشتن آمریکا به اتخاذ مواضع مثبت تری در انتفاضه نتیجه تراکم اوضاع انفجارآمیز بخاطر نادیده گرفتن احساسات مسلمانان در قدس و مسجدالاقصی از سوی اشغالگران است، که تمام فلسطینیان در داخل و تمام نیروهای سیاسی در آن مشارکت دارند. «چالز ردمن» سخنگوی رسمی وزارت خارجه آمریکا در 14 اکتبر 1987 در نطق خود اشاره کرد آمریکا آگاه است که قیام اخیر ریشه داخلی داشته و دستاوردی از شرایط اشغالگری است. علاوه بر آن نتیجه افزایش نفوذ گرایش های اسلامی است. و از طرف دیگر، قیام اخیر با شرایط پیش و بعد از آن، این نکته را ثابت کرد که مسلمانان و فعالیت های آنها رشد روز افزونی دارند و این امر آنها را در جایگاهی رفیع قرار داده و به آنها اعتبار می بخشد.

انتفاضه مردم فلسطین از سال 1987 به بعد هر از چند گاهی وارد مرحله تازه ای از خود شده است که به انحاء مختلف با عکس العمل شدید رژیم اشغالگر قدس مواجه شد.

اما اکنون بار دیگر ما شاهد شروع انتفاضه جدیدی در سرزمین های اشغالی هستیم که هر روز ابعاد تازه ای به خود می گیرد و رژیم اشغالگر قدس تاکنون نتوانسته است این انتفاضه را مهار کند.

پیروزی انقلاب اسلامی و نامگذاری روز جهانی قدس

   حضرت امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در سال 1357.ش با کمک مردم مسلمانان این کشور و با تکیه بر اصول محکم دین اسلام و قرآن کریم توانست در اوج حضور استکبار جهانی در خاورمیانه رژیم وابسته پهلوی را سرنگون نمایند و بزرگترین تحول تاریخ معاصر را در خاورمیانه و در جهان اسلام ایجاد نمایند در دیگر نقاط جهان بویژه در الجزایر و سودان و حتی در سرزمین مقدس فلسطین و تحت شدیدترین اقدامات امنیتی رژیم سفاک و جنایتکار صهیونیستی نیز استراتژی تاریخی ضد ستم و طاغوت را در جهت نجات انسانها و رهنمون آنها به سوی نور و صلاح تعقیب می نمایند.
آنچه که مطلوب و مقصود انقلاب اسلامی ایران بود همان بازگشت مسلمانان جهان به خویشتن خویش و رجعت به فطرت الهی خود بود انقلاب اسلامی علیرغم تبلیغات گسترده امپریالیزم تبلیغ یک مذهب و یک فرقه خاصی را به عنوان یک استراتژی برنگزید ، یک انقلاب ایرانی و فقط برای ایرانی مسلمان نبوده ، این انقلاب پیامش را از پیامبری بزرگ از جزیره العرب گرفت و به خوبی توانست فرق مختلف اسلامی را در درون مرزهای جغرافیای خود متشکل ساخته و الگوی مناسبی برای دیگر کشورهای اسلامی بوجود آورد.طنین فریاد وحدت کلمه ، صدای شب پرستان را در گلو شکست و این استراتژی مقدس هم اکنون در اقصی نقاط جهان اسلام محترم شمرده شده است.

حرکت جوانان پر شور فلسطین و انتفاضه و حزب ا لبنان علیه صهیونیزم و امپریالیزم توانسته با شجاعت وصف ناپذیر مشتهای آهنین صهیونیستها را در هم بشکند. الگوی انقلاب اسلامی به بهترین نحو در شمال افریقا در مصر و الجزایر و تونس پذیرفته شده است بدون آنکه جمهوری اسلامی قصد دخالتی در امور دیگر کشورها را داشته باشد و یا هیچگونه سنخیتی بین رهبران انقلاب اسلامی و اپوزیسیون مخالف در کشورهای شمال آفریقا وجود داشته باشد ، تاثیرات انقلاب اسلامی در ورای مرزهای جغرافیایی آنچنان گسترده شده که آزادیخواهان آفریقای جنوبی نیز با افتخار آن را سرمشق خود خواندند.

امام خمینی (ره) در روز 16 مرداد سال 1358 مصادف با سیزدهم رمضان 1399 همزمان با شروع دور تازه‌ای از جنایات بی‌رحمانه رژیم اشغالگر صهیونیستی در لبنان طی پیامی، روز جمعه آخر ماه مبارک رمضان را به عنوان «روز جهانی قدس» تعیین کردند و عموم مسلمین جهان را به همبستگی اسلامی در این روز بزرگ فراخواندند. در بخشی از این پیام آمده است: «من در طی سالیان دراز،‌خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم، که اکنون این روزها به حملات وحشیانة خود به برادران و خواهران فلسطینی شدت بخشیده است، و به ویژه در جنوب لبنان به قصد نابودی مبارزان فلسطینی، پیاپی خانه و کاشانة ایشان را بمباران می‌کند.من از عموم مسلمانان جهان و دولتهای اسلامی می‌خواهم که برای کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن به هم بپیوندند و جمیع مسلمانان جهان را دعوت می‌کنم آخرین جمعة ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است، و می‌تواند تعیین کنندة سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان «روز قدس» انتخاب، و طی مراسمی همبستگی بین‌المللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند.» امام خمینی چند روز پس از صدور این پیام در جمع اقشار مختلف مردم به تشریح ویژگی‌های روز جهانی قدس پرداختند. امام در این سخنرانی که روز 25 مرداد 1358 در شهر قم بیان کردند، فرمودند:

«روز قدس» یک روز جهانی است. روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابلة مستضعفین با مستکبرین است. روز مقابلة ملتهایی است که در زیر فشار ظلم ‌آمریکا و غیر امریکا بودند، در مقابل ابرقدرتهاست. روزی است که باید مستضعفین مجهز بشوند در مقابل مستکبرین، و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند. روزی است که بین منافقین و متعهدین امتیاز خواهد شد. متعهدین این روز را روز قدس می‌دانند، و عمل می‌کنند به آنچه باید بکنند. و منافقین ـ آنهایی که با ابرقدرتها در زیر پرده آشنایی دارند و با اسرائیل دوستی ـ در این روز بی‌تفاوت هستند، یا ملتها را نمی‌گذارند که تظاهر کنند. روز قدس روزی است که باید سرنوشت ملتهای مستضعف معلوم شود، باید ملتهای مستضعف اعلام وجود بکنند در مقابل مستکبرین. باید همانطور که ایران قیام کرد و دماغ مستکبرین را به خاک مالید و خواهد مالید،‌ تمام ملتها قیام کنند و این جرثومه‌های فساد را به زباله‌دانها بریزند.

در شرایط فعلی مسلمانان از فرق مختلف در جغرافیای گسترده جهان اسلام از شرق تا قلب اروپا از مرکز آسیا تا آفریقا در جهت احیاء هویت مذهبی ، ملی خود در یک نبرد نابرابر اما شجاعانه و امیدوار کننده مشغولند و با دستیابی بر ابزارهای تکنولوژی نظامی ، پیشرفت و توسعه اقتصادی می روند تا جهان آینده را تسخیر نمایند.تحولات جهان اسلام نشانگر این واقعیت است که انقلاب اسلامی ایران نیرو و نشاط لازم را جهت به حرکت درآوردن میلیون ها مسلمان در سراسر جهان ایجاد نموده است و استکبار جهانی به جای درگیری مستقیم با جمهوری اسلامی ایران امروزه باید در جبهه های گوناگون فرهنگی نظامی و سیاسی با مسلمانان از فرانسه و انگلیس ، اندونزی و سودان به مبارزه برخیزد و اعترافات اندیشمندان و سیاستمداران غربی همانند ولیعهد بریتانیا در مورد عدم درک غرب از اسلام و گرایش جوانان غربی به این مکتب ، حکایت از نضج سریع اسلام در جهان دارد.


[ دوشنبه 96/3/22 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

قدس محور وحدت مسلمانان 

   بی گمان، انسجام اسلامی، به ویژه در شرایط کنونی، ضرورتی انکارناپذیر در جهان اسلام است. در این میان، مسئله فلسطین و آزادی قدس شریف، از جمله نقاط اشتراکی است که می تواند محور وحدت و انسجام اسلامی باشد. از این رو، روز قدس در در این زمان باید به دیده دیگری نگریسته شود و برای آن برنامه ریزی صورت پذیرد؛ چه آنکه هر عقل سلیمی می پذیرد که بی توجهی یا کم توجهی به آرمان فلسطین به عنوان قلب جهان اسلام، چه ضربه جبران ناپذیری به جهان اسلام وارد خواهد آورد. از این رو، بر همه ملت های مسلمان است که فراتر از شعارها و اقدامات معمولی و کم اثر، این روز بزرگ را که در حقیقت روز مقابله مستضعفان با مستکبران است، گرامی بدارند. پس در شرایطی که خطر اسرائیل، امروز متوجه همه خاورمیانه و سرزمین های اسلامی است، انسجام و وحدت مسلمانان درباره موضوع فلسطین و مقابله با خوی تجاوزگرانه اسرائیل، تنها راه سربلندی اسلام و مسلمانان است.

وظیفه مسلمانان نسبت به مردم مظلوم فلسطین

   نظام جمهوری اسلامی ایران بر اساس مبانی مکتبی و اصول قانون اساسی از ابتدای شکل گیری خود علی رغم مشکلات داخلی و خارجی متعدد ، تاکید زیادی بر حمایت مادی و معنوی از جریان مقاومت اسلامی و نهضت های آزادی بخش داشته و در این راه هزینه هایی را نیز پرداخته است. جمهوری اسلامی ایران از یک سو به خاطر مبانی فکری«وظایف ایدئولوژیک دولت اسلامی» و از سوی دیگر  بر اساس مبانی سیاست خارجی خود که نحوه ارتباط آن را با «منافع ملی کشورمان» در هم آمیخته حمایت همه جانبه از محور مقاومت بویژه مردم مسلمان فلسیطن را وظیفه خود می داند.

 درمبانى فقهى ما وجوب دفاع از سرزمین‏هاى اسلامى از ضروریات فقه اسلام است ؛ بر اساس آیات ، روایات و ادله عقلی متعدد جامعه اسلامى پیکره واحدى است و مسلمین نمى‏توانند در قبال تهاجم بیگانگان به سایر مسلمانان بى‏تفاوت باشند.
عبارات بسیار روشن: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» و «من سمع رجلاً ینادى یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم» و«کونوا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً»شعارهایی است که در عمل وظیفه مارا سنگین می کند تا ما همواره در زمینه‏هاى مختلف سیاسى، اقتصادى و نظامى حمایت های لازم را به عمل آوریم.

از سوی دیگر یکی از موضوعات اساسی که در بررسی نحوه تعامل و تاثیرگذاری وظایف ایدئولوژیک دولت اسلامی در قبال مقاومت اسلامی با منافع و امنیت ملی کشورمان ، نقش اساسی دارد ؛ شناخت صحیح مفهوم منافع ملی و امنیت ملی و چگونگی تامین آن در جهان کنونی است. « منافع ملّى هدف‏هاى عام و ماندگارى است که یک ملّت براى دستیابى به آنها تلاش مى‏کند». براین اساس منافع ملّى، مفهوم وسیعى است که تنها به معناى حفظ استقلال ملّى و تمامیّت ارضى و اهداف صرفا مادی و منحصر درمرزهای جغرافیایی نیست بلکه حیطه وسیعى که شامل دستیابى به اهداف ایدئولوژیک ، انرژى، منابع مواد خام، فنّاورى جدید، توسعه اقتصادى، منطقه نفوذ و دفاع از اتباع خود در خارج از مرزها ، دفاع از هویت فرهنگی خویش و... را نیز شامل می شود. امروزه روند فزاینده جهانى شدن در ابعاد مختلف اقتصادی ، فرهنگی ، اطلاعاتی و...، ساختار نظام بین الملل، قواعد و فرآیندهاى بین المللى دستخوش تحولات اساسی شده و مفهوم منافع ملى صرفا در برگیرنده مرزهاى ملى نیست ، بلکه دولت‏ها ناگزیرند جهت تامین منافع ملی خویش بیش از گذشته به محیط عملیاتى و متغیرهاى مربوط به بستر جهانى شدن توجه نمایند.

در نتیجه حمایت مادی و معنوی از هسته‏هاى مقاومت و نهضت‏هاى آزادى بخش در سراسر جهان اسلام، علاوه بر آنکه به عنوان وظیفه ایدئولوژیکی دولت اسلامی است ؛ نقش بسیار زیادی در تامین منافع و امنیت ملی و گسترش حوزه های نفوذ کشورمان در ابعاد مختلف دارد و به عنوان یکى از مهم‏ترین اهرم‏هاى قدرت براى جمهورى اسلامى است که موجب بازدارندگى ابر قدرت‏ها از عملى کردن نیات امپریالیستى آنان در قبال منطقه و کشورمان مى‏گردد و کمک به این مردم مبارز، به معناى استحکام بخشیدن به سنگرهاى دفاعى خود است. آینده‏نگرى و تأمین منافع بلندمدت، خود بهترین دلیل بر انجام چنین اقداماتى است؛ زیرا آرمان‏ها و اهداف توسعه‏طلبانه رژیم صهیونیستى، هرگز به فلسطین و لبنان محدود نیست؛ بلکه آنان آرزوى سیطره بر جهان اسلام و خصوص ام‏القراى آن (جمهورى اسلامى ایران) را در سر مى‏پروراند. چنانکه مقام معظم رهبری می فرمایند : « سیاست راهبردی آمریکا، ایجاد ناامنی و بحران و جنگ در این منطقه است ، بدانند که هر چه ناامنی را گسترش دهند، ملتها را بر خود خشمگین تر و دنیا را برای خود ناامن تر خواهند کرد. رفتار و خوی تجاوزگرانه آمریکا و اسرائیل، روح مقاومت را بیش از پیش در دنیای اسلام زنده خواهد کرد و ارزش جهاد را برای آنان نمایانتر خواهد ساخت. دنیای اسلام و جوانان مسلمان در همه کشورهای اسلامی بدانند که راه مقابله با گرگ وحشی صهیونیزم و تجاوزگری شیطان بزرگ، جز مقاومت فداکارانه نیست، تسلیم و انقیاد در برابر دولتمردان ماجراجو و فتنه‌گر آمریکا، برطمع و جسارت آنان می‌افزاید و کار را بر ملت‌ها سخت‌تر می‌کند. اگر لبنان تسلیم تجاوز اسرائیل و آمریکا می‌شد و اگر جوانان مجاهد حزب‌الله و مردم مظلوم جنوب، رنج این دفاع مقدس را به جان نمی‌خریدند، محنتی بلند مدت و ذلتی روزافزون، همه ملت لبنان را تهدید می‌کرد و ادامه این روند تهاجمی تمام این منطقه را در برمی گرفت. امروز حماس و حزب‌الله خط مقدم دفاع از امت اسلامی و همه ملت‌های این منطقه است.»

لذا با شرکت شرکت در راهپیمایی روز جهانی قدس مشت محکم دیگری بر دهان دشمنان اسلام و یاوه گویان قافیه باز غرب و نوکران حلقه به گوش منطقه ای آنان وارد خواهیم کرد.


[ دوشنبه 96/3/22 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

روز جمهوری اسلامی ایران

    فروردین یکی از روزهای تاریخی و مهم ایران اسلامی است، در این روز با رای اکثریت قاطع مردم، نظام سیاسی کشور پس از 2500 سال از نظام سلطنتی به نظام جمهوری اسلامی وحکومت مردمی تغییر یافت. در 12فروردین 1358 ثمره مبارزات ضد سلطنتی و طاغوتی و شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی ملت ایران به بار نشست و نظام جمهوری اسلامی ایران استقرار یافت.در این روز ملت ایران با رای 2/98 درصدی خود ساختار سیاسی ، اجتماعی ایران را تغییر داد و جمهوری اسلامی مستقر شد. به همین سبب این روز مبارک از آن پس روز «جمهوری اسلامی» نام گرفت
 پس از آنکه قرنها تئوری جدایی دین از سیاست و نظامهای حکومتی لائیک بردنیا سیطره داشت و قوانین شرعی و الهی امری خصوصی در زندگی مردم تعبیر می شد، در 12فرودین سال 58 نظامی متولد شد که این نظریه‌ها را در قرن بیستم باطل کرد و حکومت اسلامی را براساس موازین وآموزه‌های دینی به منصه ظهور و عمل رساند. جمهوری اسلامی شکل نوینی از نظامهای حکومتی است که تلاش می کند با الهام از قوانین و تعالیم نجات بخش اسلام الگوی زندگی جدیدی درعرصه اجتماعی و سیاسی بشر امروزی ارائه دهد تا بر اساس آن نیازهای مادی و معنوی انسان توأمان فراهم شود

 از نظام جمهوری به «حکومت مردم بر مردم» تعبیر می شود و «جمهوریت» در نظام حکومتی نشان دهنده نقش مردم در تشکیل و استمرار آن است به طوری که مردم با حضوردر صحنه‌های مختلف علاوه بر مشارکت در تعیین سرنوشت خویش خواسته‌های خود را از حکومت مطالبه می‌کنند

معنی لغوی «جمهوریت» یعنی حکومت برخواسته از مردم و یا همان دمکراسی گرچه مورد اتفاق اغلب تحلیلگران، سیاستمداران و حاکمان سیاسی است، اما نظام‌های حکومتی در معنی اصطلاحی این واژه دچار اختلاف نظرهستند و از آن برداشتهای متفاوتی دارند

در زمان تعیین نظام سیاسی کشور پس از سرنگونی نظام طاغوت شاهنشاهی «جمهوری دمکراتیک»، «جمهوری»، «حکومت اسلامی» و ... از جمله نظامهای بود که مطرح شد، ولی امام راحل از همان ابتدا تاکید فراوانی بر استقرار نظام حکومتی جمهوری اسلامی داشتند، به طوری که برجمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر تاکید کردند

این تاکید نیز بر اساس خواست مردم در دوران مبارزات ضد ستم شاهی بود که در شعار آنها موج می زد و مردم در همه تظاهرات‌ها یکپارچه استقلال آزادی و جمهوری اسلامی را فریاد می‌کشیدند. بر این اساس اصل جمهوریت و اسلامیت اصل جدا ناپذیردر نظام حکومتی ایران است که برای تثبیت، استمرار و تداوم آن شهیدان زیادی تقدیم شده است

«آزادی»از دیگرشعارها و خواسته‌های ملت ایران در ایام انقلاب بود که با استقرار جمهوری اسلامی شکل عملی به خود گرفت و قشرهای مختلف با حضور در تمام صحنه‌ها آزادانه به خواسته‌های خود جامه عمل پوشانده و در تعیین سرنوشت خود مشارکت می‌کنند

گرچه لغت آزادی نیزهمانند دیگر واژه‌ها، امروزه مظلوم واقع شده و در نظام سلطه مصادره می‌شود و با نام آزادی حقوق خیلی‌ها تضییع می‌گردد، ولی این واژه در اسلام معنای متعالی دارد. بر این اساس مردم طبق قانون برای تعالی و کمال خود از حق انتخاب و آزادی بیان برخوردار است وکسی نمی تواند این حق را از مردم سلب کند. در این مکتب سلب آزادی و حق انتخاب از خود نیز نوعی ظلم به خویش است

«استقلال» بعد دیگری از نظام جمهوری اسلامی ایران است که با استقرار آن ملت ایران از وابستگی به شرق و غرب رهایی یافت و در عرصه بین الملل با حفظ اصول به دفاع از حقوق خویش پرداخت

استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران و سرنگونی نظام سلطنتی پهلوی علاوه بر اینکه تحولات داخلی به دنبال داشت، تغییراتی در نظام بین الملل، به ویژه در خاورمیانه ایجاد کرد تغییراتی که با اهداف استعمارگران همسو و سازگار نبود و دشمنی آنان را علیه ملت ایران برانگیخت. از این رو حفظ استقلال هزینه‌هایی در برداشته و دشمنان این مرزوبوم با طراحی توطئه‌های مختلف از جمله جنگ تحمیلی، ترور شخیصت‌های سیاسی، تحریم قتصادی و... و درنهایت ایجاد موانع و دشمنی در دست یابی به فناوری صلح آمیزهسته‌ای سعی در خدشه دار کردن استقلال ملت هوشیار ایران عزیز دارد

ملت ایران در آغاز دهه چهارم استقرار «استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی» با تجدید پیمان با آرمانهای امام خمینی (ره) معمارکبیر انقلاب اسلامی و شهیدان به خون خفته خود و تبعیت ار مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) بار دیگر بر حفظ این آرزشها پای می‌فشارد و روز «جمهوری اسلامی» را به عنوان یکی از ماندنی ترین روزهای تاریخی این سرزمین گرامی می‌دارد.

 


[ شنبه 96/1/12 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

     21 تیر ماه روز حجاب و عفاف

    حجاب و عفاف ارزنده ترین نمونه های فرهنگی اجتماعی در تمدن ایرانی اسلامی است که قبل از اسلام وجود داشته و بعد از اسلام به اوج تعالی خود رسیده است اشاعه فرهنگ عفاف و حجاب نیازمند آموزش های بنیادین ، مداوم و همگانی است که باید همه ی خانواده ها ، آحاد مردم ، مسئولین و نهاد های اجتماعی در این زمینه تلاش جدی نمایند تا منجر به فرهنگسازی و نهادینه شدن آن گردد. آشنایی با تاریخ رویدادهای اخیر و دلایل نامگذاری روز عفاف و حجاب خود مقوله ای است که همگان بدانند که استعمار چه اهداف شومی را برای تسلط بر ما و ملت مسلمان در ردیف توطئه های ننگین خود قرار می دهد این نوشتار تأمل جوانان ونوجوانان و خانواده های مسلمان را را طلب می نماید تا آگاهانه در راه گسترش فرهنگ اسلام ناب محمدی بویژه در زمینه عفاف و حجاب تلاش وافر نمایند.

   وقتی رضاخان به قدرت رسید، درصدد فریب مردم برآمد. او با پای پیاده همراه دسته جات عزاداری حرکت می کرد و در مجالس عزاداری و تکیه ها حاضر می شد و خود را مقیّد به اصول مذهب نشان می داد. اما بعد از پا گرفتن قدرتش، همه تلاش خود را در راه زیر پا نهادن رسوم مذهبی به کار بست. او در راه رسیدن به اهداف شوم و پلید خود، حتی حرم مطهر امام رضا علیه السلام را به خاک و خون کشید و واقعه مسجد گوهرشاد، نمونه بارز و علنی دشمنی او با اسلام بود.

    رضاخان به دستور استعمارگران غربی و به کمک جریان وابسته روشن فکر، تمام توان خود را در تغییر لباس ملی به کار گرفت و به عنوان لباس متحدالشکل، مردم را مجبور به تغییر لباس و کلاه نمود و از تمامی قدرت و ابزاری که در دست داشت،برای این مقصد استفاده کرد. او لباس روحانیت را ممنوع و منوط به اخذ اجازه نمود. سفر رضاخان به ترکیه، یکی از توطئه های روشن فکران وابسته بود تا رضاخان تحت تأثیر قرار گیرد و در تغییر ماهیت ملی و اسلامی ایران تلاش نماید.

    در زمان رضاخان، پیش از آن که طرح تغییر لباس و بر سر گذاشتن کلاه شاپو به مرحله اجرا درآید، برای جلوگیری از مخالفت روحانیان، نخست دولت اعلام کرد به این دلیل که اشخاص غیر روحانی یا روحانی نمایان، نتوانند از پوشیدن لباس و عمامه سوء استفاده کنند، باید اشخاصی که به این لباس ملبّس هستند، از دو نفر از مراجع گواهی بگیرند که آیا برای پوشیدن لباس روحانیت صلاحیت دارند، یا خیر و مجتهدان نیز شهادت نامه بدهند. سپس روحانیان گواهی را به وزارت معارف ببرند و اجازه پوشیدن لباس دریافت کنند. دولت بدین ترتیب، در مورد کسانی که معمّم بودند، سخت گیری هایی نمود. پس از آن، افراد معمّم، یا در معابر رفت وآمد نمی کردند و در خانه می ماندند، و یا اگر در معابر رفت و آمد می کردند، گرفتار پلیس می شدند.

    تأثیر اقتصادی تغییر لباس و کشف حجاب، این بود که زمینه استفاده از لباس ها، لوازم آرایش و سایر فراورده های ظاهر فریب سرمایه داری فراهم گردید؛ زیرا تا وقتی که مرد و زن ایرانی لباس سنتی خود را می پوشیدند، طبعا مناسب با آن زیور آلات مصرف می کردند و بیش تر لباس ها و زیور آلات نیز در داخل کشور تولید می شد و محتاج محصولات غربی نبودند. این موضوع، برای سرمایه داری غرب غیرقابل تحمل بود. از این رو، با تغییر لباس مردان و زنان به سبک اروپایی، ایرانیان مجبور شدند تولیدات آن ها را وارد کشور کرده، سپس تهیه و مصرف کنند. بدین ترتیب، کم کم صنایع داخلی از قبیل کارگاه های نسّاجی پارچه و شال و نمدمالی و عبابافی و..، چون نمی توانستند با مدهای رنگارنگ پاریس و لندن و نیویورک مقابله و رقابت کنند، از بین رفتند و سرمایه های داخلی، به جای تولید، مجبور به واردات شده و سرمایه داران استعماری هم درآمدهای سرشاری را به جیب زدند.

    رضا شاه بعد از مسافرت ترکیه، در اغلب اوقات، ضمن صحبت از پیشرفت سریع کشور ترکیه، از تغییر لباس مردان و رفع حجاب خانم ها سخن می گفت و این مسأله را تشویق می کرد. او یک روز اوایل خرداد 1314، هیأت دولت را احضار کرد و گفت: «ما باید صورتا و سنتا غربی شویم و باید در قدم اول، کلاه ها تبدیل به شاپو شود. پس فردا که افتتاح مجلس دوره دوازدهم است، همه باید با شاپو حاضر شوند و در مجالس باید کلاه را به عادت غربی ها از سر بردارند و نیز باید شروع به رفع حجاب زن ها نمود. شما وزرا و معاونان باید پیشقدم شوید».

   چند ماه قبل از قیام مردم مشهد، یعنی در یکی از شب های جمعه ماه ذی الحجه سال 1353ق، وزیر معارف مسافرتی به شیراز می کند و به مناسبتی، مجلس جشنی با حضور قشرهای مختلف مردم برپا می شود. پس از ایراد سخنرانی ها و نمایش، در خاتمه، عده ای از دوشیزگان بر روی صحنه نمایان می شوند و ناگهان نقاب از چهره برمی گیرند و ارکستر آهنگ رقص می نوازد و دختران به پای کوبی می پردازند. در این هنگام، عده ای به عنوان اعتراض از آن جا خارج می شوند. روز بعد، این خبر مانند بمبی صدا می کند و عده ای از مردم در مسجد وکیل اجتماع می نمایند. سید حسام الدین فالی که از عالمان و روحانیان با نفوذ شیراز بود، به منبر می رود و این گونه اعمال را تقبیح و محکوم می کند. خبر جنبش شیراز و تعطیل بازار به تهران می رسد، به ناچار دستور گرفتاری سید حسام الدین صادر می شود و او را زندانی می کنند.

 خبر گرفتاری حسام الدین فالی از روحانیان شیراز به حوزه علمیه قم، مشهد و تبریز می رسد. در تبریز دو مرجع بزرگوار، یکی آیت اللّه سید ابوالحسن انگجی و دیگری آیت اللّه آقا میرزا صادق، درباره تغییر لباس و کلاه شاپو اعتراض می کنند. از تهران دستور تعقیب داده می شود که آن دو نفر توقیف و به سمنان تبعید می گردند. در مشهد هم که دستور تغییر لباس، به همراه خبر جشن شیراز و گرفتاری فالی و تبعید دو نفر از عالمان تبریز، غوغایی برپا می کند و مراجع روحانی را سخت ناراحت نموده، جلساتی برای بحث و گفت وگو درباره این مسایل تشکیل می گردد. در این جلسات، مسأله تغییر لباس مطرح می شود و علما اظهار عقیده می کنند که دنباله تغییر لباس، به برداشتن حجاب منتهی خواهد شد و باید با شدت از آن جلوگیری نمود.

   تغییر لباس، همواره پیامد تغییر یک فرهنگ است و انسان تا با فرهنگ خود وداع نکند، نمی تواند با لباس خود وداع کند و تا فرهنگ یک قوم را نپذیرد لباس آنان را به تن نمی کند.درست به همین دلیل است که در احادیث ما آمده است که هر که خود را به گروهی شبیه سازد، هم از آن گروه به شمار می آید». لباس هر انسان، پرچم کشور وجود اوست؛ پرچمی است که او بر سر در خانه وجود خود نصب کرده و با آن اعلام می کند که از کدام فرهنگ پیروی می کند. هم چنان که هر ملتی با وفاداری و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هویت ملی و سیاسی خود ابراز می کند، هر انسان نیز مادام که به یک سلسله ارزش ها و بینش ها معتقد و دل بسته باشد، لباس متناسب با آن ارزش ها و بینش ها را از تن به در نخواهد کرد.

   مسجد گوهرشاد، محل اجتماع و سخنرانی بر ضد لباس بیگانه و اسلام زدایی شده بود. با بازداشت برخی از عالمان مبارز، اجتماعات وسیع تر گردیده و لحن سخنرانان آتشین تر و شعار مردم تندتر شده بود. از مرکز به شهربانی مشهد دستور داده شد که واعظان معروف شهر را دستگیر کنند. اما گردهمایی فزاینده مردم در مسجد گوهرشاد برای شنیدن سخنان واعظان و روحانیان، بیش تر شد. علما و مجتهدان در منزل یکی از مراجع اجتماع کرده و تصمیم گرفتند که تلگرافی به شاه مخابره و او را از اقدامات ضد دینی اش منصرف سازند. این تلگراف به امضای هشت تن از علمای متعهد ارسال گردید. سپس خطبای معروف و مشهور چون شیخ مهدی واعظ خراسانی، شیخ عباس علی محقق و شیخ بهلول در مسجد گوهرشاد به منبر رفتند و مردم را بیش از پیش آگاه ساختند.

   صبح جمعه 20 تیر سال 1314، قزّاقان رضاخان برای متفرق ساختن مردم وارد عمل شدند و بی محابا به روی مردم تیراندازی کردند و در این ماجرا، حدود یک صد نفر کشته و زخمی شدند. اما مردم متفرق نگشتند و مقاومت کردند. پس از این هجوم، مردم از اطراف با ابزاری از قبیل داس، بیل و چوب و... به طرف مسجد سرازیر شدند. مسجد گوهرشاد لبریز از جمعیت گردید. روحانیان به ترتیب بر بالای منبر حضرت صاحب الزمان(عج) قرار گرفتند و به سخنرانی پرداختند. روز شنبه 21 تیرماه در مسجد؛ شعارهای ضد سلطنت و ضد حجاب زدایی داده می شد و مسجد یک پارچه سرود مقاومت سر داده بود. وحشت مقامات دولتی را فرا گرفت. سرانجام رضاشاه دستور داد که همه را دستگیر و مجازات نمایند. سران شهربانی و آگاهی، نیروهای خویش را هماهنگ کرده، قرار گذاشتند پس از نیمه شب، تهاجم خود را آغاز نمایند. قزّاقان نیز از قبل در نقاط حسّاس شهر و اطراف مسجد گوهرشاد مستقر شدند و مسلسل های سنگین را بر بام های مشرف به مسجد کار گذاشتند.

   قزّاقان و نیروهای شهربانی و آگاهی که در اطراف مسجد و نقاط حساس شهر مشهد مستقر شده بودند، شایع کردند که برای حفاظت از بانک ها آمده اند. اسدی، نایب التولیه رضاشاه، از نقشه کشتار مطلع شد و چون می دانست که مجتهدان هم در مسجد هستند، درصدد برآمد که آن ها را از آن جا خارج کند. از این رو، به دروغ پیغام فرستاد که تلگراف شما را اعلی حضرت همایونی پاسخ گفته، تشریف بیاورید برای مذاکره و با این حیله مجتهدان را از کشیک خانه به مسجد دارالتولیه کشاند. او می دانست اگر مجتهدان و عالمان طراز اول در این حمله و یورش کشته شوند، خراسان یک پارچه آتش خواهد شد و این آتش، گسترش خواهد یافت و دیگر به هیچ روی نمی توان از آن جلوگیری کرد. پس با این حیله علما را از مسجد خارج ساخت.

   پاسی از نیمه های شب دوازدهم ربیع الثانی گذشته بود که صدای غرش مسلسل های قزّاقان، حرم مطهر امام رضا علیه السلام را به لرزه انداخت و سربازان شاه، به فرماندهی سرلشکر ایرج مطبوعی، برای فتح مسجد گوهرشاد به حرکت درآمد. عده ای از مأموران مخفی رژیم، پیش تر وارد مسجد شده بودند و قرار بود آن ها از داخل وارد عمل شده و راه را برای ورود نیروهای رضاخان به داخل مسجد هموار کنند و چنین شد. دژخیمان اسلحه به دست، پا به درون خانه خدا گذاشتند و همه مسجدیان را از دم تیغ گذراندند.

   از روز یکشنبه 22 تیر، دولت به توقیف و بازداشت علما و روحانیان مشهد اقدام نمود وعده ای از علما را توقیف کرد و عده ای از آن ها هم مخفی شدند. از جمله توقیف شدگان، آیت اللّه سید یونس اردبیلی و آقازاده، فرزند آخوند ملامحمد کاظم بودند. بیش از سی نفر از عالمان و واعظان را دستگیر کردند و شهر تقریبا حالت حکومت نظامی به خود گرفته و ورود و خروج اشخاص به شهر، مستلزم داشتن جواز بود. ماموران برای دستگیری شیخ بهلول جایزه تعیین کرده بودند. پس از رفع غائله، اداره شهربانی برای پیدا کردن عاملان واقعه دست به کار شد و عده ای تحت بازجویی قرار گرفتند و در نتیجه، اسدی، نائب التولیه آستان قدس هم که یکی از محرکان معرفی شد، بلافاصله دستگیر شد و تحت محاکمه قرار گرفت و در دادگاه نظامی به اعدام محکوم گردید.

   کشتار دسته جمعی مردم مشهد و دستیگری و محاکمه عده ای از علما و محکوم کردن جمعی در دادگاه های نظامی و صدور مجازات های سنگین و حکم اعدام برای عده ای، رفته رفته در کشور موجب گفت وگوها و ابراز نارضایتی هایی گردید و مردم در مورد دیانت رضاخان دچار تردید شدند؛ زیرا مردم آن چه در صحن حضرت رضا دیده بودند، برای یکدیگر بازگو کرده و این همه قساوت و خون ریزی را تقبیح می کردند؛ چرا که نظامیان، حرمت آستان قدس رضوی را رعایت نکرده و در این مکان مقدس، خون هزاران بی گناه را بر زمین ریخته بودند.

   رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی رحمه الله در خصوص تغییر لباس و کلاه چنین بیان داشتند: «... آن هایی که این قدر قوه تمیز ندارند که کلاه لگنی را که پس مانده درندگان اروپاست، ترقی کشور می دانند، با آن ها حرفی نداریم که آن ها از ما سخن خردمندانه را بپذیرند و عقل و هوش و حس آن ها را اجانب دزدیده اند... . آن روز که کلاه پهلوی سر آن ها گذاشتند، همه می گفتند: مملکت باید شعار ملی داشته باشد، استقلال در پوشش دلیل استقلال مملکت و حافظ آن است. چند روز بعد، کلاه لگنی [شاپو] گذاشتند سر آن ها، یک دفعه حرف ها عوض شد. گفتند: ما با اجانب مراوده داریم. باید همه هم شکل باشیم تا در جهان با عظمت باشیم. مملکتی که با کلاه عظمت برای خود درست می کند یا برایش درست می کنند، هر روزی کلاهش را ربودند، عظمتش را هم می برند».

   قیام مسجد گوهرشاد و کشته شدن هزاران نفر از مردم و روحانیت و تبعید و زندانی شدن جمع بسیاری از آن ها، نقطه اوج مبارزه های بر ضد رضاخان بود و از آن واقعه جان گداز تا سقوط پهلوی اول و دوم، این مبارزه هم چنان ادامه داشت تا این که خداوند متعال، پاداش این مبارزات و از جان گذشتگی ها را، پیروزی انقلاب اسلامی، که از بزرگ ترین انقلاب های تاریخ است، قرارداد و این ملت را به نعمت استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی آراسته و مفتخر ساخت و عظمت اسلام را زنده نمود و آن را مقدمه ای برای ظهور و قیام شمشیر انتقام گیری و عدالت فراگیر و نابودی بت های گسترده عالم گیر، حضرت مهدی موعود(عج) قرار داد.


[ سه شنبه 95/4/22 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
   1   2      >
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره سایت

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 30
کل بازدیدسایت: 403528
انقلاب اسلامی