سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم سیاسی
 

مقدّمه :این مقاله بر آن است تا تابه این سئوال پاسخ دهد که اولا" توسعه سیاسی چیست ؟ وثانیا در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مفهوم توسعه سیاسی چگونه مطرح شده است؟ برای رسیدن به پاسخ سئوالات فوق ابتدا به تعریف توسعه سیاسی می پردازیم آنگاه به بررسی زمینه‏های فرهنگی توسعه و پیشرفت از دیدگاه اسلام پرداخته ودر پایان چگونگی توسعه سیاسی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی قرار می گیرد.

تعریف توسعه: «توسع? سیاسی» واژه‌ای جامعه شناختی است به معنای بهبود و گسترش هم? شرایط و جنبه‌های مادی و معنوی زندگی اجتماعی و یا فرایند بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی افراد جامعه می‌باشد. و در اصطلاح به معنای افزایش ظرفیت و کارایی یک نظام سیاسی در حل و فصل تضادهای منافع فردی و جمعی، ترکیب مردمی بودن، آزادی و تغییرات اساسی در یک جامعه است. توسع? سیاسی یکی از شاخه‌های توسعه است با هدف رسیدن به پیشرفت، صنعتی شدن، رفع فقر، رفع وابستگی، ایجاد تحولات ساختاری و اصطلاحات در تمام بخش‌های جامعه و گذار از حالت نامطلوب زندگی گذشته به شرایط بهتر.

 ارکان مهم توسعه سیاسی:اساسی‏ترین ارکان توسعه سیاسی و پایه‏های فکری نظام جمهوری اسلامی ایران عبارتند از دموکراسی و آزادی  

الف. دموکراسی :دموکراسی از ارکان مهم به حقیقت پیوستن توسعه سیاسی است و مفهوم روشن آن تکیه حکومت‏برخواست و تایید شمار بیش‏تر (اکثریت) مردم می‏باشد. از نظر حضرت امام خمینی (ره) دموکراسی اسلامی یک رکن دیگر هم دارد و آن این که مخالف شریعت و احکام اسلامی نباشد. به دیگر سخن، دموکراسی اسلامی دو رکن دارد: 1 -براساس قانون وآئین اسلام باشد 2- براساس رأی عموم مردم باشد. ب. آزادی: مقوله آزادی از مباحث مهم در پیوند با مقوله‏های دموکراسی و توسعه سیاسی است که به گونه‏های مختلفی درحوزه فرهنگ، سیاست، اقتصاد، بیان و افکار و اندیشه مطرح است

شایسته‌سالاری درحکومت: شایستگی‌ در لغت‌ به‌ معنای‌ داشتن‌ توانایی‌، اختیار، مهارت‌، دانش‌، لیاقت‌ و صلاحیت‌ است. شایستگی‌ها مجموعه‌ای از دانش، مهارت‌ها، ویژگی‌های شخصیتی، علایق، تجارب و توانمندی‌ها در یک شغل یا نقش خاص است که موجب می‌شود فرد در سطحی بالاتر از حد متوسط در انجام وظیفه و ایفای مسئولیت خویش به موفقیت دست یابد.حضرت‌ علی‌(ع) در فرمان‌ معروف‌ خود به‌ مالک‌ اشتر ، معیارهایی‌ برای‌ انتخاب‌ و انتصاب‌ مدیران‌ و کارگزاران‌ نظام‌ برمی‌شمارداز آن جمله می توان به تقوا‌ ،حسن‌ سابقه ،دانایی‌ و توانایی‌،صلاحیت‌ اخلاقی‌،داشتن‌ ظرفیت‌ روحی‌ و کاری،ضابطه‌گرایی‌ به‌ جای‌ رابطه‌گرایی ،پرهیزگاری‌ و صداقت‌ ، بزرگ‌منشی‌ و بزرگواری‌ در برابر مخالفان‌‌، دور اندیشی‌ و آینده‌نگری‌ اشاره کرد

اهداف توسعه سیاسی : «حقوق اساسی» به عنوان شاخه ای از علم حقوق، دو هدف اساسی را تعقیب می کند:
1- نهادینه کردن قدرت به منظور امکان استقرار حکومت (نهاد سیاسی دولت).
2- تنظیم روابط سیاسی متقابل حکومت (به عنوان عالی ترین نهاد جامعه و سمبل اراده سیاسی ملت) با مردم.
اهداف «توسعه» نیز به اعتقاد نظریه پردازان صاحب نام این رشته (مانند لوسین پای) عبارتند از:
1- افزایش کارآیی حکومت و ظرفیت های اجرایی آن در جهت پاسخگویی به نیازهای فزآینده و مواجهه مطلوب با چالشهای جامعه.
2 - ترویج الگوهای نوین به جای الگوهای سنتی.
3- گسترش و تعمیق رابطه دولت و ملت با کارآیی مؤثر و منطبق بر شرایط دنیای نوین و رقابت آمیز.
4- افزایش توانایی و سازماندهی منابع داخلی و کسب قدرت ملی.
مبانی توسعه سیاسی:مهمترین اصول مربوط به توسعه سیاسی در قانون اساسی ایران عبارتند از:   

1-اصل مشارکت عمومی در اداره امور کشور:اصل 3 قانون اساسی ایران در جهت تحکیم مبانی حاکمیت ملی، دولت را مکلف می داند که با به کارگیری همه امکانات خویش زمینه تحقق مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش را فراهم کند و در اصل 6 اداره امور کشور را متکی به آرای عمومی می داند و سازوکارهای تحقق این اصل را برگزاری انتخابات (مانند انتخابات خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی) و نیز همه پرسی در مسائل مهم کشور دانسته است.
اصول متعدد دیگری در قانون اساسی ایران (ازجمله اصول 62 و 114 و 100 و 107 و 59) بر این مهم تأکید دارند. همچنین وجود شوراها براساس اصول 100-101-103-104 قانون اساسی، موجب تسریع در پیشبرد برنامه های مختلف وجلب مشارکت مردمی می باشد

2- اصل حاکمیت ملی:براساس تعریف علمی حقوقدانان و اندیشمندان، «حاکمیت» همان قدرت برتر و عالیه ای است که در هر جامعه بلامنازع و مافوق همه قدرت هاست و براساس اصل 56 قانون اساسی ایران، «حاکمیت مطلق» بر جهان و انسان از آن خدا دانسته شده و هم او انسان را به سرنوشت اجتماعی خویش حاکم گردانیده و بدین ترتیب حاکمیت ملی پدیده ای است با منشاء حاکمیت مطلقه الهی. همچنین در اصول متعدد قانون اساسی ایران (ازجمله اصول چهارم، هفتادو دوم، نود ویکم، نود وسوم، نود وچهارم، نودو ششم و نود وهشتم) تصریح گردیده و براساس این اصول، همه قوانین (اعم از مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، سیاسی و غیر آن) می بایست براساس موازین شرع باشد و برای تضمین اجرای دقیق این اصل مطلق، سازوکارهایی مانند «نهاد رهبری» و «شورای نگهبان» پیش بینی گردیده است.                                                                                                                  3- عدالت خواهی: در بند «ج » از اصل 2 این قانون که در مقام بیان پایه های نظام جمهوری اسلامی است ، عبارت «نفی هر گونه ستمگری و سلطه پذیری و اجرای قسط و عدل » گنجانده شده است .  در بند 9 «رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه ، در تمام زمینه های مادی و معنوی ». در بند 14 «تأمین حقوق همه جانبة افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون ، از وظایف دولت است ».در پایان اصل 107 قانون اساسی ، حتی رهبر را در برابر قوانین با سایر افراد کشور، مساوی دانسته است. دردو اصل 19و20 ، «مردم ایران از هر قوم و قبیله ای که باشند، از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود»و«همه افراد اعم از زن و مرد، به طور یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همة حقوق انسانی ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند».در اصول دیگر فصل سوم قانون اساسی ، به منظور تأمین عدالت ، اصول حمایت از حقوق انسانی و جان و مال و مسکن اشخاص (اصل 22)، آزادی مطبوعات (اصل 24)، آزادی احزاب و جمعیت ها (اصل 26)، آزادی شغلی (اصل 28)، امنیت قضایی (اصل 32 تا 39)، بویژه اصل برائت (اصل 37)، قانونی بودن مجازات و دادگاه (اصل 36)، ممنوعیت شکنجه برای اخذ اقرار و شهادت (اصل 38)، منع سوء استفاده از حق (اصل 40)، احترام به مالکیت مشروع (اصل 46 و 47) مورد توجه قرار گرفته است .

4- حقوق و آزادی های اساسی ملت: درفصل سوم قانون اساسی ایران به بیان انواع حقوق و آزادی های ملت (اعم از حقوق سیاسی، اجتماعی، فردی، اقتصادی و قضایی) اختصاص یافته و در اصول دیگری از قانون اساسی نیز به مناسبت پاره ای از حقوق ملت بیان گردیده است.در اصول 19و20 اصل عدم تبعیض و مسئله تساوی در حقوق و برخورداری از حمایت قانون است .دراصل23 موضوع آزادی عقیده مطرح شده است.در اصول 24و26  آزادی اجتماعات و احزاب، آزادی نشریات و مطبوعات بیان شده است .در اصل 4 عدم اضرار یا تجاوز به منافع عمومی دیگران . دراصل 32  "هیچ‏کس را نمی‏توان دستگیر کرد، مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می‏کند. دراصل 37 "اصل، برائت است و هیچ‏کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی‏شود، مگر این‏که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد." اصل 33 می‏گوید: "هیچ‏کس را نمی‏توان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقه‏اش ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور ساخت، مگر در مواردی که قانون مقرر می‏دارد.".دراصل 28 " حق شغل " دراصل 43 بند 4-"رعایت آزادی انتخاب شغل " ودراصل 26 قانون اساسی: "احزاب، جمعیت‏ها، انجمن‏های سیاسی و صنفی و انجمن‏های اسلامی یا اقلیت‏های دینی شناخته‏شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند.."

 5- اصل تفکیک ناپذیری آزادی، استقلال، وحدت ملی و تمامیت ارضی:در اصل154 قانون اساسی ، نظام جمهوری اسلامی "سعادت انسان در کل جامعه‏ی بشری را آرمان خود می‏داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‏شناسد."دراصل 176 قانون اساسی :« به منظور تأمین منافع ملی و پاسداری از انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی و حاکمیت ملّی شورای عالی امنیت ملی به ریاست رئیس جمهور، با وظایفی مشخص بویژه « تعیین سیاستهای دفاعی - امنیتی کشور در محدوده سیاست های کلی تعیین شده از طرف مقام رهبر و ... » تشکیل می گردد. همچنین مصوبات شورای عالی امنیت ملی پس از تأیید مقام رهبری قابل اجرا است».

6- ولایت فقیه (رهبری)در مقدمه قانون اساسی آمده است: «ولایت فقیه عادل، بر اساس ولایت امر و امامت مستمر، قانون اساسی زمینه تحقق رهبری فقیه جامعه الشرایطی را که از طرف مردم به عنوان رهبر شناخته می شود (مجاری الامور بید العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه) آماده می کند تا ضامن عدم انحراف سازمان های مختلف از وظایف اصیل اسلامی خود باشد». اصل 5 «در زمان غیبت حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که اصل یکصد و هفتم عهده دار آن می گردد». اصل 57 به عنوان ولایت مطلقه امر آمده است: «قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارت اند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می گردند. این قوا مستقل از یکدیگرند». اصل 60 قانون اساسی: «اعمال قوه مجریه جز در اموری که در این قانون مستقیماً بر عهده رهبری گذارده شده از طریق رئیس جمهور و وزرا است.» این اصل قسمتی از اعمال قوه مجریه را بر عهده مقام رهبری گذارده است. اصل 91 قانون اساسی:«... شش نفر از فقهای عادل و آگاه به مقتضیات زمان و مسائل روز، انتخاب این عده با مقام رهبری است.» این اصل قانون اساسی در مورد شورای نگهبان و چگونگی ترکیب اعضای آن می باشد که قسمت اول این اصل درباره وظیفه رهبر می باشد. اصل 107 قانون اساسی:«پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خمینی ـ قدس سره الشریف ـ که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهای واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم بررسی و مشورت می کنند. هر گاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب می کنند و در غیر این صورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می نمایند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسئولیت های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت....».
اصل 108 قانون اساسی:«قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان، کیفیت انتخاب آن ها و آئین نامه داخلی جلسات آنان برای نخستین دوره باید به وسیله فقهای اولین شورای نگهبان تهیه و با اکثریت آرای آنان تصویب شود و به تصویب نهایی رهبر انقلاب برسد...». اصل 109 قانون اساسی:«شرایط و صفات رهبر: 1. صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه، 2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام، 3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری. در صورت تعدد واجدین شرایط فوق شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قوی تر باشد، مقدم است». اصل 110 قانون اساسی:«وظایف و اختیارات رهبر: 1- تعیین سیاست های کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام. 2- نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام. و ...» اصل 111 قانون اساسی:«هر گاه رهبر از انجام وظایف قانونی ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم می باشد. در صورت فوت یا کناره گیری یا عزل رهبر، خبرگان موظفند در اسرع وقت نسبت به تعیین و معرفی رهبر جدید اقدام نمایند.

 7- تفکیک قوا

اصل 57 قوای حاکم در جمهور اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می‌گردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.

اصل 112 مجمع تشخیص مصلحت نظام برای تشخیص مصلحت نظام برای تشخیص مصحلت در مواردی که مصوبه مجلس شورای اسلامی را شورای نگهبان خلاف موازین شرع و یا قانون اساسی بداند و مجلس با در نظر گرفتن مصلحت نظام نظر شورای نگهبان را تأمین نکند و مشاوره در اموری که رهبری به آنان ارجاع می‌دهد و سایر وظایفی که در این قانون ذکر شده است به دستور رهبری تشکیل می‌شود. اعضاء ثابت و متغیر این مجمع را مقام رهبری تعیین می‌نماید. مقررات مربوط به مجمع توسط خود اعضاء تهیه و تصویب و به تأیید مقام رهبری خواهد رسید.                                                                                                                                                  موسی مباشری


[ شنبه 92/9/23 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

خط مشی مدیریت اسلامی

1-     اشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ (سوره      الفتح آیه      29    )

در برابر کفّار نیرومند و سرسخت و در میان خودشان مهربانند.

اسلام دین جامع است؛ در خط سیاسى «اشداء على الکفّار» و در اخلاق اجتماعى، «رحماء بینهم» و در بعد معنوى «تراهم رکعاً سجداً» است.

بزرگترین درس این ایه درجامعه اسلامی چنین است:

-           مسلمین باید در برابر دشمن؛ خشونت، قاطعیّت، صلابت و شدّت داشته باشند« اشداء على الکفّار»

 -               و در برابر دیگر مؤمنان؛ رأفت، مودّت، رحمت و عطوفت، مهر و احساسات داشته باشند. « رحماء بینهم»

-          بى‏تفاوتى ممنوع، مسلمان باید مظهر حبّ و بغض باشد. «اشداء على الکفّار رحماء بینهم»

 -               ملاک مهر و قهر، ایمان و کفر است، نه قوم و قبیله و مال و ثروت. «اشداء على الکفّار رحماء بینهم»

 

2-     وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً(سوره النساء ، ایه 141)

«هیچ گاه خداوند راهى براى پیروزى و تسلط کافران بر مسلمانان قرار نداده است»

-          مؤمنان، حقِ پذیرفتن سلطه‏ى کافران را ندارند، و سلطه‏پذیرى نشانه نداشتن ایمان واقعى است. «لن یجعل‏الله للکافرین على المؤمنین سبیلا»

-          باید کارى کرد که کفّار از سلطه بر مؤمنان براى همیشه مأیوس باشند. «لن یجعل الله...»

-          هر طرح، عهد نامه، رفت و آمد و قراردادى که راه نفوذ کفّار بر مسلمانان را باز کند حرام است.

 -               پس مسلمانان باید در تمام جهات سیاسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى از استقلال کامل برخوردار باشند. «لن یجعل‏الله للکافرین...»

 

3-     الاسلام یعلو ولا یعلی علیه .

     پیامبر اکرم (ص) راه را نشان دادند و آن اینکه :

-           اسلام بر هرچیزی برتری دارد

 -               و هیچ چیزی بر اسلام برتری ندارد.

 

4-    فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ(ال عمران ،159)

پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها] با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل‏کنندگان را دوست مى‏دارد

برای داشتن جامعه‌ای پویا، خلاقیت امری ضروری است چرا که مدیر خلاق باعث خلاقیت در عرصه های مختلف می‌شود. گرچه محتواى آیه دستورات کلّى است، لکن نزول آیه درباره‏ى جنگ اُحد است. زیرا مسلمانانى که در جنگ احد فرار کرده و شکست خورده بودند، در آتش افسوس وندامت وپشیمانى مى‏سوختند. آنان اطراف پیامبر را گرفته وعذرخواهى مى‏نمودند، خداوند نیز با این آیه دستور عفو عمومى آنان را صادر نمود. کلمه‏ى «شُوْر» در اصل به معنى مکیدن زنبور، از شیره‏ى گل‏هاست. در مشورت کردن نیز انسان بهترین نظریه‏ها را جذب مى‏کند. مولوى مى‏گوید:

کاین خردها چون مصابیح، انور است‏                    بیست مصباح ،از یکى روشنتر است

-         نرمش با مردم، یک هدیه‏ى الهى است. «فبما رحمة من اللّه لنت لهم»

-         افراد خشن و سختگیر نمى‏توانند مردم‏دارى کنند. «لانفضّوا من حولک»

-         نظام حکومتى اسلام، بر مبناى محبّت و اتصال به مردم است. «حولک»

-         رهبرى و مدیریّت صحیح، با عفو و عطوفت همراه است. «فاعف عنهم»

-         خطاکارانِ پشیمان و گنهکاران شرمنده را بپذیریدو جذب کنید. «فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم»

-         ارزش مشورت را با ناکامى‏هاى موسمى نادیده نگیرید. <167> «وشاورهم»

-          در مشورتِ پیامبر، تفقّد از نیروها، شکوفایى استعدادها، شناسایى دوستان از دشمنان، گزینش بهترین رأى، ایجاد محبّت و علاقه و درس عملى براى دیگران نهفته است. «وشاورهم»

-         ظلمى را که به تو کردند، عفو کن؛ «فاعف عنهم» براى گناهى که نسبت به خدا مرتکب شدند، طلب آمرزش کن؛ «واستغفرلهم» در مسائل سیاسى اجتماعى، آنان را طرف مشورت خود قرار ده. «وشاورهم»

-         استغفارِ پیامبر درباره‏ى امّتش، به دستور خداست. پس مورد قبول نیز هست. «واستغفر لهم»

-         مشورت، منافاتى با حاکمیّت واحد و قاطعیّت ندارد. «وشاورهم... و اذا عزمتَ»

-         در کنار فکر و مشورت، توکّل بر خدا فراموش نشود. «فتوکّل»

-         ابتدا مشورت و سپس توکّل، راه چاره‏ى کارهاست، خواه به نتیجه برسیم یا نرسیم. «شاورهم... فتوکّل... انّ اللّه یحبّ المتوکّلین»

مهمترین مشخصه مدیران 

با توجه به آیات وروایات اسلامی مهمترین خصوصیت مدیران به شرح زیر می باشد:

-         درارتباط با دوستان باعطوفت بودن

-         در ارتباط با دشمنان با صلابت بودن

-         زیر سلطه دشمنان (کافران) نرفتن

-         در تمام جهات سیاسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى مستقل بودن

-         رعایت عدالت ومساوات کردن

-         اسلام را برترین دانستن ورعایت مسائل آن

-         نرمش ومدارا کردن با مردم

-         مدیریت با عفو وگذشت

-         مشورت کردن با عقلای قوم

-         توکل درهمه حال به خداوند منان


[ چهارشنبه 92/9/13 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
[ دوشنبه 92/7/22 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

علل موضع گیری نظام سلطه علیه جمهوری اسلامی ایران

مقدمه

     براستی چه عاملی باعث شد تا نظام سلطه بویژه کشورهای غربی بطور یک پارچه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران موضع گیری نمایند؟ برای پاسخ به این سئوال باید گفت که این کشورها در جهت منافع خود اقداماتی را انجام داده اند که تاریخ نمونه های آن را بخوبی ثبت کرده است برای نمونه قرارداد وستفالیا را بیان ودر ادامه پاسخ سئوال فوق ذکر می شود.

قرارداد وستفالیا و پیامدهای  آن

    معاهدات وستفالی در سال 1648 میلادی در پایان جنگهاى سى ساله مذهبى در منطقه وستفالى آلمان میان کشورهای اروپایی به امضاء رسید. زمینه ساز این معاهدات جنگهاى سى ساله مذهبى بود و دستاورد آن علاوه بر آزادى مذهبى که   پیش  این هم به تأیید امپراتور امپراتورى مقدس رم- ژرمنى و پادشاه فرانسه رسیده بود عبارت بود از تأیید حق شاهزادگان در امضای آزادانةپیمانهاى صلح یا اعلان جنگ. به این ترتیب پوستة امپراتورى شکاف خورد و جهارصد شاهزادمنشین به حاکمیت و استقلال دست یافتند. چنین بودکه وستفالى سمبل و نماد عصر جدید و نقطه آغاز دولتهاى ملى قلمداد شد.  به عبارت دیگر وستفالى نماد رنسانس  در حوزة روابط بین الملل بود.

 زمینه ها

     رنسانس و رفورم مذهبى که مانند هر تحولى دو گروه واپسگرا و نوگرا را در برابر هم قرار داد، به ترتیب زمینه هاى فکرى و سیاسى تحولات بین المللى را فراهم آوردکه به آن اشاره می کنیم.

ا لف) رنسا نس

     رنسانس یا نوزایى به تحولى گفته مى شود که از اواخر قرن پانزدهم تمام جنبه هاى زندگى مردم اروپاى باخترى را در برگرفت و موجب شکوفایى هنرى، ادبى، سیاسى و اجتماعى شد. این تحول را به آن سبب نوزایى می گویندکه دورة هزارساله قرون وسطى رابه مثابه یک دورة بى روح و تاریک مختومه اعلام و از نو به میراث یونان و روم باستان باز می گشتند. اما امروزه دیگرکسى از دورة قروق وسطى با این صفات یاد نمی کند و همه مى دانند که ریشه بسیارى، تحولات قرون جدید اروپا در همین دورة شکل  گرفته است. (1)

ب) جنبش اصلاح دینى

     نابسامانى هاى اجتماعى، فقر بى فاقه و هر عیب دیگرى که مردم را از زمانه خویش بیزار می کند  قبل از هر چیز به حساب تشکیلات سیاسى سیاستمداران گذاشته مى شود. ولى مردم اروپا در قرون سیزده و چهارده میلادى فقر و طاعون و بلاهاى دیگر را به حساب کلیسا می گذاشتند که نماد نظام سیاسى، اجتماعى و فرهنگى قرون وسطى محسوب مى شد. جالب آنکه اندیشه اصلاحات ابتدا درکلیسا شکل گرفت و روحانیون آکاه و مسئول خود ضرورت آن را حس می کردند. اما ساختارکلیسا به گونه اى بود که هیچ تغییر و اصلاحى را بر نمى تابید، در نتیجه سرچشمه این تحولات اجتناب ناپذیر به خارج ازکلیسا منتقل  شد. اگر بخواهیم علل بلافصل اصلاح مذهبى را برشماریم که عبارت بود از اصلاح اصول اجتماعى که از سوى کلیسا بر مردم تحمیل شده بود، باید به سه علت اشاره کنیم:

1- علل مذهبى:

    نگرانی نسبت به آینده اعتقادات مذهبى مردم در پایان قرون وسطى که به اندیشه هاى الحادى تن سپرده بودند، دوستداران مذهب مسیح را به فکر اصلاحات انداخت. این انگیزه که از هواخواهى مذهب سرچشمه می گرفت به محکومیت شیوه هاى متداول درکلیسا طرفدارى از  رابطه مستقیم با خدا از طرفی مراجعه مستقیم به انجیل انجامید. به همین دلیل  دهها  ترجمه از انجیل صورت گرفت که دستیابى عامه باسواد را به آن میسر مى ساخت. با مراجعه مستقیم به انجیل نیاز مردم به روحانیان که انحصار تفسیرکتاب مقدس در دست خود گرفته بودند کاهش یافت. در واقع حرکت جدید در جهت احساسات زهدگرایانه خلاف عقلگرایى تومیست (سن توماس داکن)و موافق اندیشه هاى نو افلاطونى وهومانیستى بودکه ارکان کلیسا  را آرام آدام متزلزل مى ساخت.

2- علل اخلاقى:

      سوءاستفادهاى اریاب کلیسا، مقامات خود و اعمال خلاف شئون مذهبى،اخلاقى و انسانى که، آنها سر مى زد جماعث بى اعتبارى آنها و روی بر تافتن مردم ازکلیسا مى شد.[3] دعواى امپراتوران و پادشاهان با پاپ بر سر حق تعیین مناصب کلیسائی و اعمال مذهبى بود(Investiture  )که گاه به سزاروپاپیسم یعنى سلطة پاپ بر قیصر مى انجامید وگاه نیز با مقاومت پادشاهان نظیر توقیف بنیفاس هشتم از سوى فیلیپ لوبل پادشاه فرانسه یا مقاومت هانرى هشتم پادشاه انگلستان جنگ مغلوبه مى شد.[4] 

3- علل اقتصادى و سیاسى:

    یکى از مفاسدکلیسا ولخرجیها و اسرافهای بودکه هرینه آن از طریق تحمیل خراج به مؤمنین در همة سرزمین هاى اروپا تأمین و یا از طریق فروش بهشت به گناهکاران ثروتمند حاصل  مى شد. این تحمیلات که هم کمر مردم را خم می کرد و هم برگردة دولتها فشار وارد مى ساخت باعث اعتراض دولتها و شاهزادگان مى شد. این شاهزادگان گرایش زیادى به استقلال در برابر امپراتور هم از خودشان مى دادند.

همان طورکه اشاره شد بسیارى از شاهزادگان از فقدان آزادى و استقلال ناراضى بوده و به مجرد ظهور حرکت اصلاح دینى با آن همراه شدند. در حقیقت کلیسا و امپراتورى دو ستون یک خیمه بودند که یکى بازوى فرهنگی- اجتماعى و دیگرى بازوى سیاسى- نظامى نظام قرون وسطایى اروپا محسوب مى شدند. در برابر این محور، حرکت جدید هم دو پایه داشت که یکى مذهبى- فرهنگى و دیگرى سیاسى بود. اصلاح طلبان در برابرکلیسا و شاهزادگان در برابر امپراتور قرارگرفتند و با یکدیگر متحد شدند، اگر چنین پشتوانه سیاسى براى جنبش اصلاح دینى وجود نداشت معلوم نبود سرنوشت آن به کجا مى رسید.

وی‍ژگی های عهدنامه‌ی وست‌فالیا

   پس از عهدنامه‌ی وست‌فالیا، نظام دولت-ملت به‌ وجود آمد و قراردادی میان دولت‌های اروپایی تنظیم شد. این قرارداد مسائل مختلفی را مطرح می‌کرد، از جمله این‌که استعمار و استثمار انسان از انسان یک امر طبیعی است و می‌شود این کار را انجام داد. دوم این که غرب قدرت برتر است و چون قدرت دارد، پس حق دارد بر دیگر مناطق جهان سلطه داشته باشد. عنوان استعمار را هم به معنی «آبادکردن به‌زور» مطرح می‌کردند و لذا نظام سلطه از همان زمان شکل گرفت. به‌خصوص در مورد جهان اسلام که در دوران قرون وسطی قدرت برتر بود و غرب هیچ محلی از اعراب نداشت.

پس از رنسانس، عهدنامه‌ی وست‌فالیا با توجه به شرایط تغییر کرد، اصطلاح شهروند درجه‌یک و شهروند درجه‌دو مطرح شد و نژادپرستی شدت گرفت. حتی این موضوع مطرح شد که یک سرخپوست خوب، سرخپوست مرده است. از این پس غربی‌ها تحقیر و اسارت و بردگی را اساس کار خود قرار دادند و ایجاد رعب و وحشت در دل دیگر ملت‌ها را به عنوان مبنای سیاست خود برگزیدند. این که ما نژاد برتر هستیم و حق برتری بر دیگر نژادها و ملت‌ها و قومیت‌ها را هم داریم، از کنار این مقوله به‌خوبی برداشت می‌شد. بنابراین وقتی غرب بر این اساس معنی و مفهوم یافت، غرب مادی‌گرا، استثمارگر، استعمارگر و برده‌دار با وضع بسیار وحشتناکی پدید آمد. این طبیعی بود که بقیه‌ی جوامع و از جمله مسلمان‌ها -که در راه یک تمدن بسیار غنی بودند- در دوران قرون وسطی نسبت به غرب بدبین شوند و از آن تنفر پیدا کنند.

در این قرار داد چند نکته مهم به چشم می خورد:

-          این قرار داد به چهار مؤلفه جغرافیایی، جمعیت ، حکومت وحاکمیت تأکید داشت وبا رویکرد «ملت محوری » برای حفظ منافع ملی در منطقه جغرافیای خاص، برای جمعیت خاص ، با حکومت وحاکمیت خاص ایجاد شده است

-          غربی ها اقدام به توسعه همه جانبه در زمینه های مختلف نموده وحتی برای ریز ترین موضوعات برنامه ریزی کرده ودستورالعملهایی تدوین نمودند وتلاش کرده ومی کنند تا با ارائه الگو والگو سازی اندیشه های خود را در جهت دستیابی به منافع خود توسعه دهند.

-          براساس این قرارداد با استفاده از فرهنگ ، هنر ، فناوری ، زبان و... در زمینه توسعه سیاست های خود برای دستیابی به اقتصاد جهان تلاش می کند

-          نظام سرمایه داری می گوید ما باید قوی باشیم حتی اگر لازم باشد دیگران را از بین ببریم.

-          نظام سلطه می گوید ما با جدایی دین از سیاست تلاش می کنیم انسانها را به تعالی برسانیم.

-          نظام سرمایه داری تلاش می کند تا جو جامعه جهانی با فرهنگ آنها هماهنگ باشد وبا قدرت نرم در جهات مختلف بر دیگر فرهنگ ها غلبه کند.

برای تأکید بر این ادعا بطور مثال می توان به گسترش زبان انگلیسی در گشورهای مختلف جهان و بیان اصطلاحات مختلف در محاوره وزبان آنها، ساختن فیلم های مختلف هالیودی در زمینه های مختلف وبرای سنین مختلف، گسترش رسانه ها به زبان های مختلف جهان ، در اختیار گرفتن فناوریهای نوین ومانع تراشی برای دستیابی سایر کشورها، خطر ناک جلوه دادن برخی کشورها ومذاهب در دید عموم ملت جهان(ایران هراسی واسلام هراسی) ، تبلیغات منفی ومثبت در خصوص موضوعات مورد نظر خودبا هزینه های هنگفت توسط دولت های غربی و...اشاره کرد.


[ یکشنبه 92/7/21 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

علت دشمنی نظام سلطه

     از آنجایی که نظام جمهوری اسلامی با عقیده « امت محوری» در یک نقطه از جهان ایجاد شد ورویکرد آن در یک منطقه جغرافیایی خاص وبرای جمعیت یک کشور خاص و حکومت وحاکمیتی خاص منتهی نمی شود وموضوع حکومت جهانی اسلام وامت واحده را در دنیا مطرح نموده است واین عقیده با عقیده غرب سرمایه داری و نظام های سلطه گر غرب متفاوت ودر تضاد می باشد کشورهای غربی با این تفکر (تفکر جمهوری اسلامی) نتوانستند کنار بیایند وتمام نگرانی آنها اینست که این عقید مخالف کامل تفکر وعقیده آنها بوده وموجب بیداری ملت های مختلف جهان نسبت به عملکرد سلطه گرانه غربی ها و رسواکننده آنها می شود لذا مخالفت خود را بطور آشکار وغیر آشکار علیه جمهوری اسلامی از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران بکار گرفته اند .از این رو آنها می‌خواهند سلطه ادامه پیدا کند و ما می‌خواهیم سلطه را از بین ببریم. بنابراین جنگ با حاصل‌ جمع صفر است. یعنی یا آنها به هر وسیله‌ای سعی می‌کنند جلوی این مقاومت را بگیرند و ما هم مقابله و ایستادگی می‌کنیم، یا این‌که ما باید پیروز بشویم.

حضرت امام رحمه‌الله اولین کسی بود که به این تفکر پی برد و با قیام خود با آن مقابله کردیک دوره‌ای بود که ملت‌ها برتری و قدرت غرب را یک امر اجتناب‌ناپذیر می‌دیدند و لذا در مقابل سلطه‌گران جوامع دیگر چاره‌ای جز تسلیم نمی‌دیدند. اگر تاریخ قبل از انقلاب اسلامی را ملاحظه کنید -چه در ایران و چه در دیگر کشورهای جهان اسلام و جوامع آمریکای لاتین و آسیا- اساس تئوریک و وجود چنین حالتی را درمی‌یابید که پذیرش سلطه‌ی غرب برای ما گریزناپذیر است و این که حق با قدرت است. «مورگنتا» می‌گوید که انسان شهوت قدرت دارد و تا زمانی که در گور بخوابد، این شهوت سیری‌ناپذیر ادامه دارد. این حس قدرت‌طلبی در 300 سال گذشته و تا پس از جنگ جهانی دوم نیز همواره بیشتر رشد کرده است. در این زمان آمریکا و شوروی هر دو به عنوان دو ابرقدرت مطرح شدند. تا قبل از جنگ جهانی دوم چیزی به عنوان ابرقدرت وجود نداشت. قدرت‌های بزرگ داشتیم، ولی ابرقدرت نداشتیم. این دو ابرقدرت آمدند و گفتند حاکمیت جهانی برای ما دو ابرقدرت است. اولین کسی که آمد و مقابل این فکر و اندیشه ایستاد، کسی نبود جز حضرت امام خمینی رضوان‌الله‌علیه.

حتی جالب است که در کشور خود ما هم نهضت‌های قبل از انقلاب تابع همین حمایت و قدرت بود. در مشروطه روس‌ها از مستبدین حمایت می‌کردند و انگلیس‌ها از مشروطه‌خواهان. در ملی شدن صنعت نفت هم همین طور. انقلاب چین هم با حمایت شوروی به پیروزی رسید و انقلاب کوبا طرف مقابلش آمریکا بود و جنگ قدرت بین دو ابرقدرت بود. انقلاب اسلامی اما این قانومندی 300 ساله را به هم ریخت. در سال 41 حضرت امام خمینی دو جمله معروف را بیان کردند؛ یکی این‌که: «امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروى از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر.»(3) و دوم هم ‌این‌که ما همان‌قدر که با نظام سرمایه‌داری غرب مواجه هستیم، با نظام کمونیستی شرق هم مخالفیم. بعد هم ‌فرمودند: این‌ها جنگشان جنگ زرگری است. این‌ها ریشه‌شان هر دو ماتریالیسم و مادی‌گرایی است؛ سلطه است و استکبار جهانی را ترویج می‌کنند.

اصلاً اصطلاح «استکبار جهانی» را حضرت امام رضوان‌الله‌علیه برای اولین بار مطرح کردند. بنابراین طبیعی است که هم جهان اسلام به طور اعم و هم ایرانی‌ها به طور اخص و به‌خصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی یک نوع بدبینی و نفرتی نسبت به غرب و به‌ویژه نسبت به آمریکا پیدا کنند که امروز سمبل استکبار است. اگر شما به آیات شریفه‌ی قرآن مراجعه کنید، صراحتاً هر نوع تبعیت و پذیرش را نفی و محکوم می‌کند. از جمله در جایی می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ»(4) قرآن صراحتاً می‌فرماید که شما مسلمانان حق ندارید دشمنان خدا و رسول و خودتان را به دوستی بگیرید.

از طرف دیگر، تجربه‌ی 200 سال گذشته در کشور ما به‌خصوص بعد از جنگ با روس‌ها و انعقاد قرارداد ترکمنچای و گلستان که اصل کاپیتولاسیون حاکم شد، وجود داشته است. از عدم صلاحیت رسیدگی به جرایم خارجی‌ها تا گرفتن حق توحش و این یعنی آن‌ها هر غلطی می‌خواستند می‌کردند. می‌گفتند ملت‌های دیگر نسبت به ما که متمدن هستیم، وحشی هستند و ما باید آدم‌شان کنیم.

البته در میان طبقات روشنفکر ما بودند کسانی که این سلطه را اجتناب‌ناپذیر می‌دیدند، اما توده‌های مردم این را نپذیرفتند. بنابراین نفرت اوج گرفت تا به انقلاب اسلامی رسید. پس از انقلاب اسلامی نیز شاهد هستیم که آمریکا هنوز که هنوز است، نه انقلاب ما را پذیرفته و نه حاضر است حقوق این ملت را به رسمیت بشناسد. بنابراین رویارویی ما ادامه دارد. ملت ایران دیده‌اند که فرمایش امام مبنی بر این که «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» عملاً در این 34 سال تحقق یافته است. البته برای ما هزینه‌هایی ایجاد کرده که اتفاقاً همان هزینه‌ها و تهدیدها فرصتی شده برای ما تا بتوانیم روی پای خود‌مان بایستیم.

شکل‌گیری نظام ضد سلطه

   با مقاومت و ایستادگی ما، نظام جهانی جدید ضد سلطه شکل گرفته و خود ما هم رهبری این نظام جدید را در اردوگاه سلطه‌ستیزان بر عهده داریم. یعنی انقلاب اسلامی نظام سلطه را به چالش کشانده و سپس در مقابل نظام سلطه، نظام ضد سلطه یا برخورد با سلطه را ایجاد کرده است. ما امروز در اثر همین مقاومت و ایستادگی شاهد شکل‌گیری دو اردوگاه هستیم؛ یکی اردوگاه سلطه‌گران است که همه‌ی کشورهای سلطه‌گر در آن هستند و یکی هم اردوگاه سلطه‌ستیزان که ازجمله همین تسخیر وال‌استریت و جنبش 99درصد رهبری این اردوگاه با ایران اسلامی است.

ایران اسلامی پرچم مبارزه با سلطه و استکبار را بر دوش گرفته و مقاومت کرده و امروز دیگر ایران نیست که مقابل سلطه ایستاده، بلکه مجموعه‌ی جامعه‌ی جهانی و حتی ملت‌های خودشان -یعنی ملت آمریکا و اروپا- دیگر تحمل ظلم را ندارند. شما حرکت‌هایی را که در اروپا و آمریکا می‌بینید، علیه کیست؟ آن‌چه در یونان و اسپانیا شاهد هستیم، علیه چه کسی است؟ تسخیر وال‌استریت آیا جز علیه نظام سلطه است؟

در واقع نظام اسلامی ایران و جنبش ضد سلطه در کشورهای اسلامی برخلاف عقیده نظام سرمایه داری معتقد است که ما باید قوی باشیم تا بتوانیم دست دیگران را هم بگیریم وبا این شعار که سیاست هم بخشی از دین است راه تعالی بشریت را تلفیق دین وسیاست می داند ومبنای حرکت را فکر واندیشه واحترام به انسانیت وهمه ی انسانها قرار داده است در پایان اعلام میداریم که وظیفه نخبگان در کشورهای اسلامی خاصه در کشور عزیزمان ایران اینست که آحاد مردم را نسبت به این تفکر استکباری آگاه سازند وبا گرفتن نکات مثبت از علم وفرهنگ غرب ، افکار ونکات منفی آنها را کنار بزنیم وبا تقویت فرهنگ غنی اسلامی در جهت سازندگی ورشد وتعالی همه جانبه کشورهای اسلامی تلاش نمائیم.

پی‌نوشت‌ها:

1- نک. اتین ژیلسون، روح فلسفه قرون وسطی، ترجمه ع. داودی ،  شرکت انتشارات علمی وفرهنگى، بی تا.

2- نامه  اسفف شهر ورسی به نام (Atton  ) که در اواسط قرن دهم به کشیش هاى زیردست خود نوشته است حکابت ازژرفاى فسادى داردکه دامنگیر اصحاب و ارباب کلیسا شده بود .وی  می نویسد: خجالت می کشم ولی سکوت را هم خطرناک می دانم. بسیاری از شما تسلبم هواهای  نفسانی شده و زنان بی حیا را درخانه  خود منزل داده اید، با آنها هم سفره شده و از حضور با آنها در مجامع عمومی ابائی نداریـد. شما در حالی تسلبم جاذبه هاى آنها شده  و هسنى خود را به دست آنها سپرده ایدکه کلیساها غارت ر مردم در فقر به سر می  برند.

Jean Baptists Duroselle, Jean Marie Mayeur , Histoire du  Catholicisme,Paris,PUF,(Que sais-je?N 365),1974,p.45  .

[4] نک : برتران بدیع، فرهنگ و سیاست ، نرجمه احمد نقیب زاده، نشر دادگسنر  ، صص 138-128

3- سخنرانى امام خمینی در جمع مردم در مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون، 4 آبان 1343 شمسی / 20 جمادى الثانى 1384 قمری، http://farsi.khamenei.ir/imam-content?id=10553

4- قرآن کریم، سوره‌ی مبارکه‌ی ممتحنه، بخشی از آیه‌ی 1؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید، دشمنان من و دشمنان خود را دوست مگیرید...

 

 


[ یکشنبه 92/7/21 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
   1   2      >
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره سایت

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 18
بازدید دیروز: 30
کل بازدیدسایت: 403516
انقلاب اسلامی