سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم سیاسی
 

زمینه ها و شرایط پیدایش حزب الله

از نگاه همه ی تحلیل گران مسائل لبنان تجاوز نظامی اسرائیل در سال 1982 به لبنان،علت العلل به وجود آمدن جنبش حزب الله لبنان می باشد.به عبارتی حزب الله را می توان مولود مقاومت علیه اشغال گری اسرائیل نامید.این تجاوز شکست نظریه ها و ایدئولوژی هایی چون ملی گرایی عربی،واحزاب سوسیالیست، کمونیست،بعثی و ناصری را به اثبات رسانید. از طرفی وقوع جنگ داخلی لبنان در سالهای 1990-1975 و پیامد های اسف بار آن باعث تعطیل شدن دموکراسی اجماعی حاکم بر لبنان و از بین رفتن امکان مشارکت سیاسی در نهاد های سیاسی لبنان شد کسب قدرت را تنها در پناه مبارزه و مقاومت امکان پذیر ساخت.همچنین وقوع انقلاب اسلامی ایران و وجود روحانیون لبنانی تحصیل کرده نجف که متاثر از افکار و آراء حضرت امام خمینی (ره) به عنوان رهبر انقلاب اسلامی بودند نقش بارزی در تشکیل و پیدایش حزب الله داشته است.

در مجموع میتوان گفت که اشغال لبنان توسط اسرائیل،ادامه جنگ داخلی،وقوع انقلاب اسلامی در ایران،فقدان حاکمیت مرکزی و بی ثباتی،منجر به تکمیل روند سیاسی شدن طایفه شیعه لبنان شد و این طایفه را از حاشیه به متن معادلات سیاسی منتقل کرد.سیاسی شدن لبنان محیط را برای پیدایش و رشد گفتمان های انقلابی در قالب گفتمان مقاومت فراهم کرد .در چنین شرایطی بود که جنبش حزب الله متولد شد.

تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر جنبش حزب الله

پس از تجاوز نظامی اسرائیل در خرداد ماه 1361 و بطلان تمامی طرحهای مسالمت جویانه در برخورد با اسرائیل یا همکاری با آمریکا،اصل تائید شده توسط انقلاب اسلامی ایران،یعنی مقاومت و ایستادگی در برابر ظالم،از مقبولیت و اعتبار خاصی برخوردار شد؛در نتیجه زمینه برای ادغام مجموعه های کوچک اسلام گرای شیعه و تاسیس یک تشکیلات واحد به نام حزب الله لبنان فراهم شد.این تشکیلات اسلام گرای جدید،بیشترین آمادگی را برای پذیرش آموزه ها و ارزش های انقلاب اسلامی از خود نشان داد.

حزب الله حامل همان ایدئولوژی بود که انقلاب اسلامی ایران پیام آور آن است؛یعنی اتکا به توان خود برای سرکوب دشمن.به همین دلیل ایران،حزب الله لبنان را نوک پیکان مبارزه علیه اسرائیل به حساب آورده و حمایت معنوی از آن را در سرلوحه سیاستهای خود(بر اساس اصل حمایت از مظلوم)قرار دارد.افزودن بر این فضای ویژه لبنان و حضور قدرتهای مختلف،دولت جمهوری اسلامی ایران را وا داشت تا برای حمایت موثر از مظلومیت مسلمانان،در عرصه مبارزه لبنان نیز حاضر شود و در امر مهم برخورد با رژیم صهیونیستی،حضوری موثر داشته باشد.

تاثیرپذیری حزب الله از آموزه های انقلاب اسلامی،در واقع از جمله عوامل موثر در گرایش این حزب به استفاده از الگوی مقاومت و کاربرد روش های قهر آمیز بر ضد اسرائیل است.مولفه های تاثیرپذیری حزب الله از انقلاب ایران را اینگونه می توان بر شمرد:

1-     ولایت فقیه و رهبری امام خمینی (ره)

اصلی ترین ویژگی حزب الله در مقایسه با گروههای اسلام گرا در جهان عرب ،پذیرش کامل نظریه ولایت فقیه و رهبری امام خمینی (ره) است.این ویژگی بر کلیه ارکان تشکیلاتی و همچنین دیدگاه های حزب الله سیطره داشته و در واقع یکی از دو علت اصلی ادغام مجموعه های کوچک اسلام گرا در لبنان ( در سال 1982)وتشکیل حزب الله است.حزب الله مهمترین ویژگی خود را درپیوند دادن مردم با ولی فقیه میداند.ولی فقیهی که نباید ضرورتا لبنانی باشد.زیرا این جغرافیای اسلام است؛نه جغرافیای لبنان که مرز عرصه ی فعالیت های اسلام را مشخص می سازد.

2-     محوریت روحانیت در عمل سیاسی

نقشی که روحانیون در ارکان مختلف حزب الله دارند،در هیچ یک از احزاب و سازمان های لبنانی سابقه ندارد.ازابتدای تاسیس حزب الله تا کنون ،همواره اکثریت اعضای شورا ی حزب الله را روحانیون تشکیل میداده اند.سخن گو،دبیر کل و معاون دبیر کل حزب الله ،همیشه از روحانیون انتخاب شده اند.اکثر این روحانیون شیعه لبنان که تحصیلات خود را در حوزه ی علمیه ی نجف گذرانیده بودند.از روحانیون و علمای ایرانی متاثر شده،با آنان روابط صمیمی داشتند و از این طریق دو پایه ی اساسی ایدئولوژی وساختار تشکیلاتی حزب الله لبنان را به وجود آوردند و اکثراً از شاگردان آیت الله سید محمد باقر صدر و با دیدگاه های سیاسی امام خمینی(ره)آشنا شده بودند. (62 )

3-ادبیات سیاسی و روش های تبلیغاتی

ادبیات سیاسی حزب الله،نشانگر تاثیر پذیری این حزب از انقلاب اسلامی ایران است. واژه ها و اصطلاحاتی که در آثار و بیانیه های حزب الله و شخصیت های این حزب در دهه ی هشتاد بکار گرفته می شد،برگرفته از آثار و اصطلاحاتی است که انقلاب اسلامی ایران رواج داده است. همچنین روش ها و ابزار های تبلیغاتی حزب الله در دهه ی مذکور،با ابزار های تبلیغاتی در جامعه ایران مشابهت دارد . 

در گفتمان حزب الله، مسائلی از قبیل مسلمانان و ملل ضعیف جهان تحت عنوان مستضعفان ،آمریکا و شوروی(سابق)به عنوان استکبار جهانی ،اسرائیل غاصب به عنوان غده سرطانی ،موضوع وحدت اسلامی برای مقابله با دشمنان خدا و اسلام ،آزادی قدس و اینکه راه قدس از کربلا میگذرد،از فرهنگ انقلاب اسلامی و سخنان امام خمینی (ره ) به عاریت گرفته شده بود.

4- نماد گرایی شیعه

بهره برداری حزب الله از نماد و سمبل های مذهبی شیعه ،برای انتقال پیام های انقلابی و رادیکال،جلوه دیگری از تاثیرپذیری این حزب از انقلاب اسلامی ایران علی رغم تفاوت فرهنگی و زبانی  جامعه ی ایران و لبنان است.استفاده از نماد هایی چون مسئله ی عاشورا شهادت امام حسین و جنگ های پیامبر (ص)و علی (ع)و... حزب الله را در انتقال پیام های مربوط به جهاد،شهادت،استقامت و تحمل مشکلات و مصائب ، توانمند تر می سازد. نمادگرایی و استفاده ی حزب الله از سمبل های مذهب شیعه ،باعث گردید که افراد با پیوستن به این حزب،از لبنانی بودن یا عضو یک طایفه ی محروم بودن در کشوری که از طریق جنگ میان طوایف مختلف و متعدد پاره پاره شده بود،دست بردارند. (6 )

نگاهی به زندگینامه سید حسن نصرالله

سید حسن نصرالله متولد 31 اگوست 1960 روستای «البزوریه» در جنوب لبنان است. پدرش «عبدالکریم»، سبزی و میوه‌فروشی می‌کرد و حسن برای کمک به پدر به دکان وی رفت‌ و آمد داشت. در دکان و بر سینه دیوار آن، عکس امام موسی‌صدر آویزان بود؛ عکسی که نخستین جرقه‌های محبت موسی صدر و جنبش امل را که آن زمان به جنبش محرومان معروف بود، در دل سید حسن روشن کرد. با این که با هیچ‌یک از علمای دینی آن‌وقت در ارتباط نبود و خانواده‌اش هم، یک خانواده دینی شاخص نبود، ولی سیدحسن نوجوان، علاقه‌مند به دین بود و این علاقه در حیطه انجام فرایض معمول مانند نماز و روزه محدود نبود، او فراتر از این‌ها هم می‌رفت. این علاقه وی را واداشت که با سن اندکش در سال 1976 به نجف برود و تحصیلات حوزوی خود را در آنجا آغاز کند.  

در سال 1978 به لبنان بازگشت و در مدرسه الامام المنتظر(عج)، که شهید سید عباس موسوی آن را تأسیس کرده بود، تحصیلات حوزوی خود را پی گرفت و در همان حال، به فعالیت‌های سیاسی در جنبش امل مشغول و مسئول سیاسی جنبش امل در منطقه بقاع شد.  

پس از آن که امام موسی صدر در لیبی به صورت مرموزی ربوده شد، اختلافات بسیاری در سطح رهبری جنبش امل به وجود آمد که در اثر آن و خروج عده‌ای از رهبران از این جنبش، حزب‌الله لبنان تأسیس شد. سید حسن درحزب‌الله نیز مسئولیت‌های مختلفی را عهده‌دار شد؛ از جمله عضویت در شورای رهبری حزب‌الله، اما از فضای درس و بحث فاصله نگرفت و به تحصیلات علمی خود ادامه داد تا جایی که در سال 1989 برای تکمیل تحصیلات خود به قم مسافرت کرد، اما حملات گسترده اسراییل به لبنان و مبارزات حزب‌الله به او اجازه نداد، بیش از یک سال در قم بماند و بار دیگر به لبنان بازگشت، تا در کنار برادرانش به مبارزه با رژیم صهیونیستی بپردازد.  

در سال 1992 و پس از شهادت سید عباس موسوی، دبیرکل وقت حزب‌الله لبنان، با اجماع شورای رهبری حزب‌الله سید حسن نصرالله، دبیرکل جدید این جنبش شناخته شد. شهادت سید عباس موسوی به همراه خانواده‌اش، تأثیر بسزایی در روحیه مردم لبنان و به وی‍ژه رزمندگان حزب‌الله گذاشت و پس از آن بود که مبارزات و حملات حزب‌الله شکل جدیدی به خود گرفت و حمایت عمومی در میان مردم لبنان از حزب‌الله رو به فزونی نهاد. در این میان، اسراییل نیز در سال‌های 1993 و 1996 عملیات‌های خوشه‌های خشم و تسویه حساب را به اجرا گذاشت که با مقاومت سرسختانه حزب‌الله، که از کم‌ترین امکانات نظامی برخوردار بود، روبه‌رو شد.  

سپتامبر 1997 دو تن از رزمندگان حزب‌الله در حمله به یکی از مواضع ارتش اسرائیل در منطقه جبل‌الرفیع در جنوب لبنان به شهادت رسیده و پیکر آنان به دست نیروهای اسرائیلی افتاد. تلویزیون اسرائیل بدون اطلاع از هویت این دو نفر، تصویر خون‌آلود آنان را به نمایش گذاشت، به سرعت مشخص شد که یکی از این دو تن، سید هادی، فرزند سید حسن نصر‌الله، دبیر کل حزب‌الله است. انتشار این خبر همانند بمبی در جامعه لبنان صدا کرد و تحول بسیار مهمی در پی داشت. در تاریخ لبنان، چه در زمان جنگ داخلی و چه در مقابله با تجاوز نظامی اسرائیل، هیچ‌گاه دیده نشد که فرزند یکی از رهبران گروهای سیاسی و یا شبه نظامیان در راه مبارزه کشته شده باشد.    

این واقعه، موجی از احساسات جوشان همدردی، احترام و شیفتگی را نسبت به دبیر کل حزب‌الله در میان همه طوایف مذهبی لبنان در پی داشت، به گونه‌ای که همه آحاد ملت لبنان از هر دین و مذهبی، تحت تأثیر شدید این واقعه قرار گرفتند. رهبران سیاسی لبنان نیز یکی پس از دیگری به دیدار سید حسن نصر‌الله رفته و ضمن گفتن تبریک و تسلیت به مناسبت شهادت سید هادی نسبت به شخصیت مبارز و صادق دبیر کل حزب‌الله، مراتب قدردانی و احترام خود را ابراز داشتند. این ابراز همدردی و احترام منحصر به لبنان نبود و افرادی چون امیر عبد‌الله، ولیعهد عربستان نیز برای نخستین بار در تاریخ حزب‌الله، با ارسال پیام تسلیت برای دبیر کل حزب‌الله، حمایت خود را از مقاومت اسلامی اعلام نمود.    

در سال 2000 و در زمانی که مذاکرات عرفات و مسئولان آمریکایی و اسراییلی برای حل کشمکش خاورمیانه، راه به جایی نبرده بود، ارتش اسراییل در حرکتی یک‌جانبه و بدون گرفتن کمترین امتیازی از حزب‌الله، از اراضی اشغالی جنوب لبنان عقب نشینی کرد و به جز مناطق محدود مزارع شبعا، نیروهای خود را از همه مناطق تحت اشغال عقب کشید. این شکست مفتضحانه، علاوه بر استحکام بخشیدن به مواضع حزب‌الله، مبتنی بر مقاومت، باعث شد تا سید حسن نصرالله به موفقیتی بی‌سابقه در میان اعراب دست یابد، تا این که به عنوان مهم‌ترین شخصیت جهان عرب شناخته شودجنگ 33 روزهسال 2006 وپیروزیحزباللهدراینجنگبانقشورهبریبارزسیدحسنبیشازپیشبرمحبوبیتویدرجهاناسلامودرمیانفعالانحرکتهایاسلامیافزود .(7)  

 

منابع:

1-        مسعود اسداللهی، از مقاومت تا پیروزی، مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر، 1379، صص 69 68.

2-        اسداللهی، همان، ص 67.

3-        fa.wikipedia.org/wiki  /حزب الله لبنان

4-        نعیم قاسم، حزب‌ا... لبنان، خط مشیف گذشته و آیندة آن؛ ترجمه محمدمهدی شریف، انتشارات اطلاعات، 1383، صص 88 87.

5-        اسداللهی، پیشین، صص 140 139.

 


[ دوشنبه 92/8/6 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

جنبش اخوان المسلمین

اخوان المسلمین بدون تردید از مهم ترین و نیرومندترین جنبش ها و حرکت های اسلامی سیاسی در تاریخ معاصر جهان است. این جنبش در سال 1928 م.در اسماعیلیه مصر توسط شیخ حسن بن احمد بن عبدالرحمن البنا(1324-1368 ه.ق/1900-1948 م.)تاسیس شد.وی در قصبه ی کوچکی به نام" محمودیه"نزدیک اسکندریه مصر متولد شد.خانواده ی او خانواده ی متوسطی بودند.تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود به پایان رسانید. آنگاه وارد مدرسه « دارلعلوم » قاهره شد و به سال 1927 م.دانشنامه ی خود را گرفت و به کار دبیری در شهر اسماعیلیه پرداخت. وی از همان دوران نوجوانی به فعالیت در انجمن های مختلفی همچون جمعیت خیریه حصافیه،انجمن مکارم اسلامی و انجمن جوانان مسلمان پرداخته و در دوران مدرسه رئیس انجمن«جمعیت ادبی برادران» شد .همین انجمن ها بودند که بعد ها حلقه ها و پایه های اصلی « اخوان المسلمین» را تشکیل می دادند. وی به شهر های گوناگون کشور زادگاه خود،مصر،سفر کرد و با طبقات گوناگون مردم آشنا شد و در روحیات آنها به مطالعه پرداخت.از آن جمله با فساد دستگاه حکومت،مداخلات توهین آمیز ماموران انگلیسی در کارهای کشور خود،فقر عمومی و فشار طبقاتی از نزدیک آشنا شد..مردم مصر را بی خبر یافت و دریافت که با معنی درست اسلام بیگانه اند .(1)

البنا میگوید فکر ایجاد جنبش هنگامی به مغزش رسید که قاهره را مورد مطالعه قرار داده و دریافته بود کوچکترین نشانه ای از روح و قوانین اسلامی در آنجا وجود ندارد.در برخی از مطبو عات مقالاتی آشکارا علیه اسلام نوشته می شد.او از جهل و بی اطلاعی مردم نسبت به اصول اسلامی آگاهی یافته بود و احساس می کرد مساجد برای انتقال مفاهیم اسلامی به مردم کافی نیستند.

 حسن البنا در خاطرات خود درباره ی چگونگی تشکیل جمعیت اخوان المسلمین می نویسد  :

((در ماه مارس 1928 پنج تن از برادرانی که در درس ها کنفرانس ها ی من شرکت داشتند ،به منزل من آمدند و گفتند :ما به سخنان تو گوش فرا دادیم و در ما موثر افتاد ولی طریق عمل و راهی را که به اسلام و سعادت مسلمانان می انجامد ،نمیدانیم.دیگر از این زندگی مذلت بار به تنگ آمدیم.در این دیار،مسلمانان هیچ عزتی ندارند و جایگاه آنان حتی از خدمتکاران بیگانگان نیز پایین تر است .ما حاضریم با نثار خون ،ایمان و تقوای خویش در راه خدا ،با تو همگام شویم .من به حدی از سخنان آن ها متاثر شدم که نمی توانستم از زیر بار مسولیتی که به من واگذار شده بود شانه خالی کنم .از این رو به دعوت آن ها لبیک گفتم و در همان جا سوگند خوردیم تا جان در بدن داریم در راه اسلام فعالیت و مبارزه کنیم. در آن جا کسی پرسید :چه نام را برای خود انتخاب کنیم؟یک انجمن،یک فرقه،اتحادیه و ...تا رسمیت پیدا کنیم ؟گفتم:هیچکدام،ما برادرانی هستیم در

 خدمت اسلام،یعنی"اخوان المسلمین" . (2)

بدین ترتیب با پایه ریزی جنبش ،البنا در فاصله ی سالهای 1933 -1928 فعالیت خود را در اسماعیلیه شدت بخشید. ابتدا فعالیت او جنبه ی نیمه مخفی داشت و حداکثر تلاش خود را برای آن که توجه کسی را جلب نکند مبذول می داشت.وی با گسترش جنبش و در مسافرت به شهر های مختلف شعبه هایی در نقاط مختلف مصر دایر کرده و ستاد اخوان المسلمین در اسماعیلیه ،به عنوان ستاد مرکزی جنبشی انتخاب گردید. حدود پنج سال پس از پایه ریزی جنبش در اسماعیلیه ،البنا به عنوان معلم به قاهره منتقل گردید.با این انتقال جنبش وارد مرحله ی جدیدی شد .( 3 )

با گسترش روز افزون فعالیت های جنبش، این حرکت از حالت مخفی و توأم با آرامش درآمده و اهداف و مواضع خود را به صورت روشن تر بیان کرد.احتما لاً سه عامل در مواضع سیاسی که اخوان المسلمین در این زمان اتخاذ کرد ،موثر بود :

1-حاد شدن مساله فلسطین ؛

2-قرار داد 1936 م.میان انگلستان و و دولت مصر که اخوان با آن به مخالفت برخاست ؛

3-شروع جنگ جهانی دوم که آثار سیاسی و اجتماعی خاصی در مصر به جای نهاد.

 به این ترتیب می توان سال های 1928 تا 1938 م. را دوره ی تاسیس و استقرار اخوان المسلمین به شمار آورد. 

پس از جنگ و حادتر شدن مساله فلسطین و چیرگی صهیونیست ها بر آن سرزمین ،اخوان المسلمین از نظر سیاسی ،مالی و نظامی به یاری فلسطینیان شتافت و بسیاری از اعضای آن در نبرد فلسطین شرکت کردند.حضور اخوان در این ماجرا از یک سو بر محبوبیت آن در جهان اسلام افزود و از سوی دیگر دربار مصر و دولت بریتانیا را به شدت نگران کرد.مسلح شدن وآمادگی نظامی اخوان نیز بر این نگرانی می افزود. ازاین رو به فرمان ملک فاروق ،دولت نقراشی پاشا فرمان انحلال این جمعیت را در صفر 1368 ق.دسامبر 1948 م.صادر کرد.بسیاری از اعضای آن بازداشت شدند و اموال جمعیت مصادره شد.پس از آن تبلیغات گسترده ای بر ضد آنان از هر سو آغاز شد .

در همان زمان ،نقراشی،نخست وزیر وقت توسط یکی از اعضای اخوان المسلمین ترور شد و چندی بعد نیز حسن البنا به قتل رسید. انحلال و فقدان ناگهانی البنا ،فعالیت اخوان را دچار رکود کرد،اما با انتخاب حسن اسماعیل هضیبی به عنوان جانشین بنا و مرشد عام،پس از کشمکش های درون سازمانی برای به دست آوردن رهبری ،جنبش دوباره به فعالیت های پنهانی ادامه داده و تجدید سازمان کرد.

در رجب 1369 ،فعالیت سیاسی احزاب در مصر آغاز شد و به دنبال آن فعالیت اخوان و مرشد عام علنی گشت،اما پس از سوء قصد به جان جمال عبدالناصردر ربیع الاول 1374 ق.بار دیگر تشکیلات اخوان غیر قانونی ومنحل اعلام شد و عده ای از رهبران اخوان اعدام شدند و عده ای به زندان های سنگین محکوم گشتند . (4)

با وجود این ، فعالیت آشکار و پنهان اخوان و سازماندهی مجدد آن در داخل و خارج مصر ادامه یافت. اتخاذ شیوه ی سازمان دهی مسلحانه وتدارک قیام،با الهام از اندیشمند بزرگ اخوان ،سید قطب ،باعث بروز اختلاف و انشعاب در جمعیت اخوان المسلمین گردید. اتخاذ این روش مجددا باعث برخورد دولت با جنبش ،از جمله اعدام و زندان های طولانی گردید.

هضیبی در سال 1394 ق.درگذشت .با این که سه جناح در درون اخوان وجود داشت،اما بنا به مسائل تشکیلاتی ،عمر تلمسانی ،که رهبر و مظهر جناح میانه رو و مورد توجه انورسادات بود،به عنوان مرشد عام برگزیده شد؛ هر چند که این انتخاب هرگز به طور رسمی و ضوابط جمعیت صورت نگرفت.

سادات در سال 1391ق. به قدرت رسید و در 1396 ق. درهای زندان را گشود و فعالیت اخوان المسلمین علنی شد.اما دیری نپایید که در 1398ق. و بعد از آن ،دولت سادات با احساس خطر از جانب اخوان ،به سرکوب دوباره ی آن دست زد.

فعالیت سیاسی و دینی اخوان ،روابط آنها با حکومت مصر از دوران سادات تا کنون و همچنین نقش سیاسی و اجتماعی اخوان در کشور های اسلامی ،فراز و نشیب های بسیاری داشته است.

لازم به ذکر است که اکنون مرشد عام اخوان المسلمین ،محمد حامد ابو نصر است و این جنبش هم اکنون در کشور های مختلفی شعبه داشته و فعالیت می کند.

زمینه ها و ریشه های پیدایش

برای درک انگیزه های ظهور اخوان المسلمین و نقش آن در تحولات سیاسی و دینی جهان اسلام ،به ویژه در جهان عرب ، ضروری است که به اوضاع عمومی مصر و سایرکشور های اسلامی و عربی در سال های پیش از تاسیس اخوان ،توجه شود. پس از سال 1337 ق. 1919 م.مصر دوره ی خطیری را طی میکرد:بخشی از مصر ،محمودیه ،در اشغال انگلیس بود .تب و تاب جنبش ملی بر ضد سلطه ی خارجی اوج گرفته بود. احزابی تشکیل یافته و تظاهرات و تلاشهای سیاسی و اجتماعی وسیعی شکل گرفت و روح حماسه و مبارزه ی ملی حاکم شد.از آن سوی ،مبلغان مسیحی نیز بر کوشش های تبلیغی خود افزودند.قبطیان مصر به رهبری برخی از نویسندگان و روشنفکران خود به نام ناسیونالیسم مصر و به تعبیر دیگر قبطی گرایی دعوت می کردند. غربزدگی و تفکر غربی،رواج آداب و سنن فرهنگی به ویژه در میان طبقات اشراف و نفوذ اقتصاد سرمایه داری از دیگر خصوصیات جامعه ی مصر شده بود.برخی از روشنفکران از جدایی دین از حکومت سخن می گفتند.مهمتر از همه ،با الغای خلافت عثمانی در 1342 ق./1924 م.و تقسیم قلمرو آن دولت به کشور های کوچک و متعدد،بحران سیاسی عظیمی در مصر و سایر کشور های عربی ایجاد شده بود.هر چند کوششهایی از سوی الا زهر و سازمان های دیگر برای احیای خلافت صورت گرفت،اما عوامل متعدد از جمله رقابت برخی مدعیان خلافت ،این کوشش را بی ثمر ساخت .در مقابل آن چه رشد یافت،ناسیو نالیسم عرب و طرفداری از وحدت عربی بود،نه اسلامی.نظامی کهن و پوسیده فرو پاشیده بود،اما هیچ نظامی جایگزین آن نشده بود. در چنین اوضاع آشفته ای جنبش جدید اسلامی آغاز شد.(5)

استاد حمید عنایت نیز درباره ی ریشه ها و زمینه های پیدایش اخوان در کتاب((سیری در اندیشه ی سیاسی عرب))می گوید:

«جمعیت اخوان که به رهبری حسن البناء در سال 1928 در اسماعیلیه بنیاد گرفت اصلاً زاییده ی مقتضیات سیاسی و اجتماعی مصر در نخستین سال های پس از جنگ جهانی اول بود که از آن جمله،رواج بی دینی میان روشنفکران و درس خواندگان و گسترش فکر علمانیت «secularism   » پس از پیروزی کمال آتاتورک ،و برانگیخته شدن احساسات سیاسی مصریان در پی انقلاب سال 1919 بر ضد انگلیس ،و آرزوی همگانی ایشان را به اصلاح اوضاع داخلی مصر باید یاد کرد.ولی اگر اخوان از یکسو برای حاکمیت تعالیم اساسی اسلام بر زندگی اجتماعی و سیاسی مصر می کوشیدند و می خواستند معتقدات اسلامی مصریان را از حالت ایستا و بی اثر خود بیرون آورند،هدف دیگر آنان ،تحقق یگانگی عرب و...بر افکندن یوغ آن قدرتهای اروپایی بود که به وطن اسلامی دست درازی کردند.» (6)

بدین ترتیب میتوان گفت که ظهور اخوان المسلمین پاسخی بود به پریشانی اوضاع عمومی مسلمانان-و به ویژه اوضاع مصر-و اثبات ناتوانی حکمرانان کشور های اسلامی و جهان عرب و ضعف دستگاه رهبری رسمی دینی درایفای نقش خود در حل بحران های جاری .

 


[ دوشنبه 92/8/6 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

اصول و اهداف اخوان المسلمین

در این بخش ابتدا لازم است تا به تعریف و برداشت اخوان المسلمین از اسلام پرداخته شود.تعریفی که اخوان المسلمین از اسلام ارائه می دهند، عبارت است از :

1-اسلام به عنوان یک سیستم جامع و کامل و پاسخگوی تمامی جنبه های زندگی.

2-اسلام باز شناخته بر مبنای دو منبع اصلی آن یعنی قرآن و حدیث (کلام پیامبر)

3-اسلامی که در تمامی زمانها و مکانها قابل اجرا باشد. (7)

البنا در یکی از سخنرانیهایش جنبش اخوان را با این عبارت و مقولات تعریف کرد:

((شما می توانید بگویید و هیچکس هم نم یتواند شما را باز داردکه اخوان المسلمین جنبشی است سلفی ،شیوه ای است خاسته از سنت ،حقیقتی است صوفیانه،سازمانی است سیاسی ،گروهی است پهلوانی ،انجمنی است علمی و فرهنگی،نهادی است اقتصادی و آرمانی است اجتماعی))

شاید بتوان گفت این سخنان جامع ترین آرمانهای اخوان و البنا بوده است.

شعار اخوان نیز این بود  :

  « الله غایتنا،الاسلام دیننا،القرآن دستورنا،محمد زعیمنا،الجهاد سبیلنا،و الموت فی سبیل الله اسمی امانینا» . (8 )

اهداف اخوان المسلمین عمدتا بر شش اصل زیر استوار است :

1- اصل علمی:تفسیر و توضیح کامل قرآن کریم با بازگشت به اسلام اصیل و زدودن غبار قرون از چهره ی آن و پاک کردن هرچه ناخالصی و دروغ و خرافات از ساحت مقدس آن.

2- اصل عملی:متحد ساختن ملت مصر و ملل اسلامی بر پایه ی اصول قرآنی،بازگشت به اسلام اصیل و تربیت نسل جدید بر مبنای اصول آن،تا ملت آینده ملتی قرآنی باشد.نزدیک کردن نقطه نظرهای فرقه های مختلف اسلامی به یکدیگر.

 3- اقتصادی:رشد ثروت ملی و حفاظت از آن.بالا بردن سطح زندگی،عدالت اجتماعی فردی و گروهی،تضمین فرصتهای برابر برای همگان،محدود کردن نفوذ خارجی در اقتصادمصر،تشویق صنایع داخلی و تشکیل اتحادیه های کارگری به منظور ارتقای سطح زندگی اقتصادی و اجتماعی زحمت کشان.

4- اجتماعی نو ع دوستانه:خدمات اجتماعی،تلاش برای محو جهل و بیسوادی،بیماری،فقر و تشویق به انجام کارهای مفید،عام المنفعه و سود آور.

5- ناسیونالیستی و میهن پرستانه:آزادی دره ی نیل و تمامی کشورهای عربی و سرزمینهای اسلامی از چنگال خارجیان،کمک به اقلیت های اسلامی در تمامی سرزمینها برای آنکه بتوانند حقوق از دست رفته ی خویش را به دست آورند،حمایت از اتحاد عرب،تلاش مستمر در راه تشکیل جامعه ی بین المللی اسلامی.

6- انسانگرایانه و جهانی:ترغیب به ایجاد جامعه ای بر مبنای اصول اخلاقی چه مادی و چه معنوی-از طریق قوانین جهانی اسلام. (9)

در نوشته های گوناگون اخوان المسلمین اصول دیگری به شرح زیر عنوان شده اند:

- توجه به خلافت،زیرا بهترین نوع حکومت،خلافت الهی است نه جمهوری یا سلطنتی.

- بهبود وضع بهداشتی و تربیتی،زیرا در نظر اخوان ،سیاست و اقتصاد باید هم دوش با تربیت و بهداشت پیش بروند.

- توجه به کشاورزی و ایجاد تعاونیها،زیرا به نظر اخوان به ویژه بنا،این مساله اجتماعات اسلامی را به سوی ترقی و تعالی سوق خواهد داد.

- اجتناب از جدلهای مذهبی _ فرقه ای،بدین معنی که اخوان به هیچ فرقه و گروه خاصی تعلق ندارد و تنها روح و جوهر اسلام را مبنای عمل قرار می دهد.

- سیاست گام به گام:جنبش قبل از اینکه به هدف غایی و نهایی خویش برسد می بایست مراحل گوناگونی را طی نماید.این مراحل عبارتند از تبلیغ،بیان و تفسیر،ایدئولوژی،عمل و نتیجه گیری.

- برپایی حکومت اسلامی :برای اینکه حکومت زیر بنای اسلام است.

سازمان،عملکردو فعالیت های اخوان المسلمین

جنبش اخوان در بعد تبلیغاتی نیز عملکرد خوبی داشته است.یکی از کارهای برجسته ی ایشان فرستادن نامه های ویژه ای به نخست وزیران و مقامات مصر و پادشاهان،امرا و رهبران سایر ممالک عربی بود.در این نامه ها آنها پیام خویش را با صراحت بیان می کردند و نقطه نظرات خود را در رابطه با شغل و مقام آنها گوشزد کرده و به موعظه و اندرز و یادآوری دستورات و قوانین اسلامی می پرداختند.ظاهرا در همه این یادداشتها و نامه ها «تز » بنای جامعه ای اسلامی با حکومتی اسلامی و بر مبنای قوانین اسلامی،تکرار و تصریح می شد.ایشان در مواقع لزوم مصاحبه ها و نشست های حضوری با مقامات نیز انجام می دادند. در راستای تبلیغات وسیع،جنبش دست به انتشار جزوه های متعدد،که حاوی اهداف و اصول و برنامه های آن بودند،می زد.از جمله می توان جزوات زیر را نام برد   :   « منهاج»،«تو که هستی»،«تحول اندیشه ی اسلامی و اهداف آن»،«قرآن و اتم»،«آیا ما مرد عملیم؟ »،«اهداف ما و اصول ما»،«رسالت جهاد»،«مردم را به سوی چه می خوانیم؟»،«اخوان المسلمین زیر پرچم قرآن»و...

اخوان کتبی نیز انتشار داده بود که اهم آنها عبارتند از: باهیئت حج،اخوان المسلمین در ترازوی حق،مسائل کشورهای اسلامی،فلسطین و آفریقای شمالی،فروپاشی تمدن غرب،اسلام پیش می رود،انقلاب خون،مرد زمان و...

لازم به ذکر است که این جزوات و کتب با استقبال عظیمی در مصر و کشورهای عربی و اسلامی رو به رو شد و در مغرب،سودان،سوریه،فلسطین و اردن خوانندگان بسیاری پیدا کرد و شوری اسلامی در ملل مزبور بر انگیخت.

آنها برای رساندن پیام خود از مجلات و روزنامه ها و نشریات متعدد خویش نیز به نحو احسن بهره می بردند. یکی از کارهای برجسته ی اخوان،تاکید بر امر آموزش و گشودن مدارس متعدد بود.اخوان المسلمین به طور مستمر و مکرر به مقامات مصری تاکید می کردند که می باید هرچه سریعتر و دقیق تر مطالب اسلامی را در برنامه دروس مدارس بگنجانند تا به روحیه ی اسلامی و غیرت ملی و ارزشهای اخلاقی افراد افزوده شود.

به این جهت کمیته ای برای تاسیس مدارس ابتدایی،متوسطه و فنی تشکیل داده و به ساخت مدارس اقدام کردند.در این مدارس از آموزش قرآن گرفته تا کمک به مردودین امتحانات انجام می پذیرفت.فعالیت این مدارس به نوعی در جهت اهداف و اصول نهضت بود.

برگزاری جلسات متعدد سخنرانی،تاسیس انجمن هایی برای بالا بردن سطح زندگی روستائیان مصر و مردم فقیر حومه ی شهرها،اطعام مساکین توسط شعب مختلف،جمع آوری صدقات برای فقرا،ساخت و تجدید بنای تعداد زیادی مسجد،اجرای برنامه های تئاتر،تشکیل کنگره های منظم و مستمر در جهت سنجش موقعیت کلی جنبش و ارائه نظرات و دیدگاهها در خصوص مسائل مبتلابه، تاکید بر بهداشت و رفاه و ایجاد بیمارستانها و نوانخانه های متعدد در شهرهای گوناگون ،بنیان و ثبت شرکتهای تجاری و ایجاد گردانهای رزمی و نظامی از دیگر فعالیتهای جنبش بوده اند.

منابع :

1-        علی ‌اصغر حلبی، تاریخ نهضتهای دینی سیاسی معاصر، انتشارات زوّار، تهران 1382، ص 120

 2-           - حسن خودروان ،اخوان المسلمین سمبل گفتمان دینی ایدئولوژیک رادیکال ،نشریه صدای عدالت ،22 مهر 1380،ص 70

3-        اسحاق موسی‌الحسینی، اخوان‌المسلمین بزرگترین جنبش اسلامی معاصر، ترجمه سیدهادی خسروشاهی، انتشارات اطلاعات، تهران، 1375، ص 33.

4-        عبدالوهاب فراتی، رهیافتی بر علم سیاست و جنبشهای اسلامی معاصر، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1378، صص 217 213.

5-        حسن یوسفی‌اشکوری، پیدایش و گسترش اخوان‌المسلمین، نشریه همبستگی، 11/7/85

6-        حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب ، انتشارات امیرکبیر ،تهران 1370،،چاپ پنجم ،ص240.

7-        ریچارد میشل، تاریخ جمعیت اخوان‌المسلمین از آغاز تا امروز، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1386، ص 112.

8-        فراتی، پیشین، ص 218.

9-        موسی‌الحسینی، پیشین، ص 82.


[ دوشنبه 92/8/6 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

جنبش های اسلامی معاصر

مقدمه

در تحقیق  پیش رو جنبش های اسلامی معاصر در سه قسمت تدوین گردیده است

قسمت اول مباحثی نظری پیرامون جنبش های اسلامی معاصر، قسمت دوم معرفی برخی از مهمترین ومؤثرترین جنبش های اسلامی معاصر ازجمله جنبش "اخوان المسلمین،حزب الله ، حماس و... " پرداخته شده است.

درقسمت سوم به معرفی و بررسی برخی از جنبش های منحرف اسلامی معاصر ازجمله جنبش "وهابیت ،  طالبان و... " پرداخته شده است.

امید است نوشته حاضر بتواند کمک شایانی در شناسایی جنبش های اصیل و منحرف اسلامی به خواننده گرامی بنماید.

انحطاط و عقب ماندگی داخلی و هجوم گسترده و همه جانبه استعمار غربی به جهان اسلام در قرون اخیر دو مسأله محوری و عمده با ابعاد و آثار و عوارض فکری فرهنگی، سیاسی- نظامی و اقتصادی- اجتماعی بود که مسلمانان بلاد و اقشار گوناگون جوامع مسلمان اعم از سیاستمداران، روشنفکران، علما و متفکران را به واکنش وا داشت. در پی تحولات داخلی در جهان اسلام، مسلمانان از یک طرف گرفتار فقر و فلاکت، جهل و جمود، ظلم و استبداد، فساد و تباهی و خواب و غفلت شده، در نهایت عجز و درماندگی و عقب ماندگی دست و پا می زدند و از طرف دیگر در چنان وضعیت داخلی، آنها در معرض هجوم غرب و ورود تمدن جدید غربی قرار گرفتند که با دو چهره دانش، تفکر جدید، صنعت، تکنولوژی و چهره سیاسی استعماری و غارتگرانه متوجه جهان اسلام شده بود.

این دو مسأله اساسی، یعنی انحطاط و عقب ماندگی داخلی و مسأله غرب، در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر، مصائب و مشکلات عدیده ای را برای جوامع مسلمان در دوره معاصر به همراه داشت. در برخورد با این مسائل و در حل و رفع نابسامانیهای داخلی و هجومهای خارجی، برخی از سیاستمداران، روشنفکران، علما و متفکران و رجال دینی و سیاسی از نظر فکری یا سیاسی و یا هر دو موضعگیریهایی داشتند که عمدتا دفاعی و در ابعاد مختلف و با تأثیرات فراوان بود؛ هر چند که متن حوادث و تحولات سیاسی نظامی و اقتصادی اجتماعی داخلی در بلاد اسلامی و در ارتباط با غرب نیز در گسترش و پیشرفت این واکنشها تأثیر داشت. (1)

واکنشها در قبال مسائل فوق و در پاسخ به سؤال «چه باید کرد؟» در سه قالب نمود یافت.

1-پیروی از تمدن غرب:

یعنی تأکید بر اصلاح نظام اجتماعی سیاسی و اقتصادی و آموزشی جامعه اسلامی به تقلید از اروپائیان و به پیروی از اصول تمدن غربی .

2- تجدید فکر دینی:

که بازگشت به اسلام و منابع اولیه آن (قرآن و سنت) و الگو قرار دادن شیوه پیامبر اسلام و خلفای راشدین را بهترین راه رفع مشکلات و ضعفهای مسلمانان و جامعه اسلامی دانستند. سید جمال الدین اسد آبادی پیشتاز این راه بود.

 3- میهن پرستی و ناسیونالیسم:

پیروان این راه که ابتدا در مصر و سپس در سوریه و امپراطوری عثمانی و بعدها در ایران ظهور کردند، ملت و منافع ملت و وحدت ملی را بهترین شیوه پاسخگویی به ضعف و انحطاط جوامع موجود می دانستند.

به تدریج با عدم پاسخگویی و اقناع جنبش های ناسیونالیستی و بعضا سوسیالیستی، نیروها و فعالان فکری، سیاسی و دینی جوامع اسلامی به سوی آرمان تحول و دگرگرنی اجتماعی سیاسی از طریق دین و آموزه های آن سوق یافتند. بویژه از دهه 1970 به بعد و شکست سال 1967 میلادی اعراب ، محبوبیت ملی گرایی عربی از بین رفته و جنبش های ملی گرایانه و چپ گرایانه رنگ باختند. و بدین ترتیب اسلام گرایی و اسلام خواهی به عمده ترین و مهمترین نیروی فعال در عرصه سیاسی و اجتماعی جهان اسلام تبدیل گردید.

در ادامه شکل گیری و گسترش جنبشهای اسلامی دو مساله و رویداد مهم از عوامل اساسی و تاثیرگذار بودند . یکی پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 به رهبری امام خمینی (ره) ، که در جای خود به آن خواهیم پرداخت ، و دیگری مساله فلسطین و ظهور و بروز صهیونیسم به عنوان یکی از مسائل اساسی جهان اسلام در نیمه دوم قرن بیستم می باشد. در دهه های اخیر آزادی اماکن مقدسه اسلامی از اشغال صهیونیسم در صدر اولویت های اسلام گرایان قرار داشته و موجب موضع گیریها و واکنش های متعددی در جهان اسلام گردیده و شکل گیری جنبش های مقاومت و تأثیر گذاری بر سایر جنبش های اسلامی را در پی داشته است.

 این پدیده در جوامع اسلامی نامهای متعددی چون رنسانس اسلامی، بیداری اسلامی، تجدید حیات دینی، بنیاد گرایی اسلامی، اصلاح طلبی دینی و اصول گرایی اسلامی به خود گرفته است. که در برخی موارد این واژه ها از جانب غرب بار منفی پیدا کرده و با خشونت طلبی و تروریسم معادل گرفته شده است.

با رشد حرکتهای اسلامی، غرب از هیچ کوششی در راه حذف و عقیم نمودن آن فرو گذار نکرده و با بدنام کردن آنها از طریق وارد کردن تهمتهایی چون خشونت طلب، تروریست، بنیادگرا، آزادی ستیز و ... کوشیده است تا افکار عمومی را بر ضد حرکتهای اسلامی بیسج کند و از این طریق زمینه ی انزوا و حذف آنها از متن جامعه و علم و سیاست و فرهنگ و ... را فراهم نماید. بدین منظور و برای ایجاد تنفر در میان مردم به بزرگ نمایی خطاهای برخی افراد و جنبش ها پرداخته و عملکرد و رویکرد آنها را نماینده ی اندیشه ی اسلام و مسلمانان و حرکتهای اسلامی قلمداد می کند و می خواهد با استفاده از ذهنیت منفی مردم از اموری چون بنیادگرایی و تروریسم وجهه ی اسلام و مسلمین را لکه دار معرفی کند. این است که هیچ بعید نمی دانیم در این راه خود به تشکیل سازمانها و تشکیلات خشونت طلب دست زده و یا در انحراف حرکتهای اسلامی موجود بکوشد.

در دوران معاصر جنبش های کثیری در کشورهای اسلامی مختلفی از قبیل مصر، لبنان، سوریه، فلسطین، عربستان، الجزایر، یمن، عراق، مراکش و ... شکل گرفته است . با توجه به محدویت های موجود و گستردگی موضوع مورد بحث ، در نوشتار حاضر سعی شده است تا ضمن اشاره مختصر به برخی ویژگیهای جنبش های اسلامی معاصر و نیز مباحث نظری پیرامون آن، تعدادی از این جنبش ها که بنظر می رسد دارای اهمیت زیادی هستند، مورد بررسی و معرفی قرار بگیرد.

نگاهی به رویکردهای نظری در مطالعه جنبشهای اسلامی

بنا به اذعان صاحبنظران، بحث و نظریه پردازی درباره ی علل و عوامل ظهور جنبش های اسلام گرایی معاصر از وسعت چندانی برخوردار نبوده و متون نظری پیرامون این پدیده بیشتر در چارچوب گفتمان نوگرایی صورت گرفته است، که این متون نیز بیشتر تحت تأثیر نگرش منفی نسبت به اصولگرایی اسلامی قرار داشته است. (2) لذا تلاش هایی که برای تطبیق موج اسلام گرایی معاصر با تئوریهای موجود اندیشمندان غربی از قبیل وبر، مارکس، دورکیم، تیلی و... انجام گردیده با توجه به اینکه این نظریات پیرامون مسائل جوامع غربی مطرح گردیده، با واقعیت های موجود جنبش های اسلامی معاصر انطباق لازم را نداشته است.

در اینجا، با اجتناب از آوردن مباحث تئوریک بعضا بی ثمر و ناکارآمد در تبیین این پدیده، به دو نمونه این نظریات که توسط خورشید احمد محقق پاکستانی و عضو جماعت اسلامی پاکستان و هرایر دکمجیان محقق مسیحی عرب تبار و استاد علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا مطرح گردیده و لذا از اهمیت بسزایی در مباحث مربوط به علل و عوامل ظهور جنبش های اسلامی برخوردارند، اشاره می شود.

نظریه تجدید حیات اسلامی خورشید احمد:

 خورشید احمد ، تجربه ی جوامع مسلمان در دو قرن اخیر و رابطه میان مسلمانان وغرب را که در استعمار ریشه دارد، بستر مناسبی برای تبیین گسترش تجدید حیات طلبی اسلامی می داند. به نظر او، ریشه های رستاخیز اسلامی معاصر را باید در میراث استعمار یا به عبارتی در آثاری که قدرتهای استعماری در جوامع مسلمان به جا گذاشتند، جستجو کرد. تجدید حیات طلبی اسلامی معاصر فرآیند استعمار و عملکرد آن در جهان اسلام بود. به اعتقاد خورشید احمد، سیاست استعماری چهار اثر بر جوامع اسلامی به جای گذاشت:

1-     غیر مذهبی (سکولاریزاسیون) کردن جوامع اسلامی، بویژه دولت و نهادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن؛

2-  سلطه ی الگوی غربی و وابسته شدن نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشورهای اسلامی به غرب که خود، سلطه ی مذکور را نهادینه کرد؛

3-  قطب بندی کردن آموزش بر محور نهادهای آموزشی سنتی و نهادهای آموزش نوین که به ظهور گروهی از نخبگان جدید که با مردم بومی بیگانه بودند ، منجر شد؛

4-  بحران رهبری که در اثر نابودی سازمان یافته ی رهبری سنتی جوامع اسلامی و تحمیل رهبری سیاسی از خارج، که از اعتماد مردم برخوردار نبود، به وجود آمد. (3)

توسعه ی جوامع غربی و عقب ماندگی جوامع اسلامی، نخبگان سیاسی و فکری را به چاره جویی واداشت . گروهی از این نخبگان، راه چاره را پیروی از تمدن غرب و تقلید جوامع اسلامی از تجربه غربی ها در توسعه ی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می دانستند. خورشید احمد، این استراتژی را «استراتژی نوگرایی» می نامد. گروهی دیگر که تعلق خاطر و تعهد بیشتری به ارزشها، عقاید و سنن بومی داشتند، دوری مسلمانان از روح اسلام را علت اصلی عقب ماندگی جوامع اسلامی در نظر گرفتند، و بازگشت به سنن اسلامی را تنها راه جلوگیری از انحطاط این جوامع می دانستند. در میان این گروه، دو شیوه نگرش درباره ی اسلام ظهور کرد. نگرش اول که دیدگاهی پوزش طلبانه داشت، تمامی مظاهر پیشرفت و تمدن غرب را انکار می کرد و با دوری گزیدن از جلوه های نوگرایی بر حفظ سنت های کهن مذهبی به همان شیوه و بدون ایجاد هر گونه تفسیر یا اجتهاد تأکید می ورزید . خورشید احمد این نوع طرز تفکر را « استراتژی مقاومت حفاظتی» می نامد. گروه دوم درباره ی غرب و دستاوردهای آن رهیافتی گزینشی دارند. این گروه غرب را به عنوان یک تمدن در نظر گرفته و جنبه های مثبت و منفی آن را مد نظر قرار می دهند. برای آنها، شناخت دقیق و عمیق جنبه های تمدنی غرب یک ضرورت اساسی است. از سوی دیگر، اینها به اسلام نیز به عنوان یک میراث تمدنی می نگرند و آن را به عنوان یک اساس جدید فرهنگی و تمدنی معرفی می کنند. آنها خواستار ظهور اسلام به عنوان یک جنبش اجتماعی سیاسی هستند که در پی بازگشت به پیام اولیه ی اسلام است. خورشید احمد این طرز تفکر را« استراتژی تجدید حیات اسلامی» می خواند، که ریشه ی بیشتر جنبشهای اسلامی معاصر در آن قرار دارد. (4)

نظریه خورشید احمد در ریشه یابی جنبش اسلامی تجدید حیات طلبی قرن اخیر مطرح شده و درصدد است تبیینی صحیح از خیزش سیاسی و فکری اسلامی گروههای اسلامی در جوامع مسلمان به دست دهد. با توجه به این نکته، تجدید حیاط طلبی اسلامی پدیده ای است خاص دوران معاصر و محصول برخورد میان اسلام و غرب در دوران استعمار. بدین ترتیب رویارویی کنونی میان جنبشهای اسلامی با دولت های موجود طرفدار غرب و یا با دولتهای غربی را نمی توان پدیده ای نهفته در درون اندیشه ی اسلامی و بنابر این دشمنی ذاتی اسلام با غرب دانست، بلکه باید عکس العمل طبیعی مسلمانان در برابر تحقیر غرب و سوء رفتار آن با دنیای اسلام در نظر گرفت.

نظریه ادواری هرایر دکمجیان:

در حالی که خورشید احمد نظر خود را در چارچوب یک گفتمان سیاسی در راستای روابط نابرابر غرب و دنیای اسلام تدوین می کند، هرایر دکمجیان درصدد برآمده است تا یک نظریه ی جامع پیرامون علل و عوامل ظهور جنبشهای اسلامی به دست دهد. وی تجربه ی تاریخی جوامع مسلمان، ویژگیهای فکری اسلامی و اعتقادات مسلمانان را با استفاده از نظریات موجود متفکران سیاسی و جامعه شناسی غرب (نظیر ماکس وبر، دورکیم، مارکس و اریکسون) مورد تحلیل قرار می دهد و یک چارچوب مفهومی که به نظریه ی ادواری معروف شده است ارائه می دهد. (5)

دکمجیان، رستاخیز اسلامی معاصر را پدیده ی نوینی نمی داند و معتقد است که دنیای غرب به دلیل عدم آشنایی با تحول تاریخی جوامع اسلامی قادر به درک صحیح این پدیده نیست. به نظر او جنبش های اسلامی پدیده های جدیدی محسوب نمی شوند، بلکه جلوه های معاصر جریانی تاریخی هستند که در طول دوران پس از ظهور اسلام در بخش های گوناگون جهان اسلام نمود پیدا کرده است. به عبارت دیگر، جنبشهای فکری سیاسی اسلامی پدیده ای دوره ای هستند که در دوران های خاص ظهور کرده و تحول یافته اند.

وی با استفاده از دو مفهوم سقوط و رستاخیز چنین عنوان می کند که جنبشهای رستاخیزی در تاریخ اسلام در واقع عکس العمل ها و پاسخ های مسلمانان به دورانهای سقوط و انحطاط بوده است. یعنی در طول تاریخ جوامع مسلمان، در برابر هر سقوط و انحطاط، یک جنبش فکری یا سیاسی رستاخیزی به وقوع پیوسته است که هدف آن احیای مجدد دین اسلام بوده است.

 اعتقاد مسلمانان ( بویژه اهل سنت) به حدیث نبوی که می گوید: «در آغاز هر قرن فردی را خواهیم فرستاد تا دین ما را احیا کند»، انگیزه ی مهمی برای ظهور جنبشهای فکری و سیاسی اسلامی در تاریخ 15 قرنی اسلام بوده است. دکمجیان نمونه های متعددی از جنبشهای رستاخیزی سنی و شیعه را از دوران بنی امیه تا نیمه دوم قرن بیستم به عنوان حرکتهای رستاخیزی در جهان اسلام ذکر می کند. این حرکتهای رستاخیزی در شرایطی ظهور می کنند که جامعه ی اسلامی در یک محیط بحرانی گسترده گرفتار می آید. این محیط بحرانی دارای چند ویژگی عمده است، که از قرن نوزدهم به بعد اغلب جوامع اسلامی در خاور میانه ی کنونی را در برگرفت. محیط دوران معاصر یک بحران فراگیر ایجاد کرده است که شش بحران فرعی را در دورن خود در بر دارد، بحران هویت، بحران مشروعیت، بحران آشوب و فشار، کشمکش طبقاتی، ضعف نظامی و بحران فرهنگ. (6)

گستردگی و طولانی بودن رستاخیز اسلامی معاصر بدان جهت است که محیط بحران فراگیر جوامع اسلامی هر شش بحران فرعی را در خود داشته است. در اغلب دوره های مختلف تاریخ اسلامی وقوع دو یا سه بحران از میان بحرانهای شش گانه کافی بود تا حرکتهای رستاخیزی فکری و سیاسی را به دنبال داشته باشد. رهبران فرهمند فکری و سیاسی در شکل گیری و تداوم جنبشهای تجدید حیاط طلبی در طول تاریخ اسلامی، نقش اساسی ایفا کرده اند، و بدون وجود آنها حرکتهای رستاخیزی به وقوع نمی پیوسته است.

اشتراکات جنبش های اسلامی

جنبش های اسلام گرا، علی رغم دارا بودن اختلافات وسیع در روش ها و برنامه های کاری خود، در برخی از اصول ایدئولوژیکی با یکدیگر اشتراک نظر دارند. از جمله این مشترکات، می توان موارد زیر را بر شمرد:

1-     اسلام روش کامل زندگی است و بر زندگی شخصی، اجتماعی و همچنین حکومت نظارت دارد.

2-  غرب زدگی؛ به معنای پذیرش غیر نقادانه ی الگوهای غربی و مدل های سکولار توسعه، علت نارسایی های اجتماعی، اقتصادی، نظامی و سیاسی جوامع مسلمان است. اگر چه غرب گرایی و سکولاریسم در این دیدگاه طرد می گردد، اما اسلام گرایان نسبت به استفاده از علم و تکنولوژی - تا زمانی که مطابق با اعتقادات و ارزش های اسلامی باشد مخالفتی ندارند.

3-  بازگشت به اسلام، لازمه ی اعاده ی قدرت و موفقیت مسلمانان است و حاکمیت الهی، تنها جایگزین الگوهای موجود در جهان می باشد. بنابر این، با تمسک بر آن می توان امیدوار بود که مدینه فاضله بر پا گردد.

4-  به منظور تحقق حکومت اسلامی و عدالت اجتماعی، باید بیان مجددی از شریعت، به عنوان رهنمودی مقدس برای جامعه ، صورت گیرد.

5-     وظیفه ی تمامی مسلمانان، جنگ و جهاد و فداکاری در مقابل ظالمان و در صورت لزوم، شهادت در راه خداست.

6-     متون مقدس دینی و به ویژه قرآن مجید، بهترین منبع الهام برای بسیج توده هاست.

7-     مساجد و اماکن مذهبی، بهترین و مناسب ترین محل برای اشاعه ی دیدگاههای اسلامی است. (7)

علاوه بر این موارد، می توان به «ویژگی های مشترک» دیگری که در میان جنبش های اسلام گرا وجود دارد نیز اشاره نمود؛ هرچند که ممکن است جنبش های مذکور، بعضی از این مشخصه ها را نپذیرند. برخی از این ویژگی های گروه های اسلام گرا عبارتند از :

الف) وجود یک رهبر کاریزماتیک، که قدرت بسیج اعضاء، هوادارن و توده های مردم را به خوبی دارا می باشد.

ب) جنبش های اسلام گرا معمولا در یک فضای آکنده از کشمکش های مذهبی و دینی ظهور کرده اند. به طوری که این مسأله در لبنان، جنگ مسیحیان با مسلمانان؛ در اسرائیل، جنگ یهودیان با مسلمانان و در کشورهای اسلامی، جنگ حکومت های لائیک با نهادهای دینی مشاهده می شود.

ج) پایگاه جنبش های اسلام گرا در « نسل جوان» و «طبقات کم درآمد یا متوسط» می باشد.

د) فعالیت گروههای اسلام گرا، بیش از آن که از گروههای بی سواد نشأت گرفته باشد، برخاسته از دانشگاه می باشد.

ه) همه ی این گروهها، به وجود دشمنان مشخص باور دارند و بنا به تجربه عملی شان، آنها را عامل مشکلات و بدبختی جامعه خود می دانند.

و) رفتارهای خشونت آمیز این گروهها، عکس العملی است نسبت به سیاست های سرکوبگرانه ی نظام های حاکم .(8)


[ دوشنبه 92/8/6 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

انقلاب اسلامی و جنبش های اسلامی معاصر

سال 1979م. (1357ش) را می توان نقطه ی عطفی بزرگ برای جنبش های اسلامی معاصر به شمار آورد. چرا که با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در ایران جنبش های اسلامی جان تازه ای یافته وبیداری اسلامی وارد مرحله ی جدیدی شد. انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) یک رخداد سیاسی بود که در درون جامعه ایران صورت گرفت. اما ویژگی عام و جهانی آن که برخاسته از عنصر مذهب وخصلت دینی آن بود، موجب شدکه این تحول تاریخی در مرزهای جغرافیایی ایران اسلامی محدود نمانده و تا اقصی نقاط جهان اسلام و بلکه جوامع بشری تاثیرات عمیق و جدی از خود به جای گذارد.

تا قبل از پیروزی انقلاب تنها جریاناتی مانند اخوان المسلمین و گروههای انتخابی آن در جان غرب و در مصر به فعالیت مشغول بودند،اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی ما شاهد ظهور آرام و گام به گام گروههای اسلام گرایی جدید در کشورهای مختلف اسلامی هستیم. تا اواسط دهه ی 1980 در اکثر کشورهای عرب و غیر عرب گروههای اسلام گرا به مهم ترین جریانات سیاسی تبدیل شده بودند. کشورهایی نظیر تونس، الجزایر، فلسطین، عراق، لبنان،عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس، مراکش، مالزی،اندونزی و پاکستان نیز قبل ازپیروزی انقلاب اسلامی ایران که کمتر صحنه ی فعالیت گروه های اسلامی بودند، شاهد ظهور جریانات سیاسی جدید دارای خط مشی وایدئولوژی اسلام گرایانه شدند. علاوه بر این، فعالیت گروههای اسلامی در کشورهایی نظیر مصر، سوریه و سودان تحت تاثیر پدیده ی انقلاب اسلامی ایران شدت بیشتری به خود گرفت،(9)

به این ترتیب پیروزی انقلاب اسلامی در ایران منجر به پیدایش برخی جنبش های اسلامی و تقویت جنبش های از قبل موجود در کشورهای اسلامی شده است.

حضرت آیت الله العظمی امام  خامنه ای(مدظله العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی در این باره می فرمایند:

آثار و برکات انقلاب اسلامی برحرکتهای رهایی بخش و نهضتهای جهانی اسلام را می توان از موج اسلام خواهی و گسترش مبارزات انقلابی علیه نظام ظالمانه حاکم بر جهان از خاورمیانه تا شمال آفریقا و از آسیای مرکزی تا قلب اروپا، مشاهده نمود احیای هویت اسلامی در میان مسلمانان، بیداری ملت ها و ایجاد نشاط و امید در نیروهای مبارز و. انقلابی جهان، از ثمرات مسلم و انکار ناپذیر انقلاب اسلامی ایران است.(10)

در یک تقسیم بندی راهبردی،می توان در تاثیر انقلاب اسلامی بر جنبش های اسلامی را به دو صورت بیان کرد:

یکی به شیوه ی مستقیم و ایجادی، و دیگر تاثیر غیر مستقیم و ایجابی. در نوع اول انقلاب اسلامی باعث ایجاد یک دسته حرکتها و جنبشهای سازمان یافته و غیر سازمان یافته در دیگر کشورهای اسلامی شد. امادر نوع دوم، وقوع انقلاب اسلامی توانست بر جنبشهایی که پیش از انقلاب دارای سابقه و فعالیت بودند، اثر گذارد و آنها را گسترش دهد. به عبارت دیگر انقلاب اسلامی آنها را متاثر ساخت ونه وابسته. حال آنکه در نوع اول، جنبشهای مذکور، وابسته به انقلاب بودند و هستی و تداوم خود را، مدیون انقلاب و حمایتهای انقلاب می دانستند:

« منظور از تاثیر مستقیم این است که این دسته از گروههای اسلامی در اثر ارتباط مستقیم با ایران و گاه نیز به تشویق و تایید جمهوری اسلامی، به وجود آمدند. اما تاثیر غیر مستقیم لزوما به معنای وجود ارتباط مستقیم میان جنبشهای اسلامی با جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه وقوع انقلاب اسلامی و اهمیت آن باعث شده است تا جنبشهای اسلامی جدیدی به طور مستقل به وجود آیند و در پی رسیدن به جامعه ی سیاسی اسلام باشند.» (11)

حرکتهای اسلامی در کشورهای:عراق،عربستان،بحرین،کویت،لبنان وتا حدی فلسطین و تونس، تحت تاثیر مستقیم انقلاب اسلامی بودند. پیدایش«حزب الله» و«سازمان امل اسلامی» سازماندهی جدید«حزب الدعوه» در عراق، شکل گیری پیکار اسلامی در این کشور تحرکات و فعالیتهای جدید اخوان المسلمین در کشورهای مختلف گسترش فعالیهای حزب «النهضه» تونس و گروه «دارالتوحید» کویت ونیز پیدایش جنبشهای اسلامی همانند «الجبهه الاسلامیه لتحریر البحرین» در بحرین همگی ناشی از تاثیر مستقیم انقلاب اسلامی است.

در مقابل جنبش های اسلامی در سوریه، مصر و الجزایر به طورغیرمستقیم متاثر از انقلاب اسلامی ایران بوده اند. جنبش اخوان المسلمین سوریه تحت تاثیر انقلاب اسلامی، حرکتها و فعالیتهایی افراطی انجام داد و در نهایت منجر به سرکوبی وانحلال آن در این کشور شد .(12)

انقلاب اسلامی از ابعاد مختلف بر جنبش ها و حرکتهای اسلامی تاثیر گذار بوده است، که به نظر می رسد بیشترین تاثیر در زمینه های فکری و فرهنگی بوده است. انقلاب اسلامی ایران ارزشهای فرهنگی نویی را در مبارزه ی سیاسی جنبش های اسلامی مطرح کرد. یکی از این ارزشها گرایش به جهاد است. جنبش های اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایران، جهاد، شهادت و ایثار جان را به عنوان اصول اساسی پذیرفته اند. به بیانی دیگر اصولی چون جهاد، شهادت و فداکاری که سمبل حرکتهای انقلابی شیعیان و شعار انقلاب اسلامی بود، به عنوان اصول اساسی مبارزه پذیرفته شد . 

مردمی بودن که یکی از ویژگی های انقلاب اسلامی ایران است، در جنبش های سیاسی اسلامی راه یافته است. به عبارت دیگر این جنبش ها در یافته اند که اسلام، توانایی بسیج توده های مردم را دارد. بر این اساس آنها از اتکا به قشر روشنفکر به سوی اتکا به مردم گرایش یافته اند و در نتیجه پایگاه مردمی خود را گسترش داده اند. مثلا هسته ی اصلی مبارزه در فلسطین را روحانیون، دانشجویان، جوانان و نوجوانان تشکیل می دهند .

شکل دیگر تاثیرات فرهنگی انقلاب اسلامی ایران بر جنبش های سیاسی معاصر، به تقلید از شعارهای انقلاب اسلامی از سوی جنبش گران مسلمان بر می گردد. مثلا شعار مردم مسلمان معترض ترکیه قبل از کودتای 1359 آن کشور، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود. شهروندان کابل بر فراز بام منازل خود فریاد الله اکبر سر می دادند،در پلاکاردهای مسلمانان مصرشعار لاشرقیه و لاغربیه دیده شده است. مردم کشمیر درراهپیمایی دویست هزار نفری 1369 شعار(الله اکبر) و (خمینی رهبر) را مطرح کردند. (13)

از دیگر تاثیرات فرهنگی انقلاب اسلامی بر جنبش های اسلامی می توان به موارد زیر اشاره کرد:

- ساماندهی حرکت های اسلامی از مساجد و اماکن مقدسه.

- گسترش گرایش به حجاب در اقصی نقاط جهان اسلام به تاسی از انقلاب اسلامی.

- برگزاری تظاهرات به سبک ایران در کشورهای اسلامی مختلف .

- شعار نویسی به شیوه ی مبارزان انقلابی ایران.

امام خمینی (ره) و جنبش های اسلامی معاصر

نقش و تاثیر امام خمینی(ره) بر نهضت ها و جنبش های اسلامی امر انکار ناپذیری است که اشاره به آن در این نوشتار ضروری می نماید. اثرات ژرف و همه جانبه امام خمینی (ره) بر جنبشهای اسلامی در دو بعد نظری و عملی قابل طرح و بررسی است. به لحاظ نظری اندیشه های سیاسی- دینی حضرت امام (ره) تاثیرات عمیق و همه جانبه ای را بر نهضت های اسلامی از خود بر جای گذاشت. رویکرد مثبت نسبت به مدیریت معقول تعالیم دینی در حوزه های مختلف حیات جمعی انسان، امید به آینده ی روشن وموفق و مهم تر از همه اعتماد به هویت دینی و اسلامی جوامع مسلمان، از بارزترین تاثیرات حضرت امام در بخش نظری محسوب می شود. پیوند عمیق وهمه جانبه ای که امام(ره) بین انقلاب اسلامی  ایران و نهضت های دینی در سراسر عالم برقرار می نمایند از یک سو نهضت دینی مردم ایران را به عنوان نقطه ی اتکا و منبع حمایتی برای این نهضت ها قرار داد و از سوی دیگر بنیان قدرتمند ایدئولوژی انقلاب، نهضت های اسلامی را نیز از مبانی فکری و ایدئولوژی پویا و با لنده ای برخوردار نمود.(14)

بنیانگذار جمهوری اسلامی به دور از سازش های سیاسی و تعارفات رایج دیپلماسی معاصر با اعتقاد راسخ به مسئولیت دینی خویش در قبال امت اسلامی همواره بر موضع حمایتی خود از نهضت های اسلامی پای فشرده و تا آخرین مرحله، پشتیبانی همه جانبه و بی دریغ خویش را از این جنبش ها اعلام داشته اند.

«ما از تمام نهضت های آزادی بخش در سراسر جهان که در اه خدا، حق و حقیقت و آزادی مبارزه می کنند، پشتیبانی می کنیم، ما بار دیگر پشتیبانی بی دریغ خود را از براداران مسلمان و مظلوم افغانی اعلام می داریم و اشغال اشغالگران را شدیدا محکوم می نماییم.» (15)

امام در جای دیگر می فرمایند:« من بار دیگر پشتیبانی خودم را از تمام نهضتها و جبهه ها و گروههایی که برای رهایی از چنگال ابر قدرت ها ی چپ و راست می جنگند، اعلام می نمایم. من پشتیبانی خود را از فلسطین رشید و لبنان عزیز اعلام می دارم.»(16)

حمایت و پشتیبانی از جنبش های رهایی بخش و اسلامی که بر باورهای سیاسی، دینی حضرت امام (ره) استوار بوده، موضع حمایتی و ظلم زدایی او را نه تنها در محدوده نهضت های اسلامی محدود ننموده که فراتر از آن، تمامی جنبش های رهایی بخش و ضد استعماری را مورد توجه قرار داده است:

«ما از تمام کشورهای زیر سلطه برای به دست آوردن آزادی و استقلال، کاملا پشتیبانی می نماییم و به آنان صریحا می گوییم که حق گرفتنی است.» (17)

حضرت امام(ره) با ارائه ی تفسیر جامع و همه جانبه از تعالیم دینی، تلاش نمود تا بنیان فکری و ایدئولوژیکی جنبشهای اسلامی را غنا و قدرت بخشد. در این راستا ایشان میراث گرانبها و مهم اندیشه تحول در اذهان مسلمین را سامان داده و با نگرش فقاهتی و واقع گرایانه ی خویش بین میراث اسلامی گذشته و باورهای دینی با تغییرات و نوآوریهای عصر جدید، نوعی پیوند و ارتباط منطقی را برقرار نمود. حضرات اما با تأکید بر اسلام به عنوان دین مترقی زنده و خردمندانه، هویت دینی مسلمین را احیا و احساس افتخار و اعتقاد به اینکه اسلام می تواند جوابگوی نیازهای انسان معاصر باشد، به وجود آورد. (18)

از طرفی حضرت امام(ره) با یک نگرش دو سویه در برابر غرب و مظاهر جدید تمدن و فرهنگ غربی تلاش نمود تا جمود فکری و فرهنگی را از اندیشه ی دینی زدوده و نوعی تفکیک میان جنبه های مثبت و منفی تمدن جدید به وجود آورد. ایشان در این راستا نگرانی های داخلی جامعه را با ضرورت پاسخگویی به تهدید فرهنگ غربی و ملزومات نوگرایی در هم آمیخته و تلاش نمود تا بین نوگرایی دینی و سنت گرایی مذهبی، ارتباط و هم سازی ایجاد نماید. نوگرایی دینی حضرت امام (ره) یک برخورد دو گانه و جذب و دفع همزمان با غرب را ارایه می دهد.(19)

 بنابراین تاثیری که حضرت امام (ره) در بعد نظری و جنبش های اسلامی از خود به جای گذاشت،علاوه براین که پاسخ منطقی و مناسبی برای چالش نهضتهای اسلامی با غرب ارایه نمود قویترین احساس هویت دینی و باور راسخ بر کار آمد بودن تعالیم دینی و ایدئولوژی اسلامی را نیز از خود به یادگار گذاشت. بنابراین تاثیر قابل توجه انقلاب اسلامی  به رهبری امام خمینی آن است که اسلام و مسلمانان به عنوان نیروی سیاسی و مذهبی جدی تلقی شدند و در نتیجه مسلمین و تفکر آنها موضعی بسیار قوی تر از سابق در محاسبات و ارزیابیهای سیاسی ابر قدرت ها پیدا کرد.

اثرات عمیق اندیشه های والای رهبر دینی نهضت اسلامی ایران بر نهضت های اسلامی تنها در بعد نظری و فکری محصور نگردیده،بلکه در بعد عملی نیز روند حرکت نهضت های اسلامی را تحت تاثیرداشته است. این امر در اندیشه سیاسی حضرت امام (ره) نیز از جایگاه بلندی برخوردار بوده است اگر حضرت امام (ره) صدور انقلاب را به مشابه یک اصل اساسی عنوان نموده و آن را در قالب انتقال تجربیات انقلاب اسلامی ایران تعریف می کنند. این امر به مفهوم تاثیر پذیری عینی و عملی اندیشه های سیاسی و انقلابی ایشان برنهضت های اسلامی است. از سوی دیگر اغلب جنبش های اسلامی و کشورهای مسلمان در روند مبارزات ضد استعماری شان از تجربیات و دستاوردهای عینی انقلاب اسلامی  ایران بهره برده اند که خود جنبه هایی از تاثیر پذیری عملی این جنبش ها از امام خمینی(ره) را به نمایش می گذارد.(20)

اتکا و اعتماد جنبشهای اسلامی بر توده های مردم به عنوان مهمترین استراتژی موفق و پیروزمند وتکیه بر نیروی معنوی ایمان مردم به دور از سازش های سیاسی از مهم ترین آثار و دستاوردهای نهضت دینی حضرت امام (ره) بود که مسیر مبارزاتی جنبش های اسلامی را روندی جدید بخشیده و به آینده موفق امیدوار ساخت.

پیشگامان جنبشهای اسلامی در گذشته عمدتا از رابطه ی جدی و همه جانبه با توده های مردم محروم بوده و همین نکته یکی از عوامل ناکامی این جنبشها را تشکیل می دهد. تاثیر امام خمینی (ره) بر نهضت های اسلامی در ارایه یک استراتژی عینی و موفق مبارزاتی بود که بر اساس آن علما و روشنفکران به عنوان پیشگامان جنبش اسلامی با توده های مردم ترکیب می گردند. این در حالی است که اغلب پیشگامان نهضت اسلامی توده های مردم را به عنوان جاهل و مسلمان ظاهری می خواندند و به همین دلیل از حمایت توده ها نیز محروم می گردیدند. ترکیب علما و توده های مردم مسلمان در ایران قدرت ممتاز و شکست ناپذیر اسلام را پدید آورد که رژیم حاکم را سرنگون ساخت.

منابع:

1-        سیداحمد موثقی، جنبشهای اسلامی معاصر، انتشارات سمت، تهران، 1386، ص 94.

2-        ر. ک: حمید احمدی، آینده جنبشهای اسلامی در خاورمیانه، فصلنامه خاورمیانه شماره 14و15 ،سال 1377، ص 59

3-        احمدی، همان،‌ص 59

4-        احمدی، همان، ص 60

5-        هرایرد کمجیان، اسلام در انقلاب جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب، ترجمة حمید احمدی، انتشارات کیهان، تهران 1372، صص 15 13

6-        احمدی، پیشین، ص 62.

7-      جان. ال، اسپوزیتو، « جنگ خلیج فارس، جنبشهای اسلامی و نظم نوین جهانیی ، ترجمه م ضیایی، دانش سیاسی، پیش‌شماره سوم، بهمن و اسفند 1372، مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق (ع)، دفتر مطالعات و تحقیقات سیاسی، ص 103.

8-        مسعود اسداللهی، جنبش حزب‌ا... لبنان؛ گذشته و حال، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1382، ص 13.

9-        حمزه امرایی، انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای اسلامی معاصر، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1383، ص 176.

10-     روزنامه جمهوری اسلامی، 19/11/1371.

11-     مرتضی بحرانی، جنبشهای اسلامی و انقلاب اسلامی، اندیشه صادق، شماره شماره 1، ص 90

12-     بحرانی، همان، ص 90.

13-     مرتضی شیرودی، انقلاب اسلامی و تجدید حیات جنبشهای معاصر، هفته‌نامه پگاه حوزه، شماره 71، ص 7.

14-     عبدالقیوم سجادی، امام خمینی و جنبشهای اسلامی،مجله علوم سیاسی تابستان 1378،شماره 5 ،ص 374.

 15-        در جستجوی راه از کلام امام ،دفتر 15 ،ص 249-250

 16-        همان ،ص 251

 17-        همان ، ص 250

18-     مجله سیاست خارجی ، سال دهم ، بهار 1375،ص 69

 19-        سجادی ، همان ،374

 20-        سجادی ، همان ،374

 


[ دوشنبه 92/8/6 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
<      1   2   3   4   5      >
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره سایت

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 42
کل بازدیدسایت: 403859
انقلاب اسلامی