سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم سیاسی
 

جنبش های اسلامی معاصر

مقدمه

در تحقیق  پیش رو جنبش های اسلامی معاصر در سه قسمت تدوین گردیده است

قسمت اول مباحثی نظری پیرامون جنبش های اسلامی معاصر، قسمت دوم معرفی برخی از مهمترین ومؤثرترین جنبش های اسلامی معاصر ازجمله جنبش "اخوان المسلمین،حزب الله ، حماس و... " پرداخته شده است.

درقسمت سوم به معرفی و بررسی برخی از جنبش های منحرف اسلامی معاصر ازجمله جنبش "وهابیت ،  طالبان و... " پرداخته شده است.

امید است نوشته حاضر بتواند کمک شایانی در شناسایی جنبش های اصیل و منحرف اسلامی به خواننده گرامی بنماید.

انحطاط و عقب ماندگی داخلی و هجوم گسترده و همه جانبه استعمار غربی به جهان اسلام در قرون اخیر دو مسأله محوری و عمده با ابعاد و آثار و عوارض فکری فرهنگی، سیاسی- نظامی و اقتصادی- اجتماعی بود که مسلمانان بلاد و اقشار گوناگون جوامع مسلمان اعم از سیاستمداران، روشنفکران، علما و متفکران را به واکنش وا داشت. در پی تحولات داخلی در جهان اسلام، مسلمانان از یک طرف گرفتار فقر و فلاکت، جهل و جمود، ظلم و استبداد، فساد و تباهی و خواب و غفلت شده، در نهایت عجز و درماندگی و عقب ماندگی دست و پا می زدند و از طرف دیگر در چنان وضعیت داخلی، آنها در معرض هجوم غرب و ورود تمدن جدید غربی قرار گرفتند که با دو چهره دانش، تفکر جدید، صنعت، تکنولوژی و چهره سیاسی استعماری و غارتگرانه متوجه جهان اسلام شده بود.

این دو مسأله اساسی، یعنی انحطاط و عقب ماندگی داخلی و مسأله غرب، در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر، مصائب و مشکلات عدیده ای را برای جوامع مسلمان در دوره معاصر به همراه داشت. در برخورد با این مسائل و در حل و رفع نابسامانیهای داخلی و هجومهای خارجی، برخی از سیاستمداران، روشنفکران، علما و متفکران و رجال دینی و سیاسی از نظر فکری یا سیاسی و یا هر دو موضعگیریهایی داشتند که عمدتا دفاعی و در ابعاد مختلف و با تأثیرات فراوان بود؛ هر چند که متن حوادث و تحولات سیاسی نظامی و اقتصادی اجتماعی داخلی در بلاد اسلامی و در ارتباط با غرب نیز در گسترش و پیشرفت این واکنشها تأثیر داشت. (1)

واکنشها در قبال مسائل فوق و در پاسخ به سؤال «چه باید کرد؟» در سه قالب نمود یافت.

1-پیروی از تمدن غرب:

یعنی تأکید بر اصلاح نظام اجتماعی سیاسی و اقتصادی و آموزشی جامعه اسلامی به تقلید از اروپائیان و به پیروی از اصول تمدن غربی .

2- تجدید فکر دینی:

که بازگشت به اسلام و منابع اولیه آن (قرآن و سنت) و الگو قرار دادن شیوه پیامبر اسلام و خلفای راشدین را بهترین راه رفع مشکلات و ضعفهای مسلمانان و جامعه اسلامی دانستند. سید جمال الدین اسد آبادی پیشتاز این راه بود.

 3- میهن پرستی و ناسیونالیسم:

پیروان این راه که ابتدا در مصر و سپس در سوریه و امپراطوری عثمانی و بعدها در ایران ظهور کردند، ملت و منافع ملت و وحدت ملی را بهترین شیوه پاسخگویی به ضعف و انحطاط جوامع موجود می دانستند.

به تدریج با عدم پاسخگویی و اقناع جنبش های ناسیونالیستی و بعضا سوسیالیستی، نیروها و فعالان فکری، سیاسی و دینی جوامع اسلامی به سوی آرمان تحول و دگرگرنی اجتماعی سیاسی از طریق دین و آموزه های آن سوق یافتند. بویژه از دهه 1970 به بعد و شکست سال 1967 میلادی اعراب ، محبوبیت ملی گرایی عربی از بین رفته و جنبش های ملی گرایانه و چپ گرایانه رنگ باختند. و بدین ترتیب اسلام گرایی و اسلام خواهی به عمده ترین و مهمترین نیروی فعال در عرصه سیاسی و اجتماعی جهان اسلام تبدیل گردید.

در ادامه شکل گیری و گسترش جنبشهای اسلامی دو مساله و رویداد مهم از عوامل اساسی و تاثیرگذار بودند . یکی پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 به رهبری امام خمینی (ره) ، که در جای خود به آن خواهیم پرداخت ، و دیگری مساله فلسطین و ظهور و بروز صهیونیسم به عنوان یکی از مسائل اساسی جهان اسلام در نیمه دوم قرن بیستم می باشد. در دهه های اخیر آزادی اماکن مقدسه اسلامی از اشغال صهیونیسم در صدر اولویت های اسلام گرایان قرار داشته و موجب موضع گیریها و واکنش های متعددی در جهان اسلام گردیده و شکل گیری جنبش های مقاومت و تأثیر گذاری بر سایر جنبش های اسلامی را در پی داشته است.

 این پدیده در جوامع اسلامی نامهای متعددی چون رنسانس اسلامی، بیداری اسلامی، تجدید حیات دینی، بنیاد گرایی اسلامی، اصلاح طلبی دینی و اصول گرایی اسلامی به خود گرفته است. که در برخی موارد این واژه ها از جانب غرب بار منفی پیدا کرده و با خشونت طلبی و تروریسم معادل گرفته شده است.

با رشد حرکتهای اسلامی، غرب از هیچ کوششی در راه حذف و عقیم نمودن آن فرو گذار نکرده و با بدنام کردن آنها از طریق وارد کردن تهمتهایی چون خشونت طلب، تروریست، بنیادگرا، آزادی ستیز و ... کوشیده است تا افکار عمومی را بر ضد حرکتهای اسلامی بیسج کند و از این طریق زمینه ی انزوا و حذف آنها از متن جامعه و علم و سیاست و فرهنگ و ... را فراهم نماید. بدین منظور و برای ایجاد تنفر در میان مردم به بزرگ نمایی خطاهای برخی افراد و جنبش ها پرداخته و عملکرد و رویکرد آنها را نماینده ی اندیشه ی اسلام و مسلمانان و حرکتهای اسلامی قلمداد می کند و می خواهد با استفاده از ذهنیت منفی مردم از اموری چون بنیادگرایی و تروریسم وجهه ی اسلام و مسلمین را لکه دار معرفی کند. این است که هیچ بعید نمی دانیم در این راه خود به تشکیل سازمانها و تشکیلات خشونت طلب دست زده و یا در انحراف حرکتهای اسلامی موجود بکوشد.

در دوران معاصر جنبش های کثیری در کشورهای اسلامی مختلفی از قبیل مصر، لبنان، سوریه، فلسطین، عربستان، الجزایر، یمن، عراق، مراکش و ... شکل گرفته است . با توجه به محدویت های موجود و گستردگی موضوع مورد بحث ، در نوشتار حاضر سعی شده است تا ضمن اشاره مختصر به برخی ویژگیهای جنبش های اسلامی معاصر و نیز مباحث نظری پیرامون آن، تعدادی از این جنبش ها که بنظر می رسد دارای اهمیت زیادی هستند، مورد بررسی و معرفی قرار بگیرد.

نگاهی به رویکردهای نظری در مطالعه جنبشهای اسلامی

بنا به اذعان صاحبنظران، بحث و نظریه پردازی درباره ی علل و عوامل ظهور جنبش های اسلام گرایی معاصر از وسعت چندانی برخوردار نبوده و متون نظری پیرامون این پدیده بیشتر در چارچوب گفتمان نوگرایی صورت گرفته است، که این متون نیز بیشتر تحت تأثیر نگرش منفی نسبت به اصولگرایی اسلامی قرار داشته است. (2) لذا تلاش هایی که برای تطبیق موج اسلام گرایی معاصر با تئوریهای موجود اندیشمندان غربی از قبیل وبر، مارکس، دورکیم، تیلی و... انجام گردیده با توجه به اینکه این نظریات پیرامون مسائل جوامع غربی مطرح گردیده، با واقعیت های موجود جنبش های اسلامی معاصر انطباق لازم را نداشته است.

در اینجا، با اجتناب از آوردن مباحث تئوریک بعضا بی ثمر و ناکارآمد در تبیین این پدیده، به دو نمونه این نظریات که توسط خورشید احمد محقق پاکستانی و عضو جماعت اسلامی پاکستان و هرایر دکمجیان محقق مسیحی عرب تبار و استاد علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا مطرح گردیده و لذا از اهمیت بسزایی در مباحث مربوط به علل و عوامل ظهور جنبش های اسلامی برخوردارند، اشاره می شود.

نظریه تجدید حیات اسلامی خورشید احمد:

 خورشید احمد ، تجربه ی جوامع مسلمان در دو قرن اخیر و رابطه میان مسلمانان وغرب را که در استعمار ریشه دارد، بستر مناسبی برای تبیین گسترش تجدید حیات طلبی اسلامی می داند. به نظر او، ریشه های رستاخیز اسلامی معاصر را باید در میراث استعمار یا به عبارتی در آثاری که قدرتهای استعماری در جوامع مسلمان به جا گذاشتند، جستجو کرد. تجدید حیات طلبی اسلامی معاصر فرآیند استعمار و عملکرد آن در جهان اسلام بود. به اعتقاد خورشید احمد، سیاست استعماری چهار اثر بر جوامع اسلامی به جای گذاشت:

1-     غیر مذهبی (سکولاریزاسیون) کردن جوامع اسلامی، بویژه دولت و نهادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن؛

2-  سلطه ی الگوی غربی و وابسته شدن نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشورهای اسلامی به غرب که خود، سلطه ی مذکور را نهادینه کرد؛

3-  قطب بندی کردن آموزش بر محور نهادهای آموزشی سنتی و نهادهای آموزش نوین که به ظهور گروهی از نخبگان جدید که با مردم بومی بیگانه بودند ، منجر شد؛

4-  بحران رهبری که در اثر نابودی سازمان یافته ی رهبری سنتی جوامع اسلامی و تحمیل رهبری سیاسی از خارج، که از اعتماد مردم برخوردار نبود، به وجود آمد. (3)

توسعه ی جوامع غربی و عقب ماندگی جوامع اسلامی، نخبگان سیاسی و فکری را به چاره جویی واداشت . گروهی از این نخبگان، راه چاره را پیروی از تمدن غرب و تقلید جوامع اسلامی از تجربه غربی ها در توسعه ی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می دانستند. خورشید احمد، این استراتژی را «استراتژی نوگرایی» می نامد. گروهی دیگر که تعلق خاطر و تعهد بیشتری به ارزشها، عقاید و سنن بومی داشتند، دوری مسلمانان از روح اسلام را علت اصلی عقب ماندگی جوامع اسلامی در نظر گرفتند، و بازگشت به سنن اسلامی را تنها راه جلوگیری از انحطاط این جوامع می دانستند. در میان این گروه، دو شیوه نگرش درباره ی اسلام ظهور کرد. نگرش اول که دیدگاهی پوزش طلبانه داشت، تمامی مظاهر پیشرفت و تمدن غرب را انکار می کرد و با دوری گزیدن از جلوه های نوگرایی بر حفظ سنت های کهن مذهبی به همان شیوه و بدون ایجاد هر گونه تفسیر یا اجتهاد تأکید می ورزید . خورشید احمد این نوع طرز تفکر را « استراتژی مقاومت حفاظتی» می نامد. گروه دوم درباره ی غرب و دستاوردهای آن رهیافتی گزینشی دارند. این گروه غرب را به عنوان یک تمدن در نظر گرفته و جنبه های مثبت و منفی آن را مد نظر قرار می دهند. برای آنها، شناخت دقیق و عمیق جنبه های تمدنی غرب یک ضرورت اساسی است. از سوی دیگر، اینها به اسلام نیز به عنوان یک میراث تمدنی می نگرند و آن را به عنوان یک اساس جدید فرهنگی و تمدنی معرفی می کنند. آنها خواستار ظهور اسلام به عنوان یک جنبش اجتماعی سیاسی هستند که در پی بازگشت به پیام اولیه ی اسلام است. خورشید احمد این طرز تفکر را« استراتژی تجدید حیات اسلامی» می خواند، که ریشه ی بیشتر جنبشهای اسلامی معاصر در آن قرار دارد. (4)

نظریه خورشید احمد در ریشه یابی جنبش اسلامی تجدید حیات طلبی قرن اخیر مطرح شده و درصدد است تبیینی صحیح از خیزش سیاسی و فکری اسلامی گروههای اسلامی در جوامع مسلمان به دست دهد. با توجه به این نکته، تجدید حیاط طلبی اسلامی پدیده ای است خاص دوران معاصر و محصول برخورد میان اسلام و غرب در دوران استعمار. بدین ترتیب رویارویی کنونی میان جنبشهای اسلامی با دولت های موجود طرفدار غرب و یا با دولتهای غربی را نمی توان پدیده ای نهفته در درون اندیشه ی اسلامی و بنابر این دشمنی ذاتی اسلام با غرب دانست، بلکه باید عکس العمل طبیعی مسلمانان در برابر تحقیر غرب و سوء رفتار آن با دنیای اسلام در نظر گرفت.

نظریه ادواری هرایر دکمجیان:

در حالی که خورشید احمد نظر خود را در چارچوب یک گفتمان سیاسی در راستای روابط نابرابر غرب و دنیای اسلام تدوین می کند، هرایر دکمجیان درصدد برآمده است تا یک نظریه ی جامع پیرامون علل و عوامل ظهور جنبشهای اسلامی به دست دهد. وی تجربه ی تاریخی جوامع مسلمان، ویژگیهای فکری اسلامی و اعتقادات مسلمانان را با استفاده از نظریات موجود متفکران سیاسی و جامعه شناسی غرب (نظیر ماکس وبر، دورکیم، مارکس و اریکسون) مورد تحلیل قرار می دهد و یک چارچوب مفهومی که به نظریه ی ادواری معروف شده است ارائه می دهد. (5)

دکمجیان، رستاخیز اسلامی معاصر را پدیده ی نوینی نمی داند و معتقد است که دنیای غرب به دلیل عدم آشنایی با تحول تاریخی جوامع اسلامی قادر به درک صحیح این پدیده نیست. به نظر او جنبش های اسلامی پدیده های جدیدی محسوب نمی شوند، بلکه جلوه های معاصر جریانی تاریخی هستند که در طول دوران پس از ظهور اسلام در بخش های گوناگون جهان اسلام نمود پیدا کرده است. به عبارت دیگر، جنبشهای فکری سیاسی اسلامی پدیده ای دوره ای هستند که در دوران های خاص ظهور کرده و تحول یافته اند.

وی با استفاده از دو مفهوم سقوط و رستاخیز چنین عنوان می کند که جنبشهای رستاخیزی در تاریخ اسلام در واقع عکس العمل ها و پاسخ های مسلمانان به دورانهای سقوط و انحطاط بوده است. یعنی در طول تاریخ جوامع مسلمان، در برابر هر سقوط و انحطاط، یک جنبش فکری یا سیاسی رستاخیزی به وقوع پیوسته است که هدف آن احیای مجدد دین اسلام بوده است.

 اعتقاد مسلمانان ( بویژه اهل سنت) به حدیث نبوی که می گوید: «در آغاز هر قرن فردی را خواهیم فرستاد تا دین ما را احیا کند»، انگیزه ی مهمی برای ظهور جنبشهای فکری و سیاسی اسلامی در تاریخ 15 قرنی اسلام بوده است. دکمجیان نمونه های متعددی از جنبشهای رستاخیزی سنی و شیعه را از دوران بنی امیه تا نیمه دوم قرن بیستم به عنوان حرکتهای رستاخیزی در جهان اسلام ذکر می کند. این حرکتهای رستاخیزی در شرایطی ظهور می کنند که جامعه ی اسلامی در یک محیط بحرانی گسترده گرفتار می آید. این محیط بحرانی دارای چند ویژگی عمده است، که از قرن نوزدهم به بعد اغلب جوامع اسلامی در خاور میانه ی کنونی را در برگرفت. محیط دوران معاصر یک بحران فراگیر ایجاد کرده است که شش بحران فرعی را در دورن خود در بر دارد، بحران هویت، بحران مشروعیت، بحران آشوب و فشار، کشمکش طبقاتی، ضعف نظامی و بحران فرهنگ. (6)

گستردگی و طولانی بودن رستاخیز اسلامی معاصر بدان جهت است که محیط بحران فراگیر جوامع اسلامی هر شش بحران فرعی را در خود داشته است. در اغلب دوره های مختلف تاریخ اسلامی وقوع دو یا سه بحران از میان بحرانهای شش گانه کافی بود تا حرکتهای رستاخیزی فکری و سیاسی را به دنبال داشته باشد. رهبران فرهمند فکری و سیاسی در شکل گیری و تداوم جنبشهای تجدید حیاط طلبی در طول تاریخ اسلامی، نقش اساسی ایفا کرده اند، و بدون وجود آنها حرکتهای رستاخیزی به وقوع نمی پیوسته است.

اشتراکات جنبش های اسلامی

جنبش های اسلام گرا، علی رغم دارا بودن اختلافات وسیع در روش ها و برنامه های کاری خود، در برخی از اصول ایدئولوژیکی با یکدیگر اشتراک نظر دارند. از جمله این مشترکات، می توان موارد زیر را بر شمرد:

1-     اسلام روش کامل زندگی است و بر زندگی شخصی، اجتماعی و همچنین حکومت نظارت دارد.

2-  غرب زدگی؛ به معنای پذیرش غیر نقادانه ی الگوهای غربی و مدل های سکولار توسعه، علت نارسایی های اجتماعی، اقتصادی، نظامی و سیاسی جوامع مسلمان است. اگر چه غرب گرایی و سکولاریسم در این دیدگاه طرد می گردد، اما اسلام گرایان نسبت به استفاده از علم و تکنولوژی - تا زمانی که مطابق با اعتقادات و ارزش های اسلامی باشد مخالفتی ندارند.

3-  بازگشت به اسلام، لازمه ی اعاده ی قدرت و موفقیت مسلمانان است و حاکمیت الهی، تنها جایگزین الگوهای موجود در جهان می باشد. بنابر این، با تمسک بر آن می توان امیدوار بود که مدینه فاضله بر پا گردد.

4-  به منظور تحقق حکومت اسلامی و عدالت اجتماعی، باید بیان مجددی از شریعت، به عنوان رهنمودی مقدس برای جامعه ، صورت گیرد.

5-     وظیفه ی تمامی مسلمانان، جنگ و جهاد و فداکاری در مقابل ظالمان و در صورت لزوم، شهادت در راه خداست.

6-     متون مقدس دینی و به ویژه قرآن مجید، بهترین منبع الهام برای بسیج توده هاست.

7-     مساجد و اماکن مذهبی، بهترین و مناسب ترین محل برای اشاعه ی دیدگاههای اسلامی است. (7)

علاوه بر این موارد، می توان به «ویژگی های مشترک» دیگری که در میان جنبش های اسلام گرا وجود دارد نیز اشاره نمود؛ هرچند که ممکن است جنبش های مذکور، بعضی از این مشخصه ها را نپذیرند. برخی از این ویژگی های گروه های اسلام گرا عبارتند از :

الف) وجود یک رهبر کاریزماتیک، که قدرت بسیج اعضاء، هوادارن و توده های مردم را به خوبی دارا می باشد.

ب) جنبش های اسلام گرا معمولا در یک فضای آکنده از کشمکش های مذهبی و دینی ظهور کرده اند. به طوری که این مسأله در لبنان، جنگ مسیحیان با مسلمانان؛ در اسرائیل، جنگ یهودیان با مسلمانان و در کشورهای اسلامی، جنگ حکومت های لائیک با نهادهای دینی مشاهده می شود.

ج) پایگاه جنبش های اسلام گرا در « نسل جوان» و «طبقات کم درآمد یا متوسط» می باشد.

د) فعالیت گروههای اسلام گرا، بیش از آن که از گروههای بی سواد نشأت گرفته باشد، برخاسته از دانشگاه می باشد.

ه) همه ی این گروهها، به وجود دشمنان مشخص باور دارند و بنا به تجربه عملی شان، آنها را عامل مشکلات و بدبختی جامعه خود می دانند.

و) رفتارهای خشونت آمیز این گروهها، عکس العملی است نسبت به سیاست های سرکوبگرانه ی نظام های حاکم .(8)


[ دوشنبه 92/8/6 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره سایت

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 42
بازدید دیروز: 19
کل بازدیدسایت: 404463
انقلاب اسلامی