علوم سیاسی |
سمینار انقلاب اسلامی - استاد : جناب آقای دکتر مقتدایی علل موضع گیری نظام سلطه علیه جمهوری اسلامی ایران-1 علل موضع گیری نظام سلطه علیه جمهوری اسلامی ایران-2 توسعه سیاسی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران -1 توسعه سیاسی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران -2 توسعه سیاسی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران -3 توسعه سیاسی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران -4 خلاصه مقاله توسعه سیاسی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران-1 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران-2 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران-3 آشنایی باقانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
[ دوشنبه 92/7/22 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
علل موضع گیری نظام سلطه علیه جمهوری اسلامی ایران مقدمه براستی چه عاملی باعث شد تا نظام سلطه بویژه کشورهای غربی بطور یک پارچه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران موضع گیری نمایند؟ برای پاسخ به این سئوال باید گفت که این کشورها در جهت منافع خود اقداماتی را انجام داده اند که تاریخ نمونه های آن را بخوبی ثبت کرده است برای نمونه قرارداد وستفالیا را بیان ودر ادامه پاسخ سئوال فوق ذکر می شود. قرارداد وستفالیا و پیامدهای آن معاهدات وستفالی در سال 1648 میلادی در پایان جنگهاى سى ساله مذهبى در منطقه وستفالى آلمان میان کشورهای اروپایی به امضاء رسید. زمینه ساز این معاهدات جنگهاى سى ساله مذهبى بود و دستاورد آن علاوه بر آزادى مذهبى که پیش این هم به تأیید امپراتور امپراتورى مقدس رم- ژرمنى و پادشاه فرانسه رسیده بود عبارت بود از تأیید حق شاهزادگان در امضای آزادانةپیمانهاى صلح یا اعلان جنگ. به این ترتیب پوستة امپراتورى شکاف خورد و جهارصد شاهزادمنشین به حاکمیت و استقلال دست یافتند. چنین بودکه وستفالى سمبل و نماد عصر جدید و نقطه آغاز دولتهاى ملى قلمداد شد. به عبارت دیگر وستفالى نماد رنسانس در حوزة روابط بین الملل بود. زمینه ها رنسانس و رفورم مذهبى که مانند هر تحولى دو گروه واپسگرا و نوگرا را در برابر هم قرار داد، به ترتیب زمینه هاى فکرى و سیاسى تحولات بین المللى را فراهم آوردکه به آن اشاره می کنیم. ا لف) رنسا نس رنسانس یا نوزایى به تحولى گفته مى شود که از اواخر قرن پانزدهم تمام جنبه هاى زندگى مردم اروپاى باخترى را در برگرفت و موجب شکوفایى هنرى، ادبى، سیاسى و اجتماعى شد. این تحول را به آن سبب نوزایى می گویندکه دورة هزارساله قرون وسطى رابه مثابه یک دورة بى روح و تاریک مختومه اعلام و از نو به میراث یونان و روم باستان باز می گشتند. اما امروزه دیگرکسى از دورة قروق وسطى با این صفات یاد نمی کند و همه مى دانند که ریشه بسیارى، تحولات قرون جدید اروپا در همین دورة شکل گرفته است. (1) ب) جنبش اصلاح دینى نابسامانى هاى اجتماعى، فقر بى فاقه و هر عیب دیگرى که مردم را از زمانه خویش بیزار می کند قبل از هر چیز به حساب تشکیلات سیاسى سیاستمداران گذاشته مى شود. ولى مردم اروپا در قرون سیزده و چهارده میلادى فقر و طاعون و بلاهاى دیگر را به حساب کلیسا می گذاشتند که نماد نظام سیاسى، اجتماعى و فرهنگى قرون وسطى محسوب مى شد. جالب آنکه اندیشه اصلاحات ابتدا درکلیسا شکل گرفت و روحانیون آکاه و مسئول خود ضرورت آن را حس می کردند. اما ساختارکلیسا به گونه اى بود که هیچ تغییر و اصلاحى را بر نمى تابید، در نتیجه سرچشمه این تحولات اجتناب ناپذیر به خارج ازکلیسا منتقل شد. اگر بخواهیم علل بلافصل اصلاح مذهبى را برشماریم که عبارت بود از اصلاح اصول اجتماعى که از سوى کلیسا بر مردم تحمیل شده بود، باید به سه علت اشاره کنیم: 1- علل مذهبى: نگرانی نسبت به آینده اعتقادات مذهبى مردم در پایان قرون وسطى که به اندیشه هاى الحادى تن سپرده بودند، دوستداران مذهب مسیح را به فکر اصلاحات انداخت. این انگیزه که از هواخواهى مذهب سرچشمه می گرفت به محکومیت شیوه هاى متداول درکلیسا طرفدارى از رابطه مستقیم با خدا از طرفی مراجعه مستقیم به انجیل انجامید. به همین دلیل دهها ترجمه از انجیل صورت گرفت که دستیابى عامه باسواد را به آن میسر مى ساخت. با مراجعه مستقیم به انجیل نیاز مردم به روحانیان که انحصار تفسیرکتاب مقدس در دست خود گرفته بودند کاهش یافت. در واقع حرکت جدید در جهت احساسات زهدگرایانه خلاف عقلگرایى تومیست (سن توماس داکن)و موافق اندیشه هاى نو افلاطونى وهومانیستى بودکه ارکان کلیسا را آرام آدام متزلزل مى ساخت. 2- علل اخلاقى: سوءاستفادهاى اریاب کلیسا، مقامات خود و اعمال خلاف شئون مذهبى،اخلاقى و انسانى که، آنها سر مى زد جماعث بى اعتبارى آنها و روی بر تافتن مردم ازکلیسا مى شد.[3] دعواى امپراتوران و پادشاهان با پاپ بر سر حق تعیین مناصب کلیسائی و اعمال مذهبى بود(Investiture )که گاه به سزاروپاپیسم یعنى سلطة پاپ بر قیصر مى انجامید وگاه نیز با مقاومت پادشاهان نظیر توقیف بنیفاس هشتم از سوى فیلیپ لوبل پادشاه فرانسه یا مقاومت هانرى هشتم پادشاه انگلستان جنگ مغلوبه مى شد.[4] 3- علل اقتصادى و سیاسى: یکى از مفاسدکلیسا ولخرجیها و اسرافهای بودکه هرینه آن از طریق تحمیل خراج به مؤمنین در همة سرزمین هاى اروپا تأمین و یا از طریق فروش بهشت به گناهکاران ثروتمند حاصل مى شد. این تحمیلات که هم کمر مردم را خم می کرد و هم برگردة دولتها فشار وارد مى ساخت باعث اعتراض دولتها و شاهزادگان مى شد. این شاهزادگان گرایش زیادى به استقلال در برابر امپراتور هم از خودشان مى دادند. همان طورکه اشاره شد بسیارى از شاهزادگان از فقدان آزادى و استقلال ناراضى بوده و به مجرد ظهور حرکت اصلاح دینى با آن همراه شدند. در حقیقت کلیسا و امپراتورى دو ستون یک خیمه بودند که یکى بازوى فرهنگی- اجتماعى و دیگرى بازوى سیاسى- نظامى نظام قرون وسطایى اروپا محسوب مى شدند. در برابر این محور، حرکت جدید هم دو پایه داشت که یکى مذهبى- فرهنگى و دیگرى سیاسى بود. اصلاح طلبان در برابرکلیسا و شاهزادگان در برابر امپراتور قرارگرفتند و با یکدیگر متحد شدند، اگر چنین پشتوانه سیاسى براى جنبش اصلاح دینى وجود نداشت معلوم نبود سرنوشت آن به کجا مى رسید. ویژگی های عهدنامهی وستفالیا پس از عهدنامهی وستفالیا، نظام دولت-ملت به وجود آمد و قراردادی میان دولتهای اروپایی تنظیم شد. این قرارداد مسائل مختلفی را مطرح میکرد، از جمله اینکه استعمار و استثمار انسان از انسان یک امر طبیعی است و میشود این کار را انجام داد. دوم این که غرب قدرت برتر است و چون قدرت دارد، پس حق دارد بر دیگر مناطق جهان سلطه داشته باشد. عنوان استعمار را هم به معنی «آبادکردن بهزور» مطرح میکردند و لذا نظام سلطه از همان زمان شکل گرفت. بهخصوص در مورد جهان اسلام که در دوران قرون وسطی قدرت برتر بود و غرب هیچ محلی از اعراب نداشت. پس از رنسانس، عهدنامهی وستفالیا با توجه به شرایط تغییر کرد، اصطلاح شهروند درجهیک و شهروند درجهدو مطرح شد و نژادپرستی شدت گرفت. حتی این موضوع مطرح شد که یک سرخپوست خوب، سرخپوست مرده است. از این پس غربیها تحقیر و اسارت و بردگی را اساس کار خود قرار دادند و ایجاد رعب و وحشت در دل دیگر ملتها را به عنوان مبنای سیاست خود برگزیدند. این که ما نژاد برتر هستیم و حق برتری بر دیگر نژادها و ملتها و قومیتها را هم داریم، از کنار این مقوله بهخوبی برداشت میشد. بنابراین وقتی غرب بر این اساس معنی و مفهوم یافت، غرب مادیگرا، استثمارگر، استعمارگر و بردهدار با وضع بسیار وحشتناکی پدید آمد. این طبیعی بود که بقیهی جوامع و از جمله مسلمانها -که در راه یک تمدن بسیار غنی بودند- در دوران قرون وسطی نسبت به غرب بدبین شوند و از آن تنفر پیدا کنند. در این قرار داد چند نکته مهم به چشم می خورد: - این قرار داد به چهار مؤلفه جغرافیایی، جمعیت ، حکومت وحاکمیت تأکید داشت وبا رویکرد «ملت محوری » برای حفظ منافع ملی در منطقه جغرافیای خاص، برای جمعیت خاص ، با حکومت وحاکمیت خاص ایجاد شده است - غربی ها اقدام به توسعه همه جانبه در زمینه های مختلف نموده وحتی برای ریز ترین موضوعات برنامه ریزی کرده ودستورالعملهایی تدوین نمودند وتلاش کرده ومی کنند تا با ارائه الگو والگو سازی اندیشه های خود را در جهت دستیابی به منافع خود توسعه دهند. - براساس این قرارداد با استفاده از فرهنگ ، هنر ، فناوری ، زبان و... در زمینه توسعه سیاست های خود برای دستیابی به اقتصاد جهان تلاش می کند - نظام سرمایه داری می گوید ما باید قوی باشیم حتی اگر لازم باشد دیگران را از بین ببریم. - نظام سلطه می گوید ما با جدایی دین از سیاست تلاش می کنیم انسانها را به تعالی برسانیم. - نظام سرمایه داری تلاش می کند تا جو جامعه جهانی با فرهنگ آنها هماهنگ باشد وبا قدرت نرم در جهات مختلف بر دیگر فرهنگ ها غلبه کند. برای تأکید بر این ادعا بطور مثال می توان به گسترش زبان انگلیسی در گشورهای مختلف جهان و بیان اصطلاحات مختلف در محاوره وزبان آنها، ساختن فیلم های مختلف هالیودی در زمینه های مختلف وبرای سنین مختلف، گسترش رسانه ها به زبان های مختلف جهان ، در اختیار گرفتن فناوریهای نوین ومانع تراشی برای دستیابی سایر کشورها، خطر ناک جلوه دادن برخی کشورها ومذاهب در دید عموم ملت جهان(ایران هراسی واسلام هراسی) ، تبلیغات منفی ومثبت در خصوص موضوعات مورد نظر خودبا هزینه های هنگفت توسط دولت های غربی و...اشاره کرد. [ یکشنبه 92/7/21 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
علت دشمنی نظام سلطه از آنجایی که نظام جمهوری اسلامی با عقیده « امت محوری» در یک نقطه از جهان ایجاد شد ورویکرد آن در یک منطقه جغرافیایی خاص وبرای جمعیت یک کشور خاص و حکومت وحاکمیتی خاص منتهی نمی شود وموضوع حکومت جهانی اسلام وامت واحده را در دنیا مطرح نموده است واین عقیده با عقیده غرب سرمایه داری و نظام های سلطه گر غرب متفاوت ودر تضاد می باشد کشورهای غربی با این تفکر (تفکر جمهوری اسلامی) نتوانستند کنار بیایند وتمام نگرانی آنها اینست که این عقید مخالف کامل تفکر وعقیده آنها بوده وموجب بیداری ملت های مختلف جهان نسبت به عملکرد سلطه گرانه غربی ها و رسواکننده آنها می شود لذا مخالفت خود را بطور آشکار وغیر آشکار علیه جمهوری اسلامی از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران بکار گرفته اند .از این رو آنها میخواهند سلطه ادامه پیدا کند و ما میخواهیم سلطه را از بین ببریم. بنابراین جنگ با حاصل جمع صفر است. یعنی یا آنها به هر وسیلهای سعی میکنند جلوی این مقاومت را بگیرند و ما هم مقابله و ایستادگی میکنیم، یا اینکه ما باید پیروز بشویم. حضرت امام رحمهالله اولین کسی بود که به این تفکر پی برد و با قیام خود با آن مقابله کردیک دورهای بود که ملتها برتری و قدرت غرب را یک امر اجتنابناپذیر میدیدند و لذا در مقابل سلطهگران جوامع دیگر چارهای جز تسلیم نمیدیدند. اگر تاریخ قبل از انقلاب اسلامی را ملاحظه کنید -چه در ایران و چه در دیگر کشورهای جهان اسلام و جوامع آمریکای لاتین و آسیا- اساس تئوریک و وجود چنین حالتی را درمییابید که پذیرش سلطهی غرب برای ما گریزناپذیر است و این که حق با قدرت است. «مورگنتا» میگوید که انسان شهوت قدرت دارد و تا زمانی که در گور بخوابد، این شهوت سیریناپذیر ادامه دارد. این حس قدرتطلبی در 300 سال گذشته و تا پس از جنگ جهانی دوم نیز همواره بیشتر رشد کرده است. در این زمان آمریکا و شوروی هر دو به عنوان دو ابرقدرت مطرح شدند. تا قبل از جنگ جهانی دوم چیزی به عنوان ابرقدرت وجود نداشت. قدرتهای بزرگ داشتیم، ولی ابرقدرت نداشتیم. این دو ابرقدرت آمدند و گفتند حاکمیت جهانی برای ما دو ابرقدرت است. اولین کسی که آمد و مقابل این فکر و اندیشه ایستاد، کسی نبود جز حضرت امام خمینی رضواناللهعلیه. حتی جالب است که در کشور خود ما هم نهضتهای قبل از انقلاب تابع همین حمایت و قدرت بود. در مشروطه روسها از مستبدین حمایت میکردند و انگلیسها از مشروطهخواهان. در ملی شدن صنعت نفت هم همین طور. انقلاب چین هم با حمایت شوروی به پیروزی رسید و انقلاب کوبا طرف مقابلش آمریکا بود و جنگ قدرت بین دو ابرقدرت بود. انقلاب اسلامی اما این قانومندی 300 ساله را به هم ریخت. در سال 41 حضرت امام خمینی دو جمله معروف را بیان کردند؛ یکی اینکه: «امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروى از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر.»(3) و دوم هم اینکه ما همانقدر که با نظام سرمایهداری غرب مواجه هستیم، با نظام کمونیستی شرق هم مخالفیم. بعد هم فرمودند: اینها جنگشان جنگ زرگری است. اینها ریشهشان هر دو ماتریالیسم و مادیگرایی است؛ سلطه است و استکبار جهانی را ترویج میکنند. اصلاً اصطلاح «استکبار جهانی» را حضرت امام رضواناللهعلیه برای اولین بار مطرح کردند. بنابراین طبیعی است که هم جهان اسلام به طور اعم و هم ایرانیها به طور اخص و بهخصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی یک نوع بدبینی و نفرتی نسبت به غرب و بهویژه نسبت به آمریکا پیدا کنند که امروز سمبل استکبار است. اگر شما به آیات شریفهی قرآن مراجعه کنید، صراحتاً هر نوع تبعیت و پذیرش را نفی و محکوم میکند. از جمله در جایی میفرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ»(4) قرآن صراحتاً میفرماید که شما مسلمانان حق ندارید دشمنان خدا و رسول و خودتان را به دوستی بگیرید. از طرف دیگر، تجربهی 200 سال گذشته در کشور ما بهخصوص بعد از جنگ با روسها و انعقاد قرارداد ترکمنچای و گلستان که اصل کاپیتولاسیون حاکم شد، وجود داشته است. از عدم صلاحیت رسیدگی به جرایم خارجیها تا گرفتن حق توحش و این یعنی آنها هر غلطی میخواستند میکردند. میگفتند ملتهای دیگر نسبت به ما که متمدن هستیم، وحشی هستند و ما باید آدمشان کنیم. البته در میان طبقات روشنفکر ما بودند کسانی که این سلطه را اجتنابناپذیر میدیدند، اما تودههای مردم این را نپذیرفتند. بنابراین نفرت اوج گرفت تا به انقلاب اسلامی رسید. پس از انقلاب اسلامی نیز شاهد هستیم که آمریکا هنوز که هنوز است، نه انقلاب ما را پذیرفته و نه حاضر است حقوق این ملت را به رسمیت بشناسد. بنابراین رویارویی ما ادامه دارد. ملت ایران دیدهاند که فرمایش امام مبنی بر این که «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» عملاً در این 34 سال تحقق یافته است. البته برای ما هزینههایی ایجاد کرده که اتفاقاً همان هزینهها و تهدیدها فرصتی شده برای ما تا بتوانیم روی پای خودمان بایستیم. شکلگیری نظام ضد سلطه با مقاومت و ایستادگی ما، نظام جهانی جدید ضد سلطه شکل گرفته و خود ما هم رهبری این نظام جدید را در اردوگاه سلطهستیزان بر عهده داریم. یعنی انقلاب اسلامی نظام سلطه را به چالش کشانده و سپس در مقابل نظام سلطه، نظام ضد سلطه یا برخورد با سلطه را ایجاد کرده است. ما امروز در اثر همین مقاومت و ایستادگی شاهد شکلگیری دو اردوگاه هستیم؛ یکی اردوگاه سلطهگران است که همهی کشورهای سلطهگر در آن هستند و یکی هم اردوگاه سلطهستیزان که ازجمله همین تسخیر والاستریت و جنبش 99درصد رهبری این اردوگاه با ایران اسلامی است. ایران اسلامی پرچم مبارزه با سلطه و استکبار را بر دوش گرفته و مقاومت کرده و امروز دیگر ایران نیست که مقابل سلطه ایستاده، بلکه مجموعهی جامعهی جهانی و حتی ملتهای خودشان -یعنی ملت آمریکا و اروپا- دیگر تحمل ظلم را ندارند. شما حرکتهایی را که در اروپا و آمریکا میبینید، علیه کیست؟ آنچه در یونان و اسپانیا شاهد هستیم، علیه چه کسی است؟ تسخیر والاستریت آیا جز علیه نظام سلطه است؟ در واقع نظام اسلامی ایران و جنبش ضد سلطه در کشورهای اسلامی برخلاف عقیده نظام سرمایه داری معتقد است که ما باید قوی باشیم تا بتوانیم دست دیگران را هم بگیریم وبا این شعار که سیاست هم بخشی از دین است راه تعالی بشریت را تلفیق دین وسیاست می داند ومبنای حرکت را فکر واندیشه واحترام به انسانیت وهمه ی انسانها قرار داده است در پایان اعلام میداریم که وظیفه نخبگان در کشورهای اسلامی خاصه در کشور عزیزمان ایران اینست که آحاد مردم را نسبت به این تفکر استکباری آگاه سازند وبا گرفتن نکات مثبت از علم وفرهنگ غرب ، افکار ونکات منفی آنها را کنار بزنیم وبا تقویت فرهنگ غنی اسلامی در جهت سازندگی ورشد وتعالی همه جانبه کشورهای اسلامی تلاش نمائیم. پینوشتها: 1- نک. اتین ژیلسون، روح فلسفه قرون وسطی، ترجمه ع. داودی ، شرکت انتشارات علمی وفرهنگى، بی تا. 2- نامه اسفف شهر ورسی به نام (Atton ) که در اواسط قرن دهم به کشیش هاى زیردست خود نوشته است حکابت ازژرفاى فسادى داردکه دامنگیر اصحاب و ارباب کلیسا شده بود .وی می نویسد: خجالت می کشم ولی سکوت را هم خطرناک می دانم. بسیاری از شما تسلبم هواهای نفسانی شده و زنان بی حیا را درخانه خود منزل داده اید، با آنها هم سفره شده و از حضور با آنها در مجامع عمومی ابائی نداریـد. شما در حالی تسلبم جاذبه هاى آنها شده و هسنى خود را به دست آنها سپرده ایدکه کلیساها غارت ر مردم در فقر به سر می برند. Jean Baptists Duroselle, Jean Marie Mayeur , Histoire du Catholicisme,Paris,PUF,(Que sais-je?N 365),1974,p.45 . [4] نک : برتران بدیع، فرهنگ و سیاست ، نرجمه احمد نقیب زاده، نشر دادگسنر ، صص 138-128 3- سخنرانى امام خمینی در جمع مردم در مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون، 4 آبان 1343 شمسی / 20 جمادى الثانى 1384 قمری، http://farsi.khamenei.ir/imam-content?id=10553 4- قرآن کریم، سورهی مبارکهی ممتحنه، بخشی از آیهی 1؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، دشمنان من و دشمنان خود را دوست مگیرید...
[ یکشنبه 92/7/21 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
پیرامون انقلاب اسلامی انقلاب اسلامی ایران یک پدیده ای بود که نظم موجود جهانی را دگرگون کرداز آن زمان نظام سلطه که منافع خود را در خطر دیده بود اقداماتی را برضد انقلاب اسلامی آغاز کرد · اهم اقدامات نظام سلطه نظام سلطه برای متوقف کردن جمهوری اسلامی در مرزهای جغرافیایی خودش وکند کردن حرکت انقلاب اسلامی اقدامات زیر را انجام داده است: 1- تلاش برای عدم شکل گیری ساختار نظام سیاسی در ایران 2- ایجاد موانع وایجاد مشکلات برای فرسایش توان انقلاب اسلامی برخی از این موانع امنیتی عبارتند از: الف - تقویت کروهک های ضد انقلاب ب - کمک به آشوب های منطقه ای ج - تلاش برای نا امنی در افکار عمومی داخلی وخارجی 3- ایجاد موانع سیاسی در راستای عدم موفقیت ایران برخی از این موانع سیاسی عبارتند از: الف – قطع روابط سیاسی ب- کاهش سطح روابط سیاسی ج- فشار بردولتمردان سیاسی 4- ایجادموانع اقتصادی برخی از این موانع اقتصادی عبارتند از: الف – بلوکه کردن اموال ودارایی های ایران ب – تحریم اقتصادی (نظیر عدم فروش کالاهای اساسی، عدم خرید نفت، به صفر رساندن مبادلات تجاری و...) 5- تهاجم همه جانبه فرهنگی (برای متوقف کردن موج فرهنگی انقلاب اسلامی ومهار پدیده انقلاب اسلامی وتقلیل آن به مرزهای جغرافیای ایران) 6- فعالیت های گسترده رسانه ای(درجهت ایجاد موج ضد اسلامی در داخل کشور) 7- جلوگیری از ارتباطات ملل با جمهوری اسلامی 8- تهاجم نظامی (بارویکرد تحلیل بردن و کاهش توان جمهوری اسلامی در زمینه های سیاسی، اجتماعی وعمرانی و... که عمده ترین آن در زمان جنگ اتفاق افتاد) 9- جلوگیری از گسترش رویکردهای جمهوری اسلامی ایران نمونه های آن در بخش های زیر اتفاق افتاده استک - در بخش سیاسی – ناکارآمدی سیاسی - در بخش اقتصادی – ناکارآمدی اقتصادی - در بخش فرهنگی – جلوگیری از الگوهای فرهنگی - در بخش رسانه ای – جلوگیری از فعالیت های رسانه ای - در بخش تکنولوژی – جلوگیری از دستیابی ایران به فناوری - در بخش خارجی – انزوای ایران درجامعه بین المللی - در بخش داخلی – برنامه ریزی برای بلوا، آشوب وفتنه وازهم گسیختگی فضای اجتماعی داخلی · دستاوردهای انقلاب اسلامی 1- عبور از مرحله انقلاب به مرحله ایجاد ساختار الف-شکل گیری نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر قانون اساسی ب- شکل گیری نهادهای مورد نیاز نظان مبتنی بر رویکردهای اسلامی 2- مهار وکنترل آشوب های داخلی وتسلط بر فضای داخلی وایجاد امنیت 3- ایجاد وحدت ویک پارچگی داخلی میان اقوام ومناطق جغرافیایی مختلف کشور 4- گذر از موانع اقتصادی ودستیابی نسبی به استقلال وخودکفایی اقتصادی 5- تدوین برنامه پنج ساله اقتصادی،اجتماعی وفرهنگی 6- دستیابی به تکنولوژی های بومی وفناوری های صنعتی برای رفع نیازمندیهای روزمره داخلی 7- دستیابی به قدرت بازدارندگی در چند بعد الف- تجهیزات نظامی ب- فناوری های نوین (نانو-انرژی هسته ای-عرصه الکترونیک و...) 8- توفیق در دیپلماسی عمومی مات ها 9- ساختن الگوهای بومی الف- تشکیل بسیج ب- الگوی مردم سالاری دینی با برگزاری انتخابات های مستمر ج- الگوی رهبری سیاسی ونهادها وساختار های سیاسی لازم(نظیرولایت فقیه- قانون اساسی- شورای نگهبان- مجمع تشخیص مصلحت نظام – جهاد سازندگی- سپاه پاسداران انقلاب اسلامی- نیرو های نظامی و...) · عدم توفیقات علی رغم کامهای مثبتی که برداشته شده در زمینه های زیر نتوانسته ایم به نحو مطلوب اقدامات اساسی انجام دهیم لذا همه مسئولین ودست اندرکاران می بایست در این خصوص برنامه ریزی واقدامات جدی بعمل آورند: 1- عدم ارائه الگوی رسانه اسلامی 2- عدم ارائه الگوی اقتصاد اسلامی 3- عدم ارائه سبک زندگی اسلامی ایرانی 4- عدم جایگزینی کامل علوم انسانی اسلامی به جای علوم انسانی غربی 5- عدم ارائه مدیریت مطلوب اسلامی در همه بخش ها ولایه های مدیریتی [ یکشنبه 92/7/21 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
|