علوم سیاسی |
عملیات تروریستی تهران و ناکامی دشمنان ایران اسلامیدر ساعت 10:30 صبح روز چهارشنبه 17/3/96 دو تیم تروریستی به صورت همزمان در حاشیه مرقد امام راحل (ره) و ساختمان اداری مجلس شورای اسلامی اقدام به عملیات تروریستی کردند. تهاجم به حرم امام در همان ساعات اولیه که از سوی دو نفر انجام گرفت با عملیات انتحاری اولی و کشته شدن نفر دوم به پایان رسید. تیم تروریستی دوم متشکل از چهار نفر نیز همزمان با عملیات تیم اول سعی کرد وارد ساختمان اداری مجلس شورای اسلامی شود که پس از واکنش مأموران، یک نفر از آنان در انفجار انتحاری و سه نفر دیگر پس از تیراندازیهای کور و تلاش برای حضور در طبقات فوقانی ساختمان اداری مجلس شورای اسلامی، در درگیری با ماموران به هلاکت میرسند و تیم سومی هم که قصد عملیات در جای دیگر را داشته با هوشیاری سربازان گمنام امام زمان (عج) قبل از هرگونه اقدامی دستگیر می شوند.داعش مسئولیت این حملات را پذیرفته است. گرچه دشمنان نظام مقدس جمهوری اسلامی و ملت ایران هیچ گاه چشم دیدن امنیت کشور را نداشته و می خواند با چنین اقدامات کور و ضد بشری ایران را ناامن جلوه دهند اما روشن است که حمله به شهروندان بی گناه و و کارکنان دفاتر نمایندگان مجلس شورای اسلامی تنها از روی کینه ورزی با ملت و انقلاب اسلامی بوده و نشان دهنده ضعف دشمنان در برابر نیروی وحدت و اتحاد اقوام و مذاهب مختلف است. در خصوص این عملیات تروریستی نکاتی قابل توجه و بررسی است که به آن پرداخته میشود: - گرچه تعدادی از هموطان عزیزمان به شهادت رسیده و یا زخمی شدند اما سربازان دلیر ولایت با هوشیاری و سرعت عمل بالا وارد صحنه شده و همه ی مزدوران را به هلاکت رسانده و مردم با صلابت ایران عزیز هم هیچ ترس و وحشتی از این ترقه بازی های کودکانه به خود راه نداند. -این حادثه از سوی مقامات سیاسی کشورهای مختلف از جمله عراق، ترکیه، روسیه، افغانستان، لبنان محکوم شده و همینطور مقاماتی مانند فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و آنتونیو تاجانی رئیس پارلمان اروپا محکوم شد اما از سوی دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا واکنشی را شاهد نبودیم که نشانگر کاربرد استاندارد دوگانه در رفتارهای سیاسی و در برخورد با کشورهاست. همینطور میتوان گفت که سفر ترامپ به منطقه و قرار داد سنگین نظامی با عربستان سعودی و چراغ سبز به این کشور برای تحت فشار قرار دادن قطر موجب تشدید التهاب در منطقه و روحیه گرفتن عناصر تروریست شده است. - تنها چند ساعت پیش از حمله تروریستی به تهران، عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان اعلام کرده بود که ایران باید برای دخالت در منطقه تنبیه شود. اگرچه داعش مسئولیت این حادثه را بر عهده گرفته اما مسئولیت دولت سعودی در این خصوص روشن است. - این عملیات تروریستی اگرچه در تهران انجام گرفته اما با توجه به مکانهای مورد حمله (مرقد امام راحل که مکانی عمومی است و بخش مراجعات مردمی مجلس شورای اسلامی) فاقد ارزش عملیاتی است. - تعدادی از عناصر تروریست دستگیر شدهاند و اعترافات آنها بسیار مهم و افشاگر نقش عناصر پشت پرده خواهد بود. همانطور که از ظهور داعش بیش از 60 گروه وابسته در ورودی مرزهای کشور متلاشی و یا دستگیر شده و نیروهای نظامی ، انتظامی و اطلاعاتی ایران اسلامی اشراف کامل بر تحرکات و نقشه راه این گروهک دست ساخته امریکایی - صهیونیستی – وهابی دارد. - همگان می دانند که ایران اسلامی از امن ترین کشورهای منطقه است و این امنیت و آسایش که امروز در جامعه حکم فرماست نتیجه تلاش و گذشت همین نیروهایی است که با گذشت از جان خود امنیت را برای ما به ارمغان آورده اند و امروز هم با اقدام به موقع جلوی بروز حادثه ای بزرگ را گرفتند. [ پنج شنبه 96/3/18 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
اهداف و بهره عربستان از حمله به یمن در 6 فروردین سال 1394 پادشاهی سعودی تجاوز به خاک یمن را با عنوان عملیات «توفان قاطع» آغاز کرد. این حمله با اهداف واهی شکست و نابودی انقلابیون یمنی و باز گرداندن «عبد ربه منصورهادی» رییس جمهور مستعفی یمن به قدرت صورت گرفت و یا همانطور که شاهزاده «بن سلمان» ادعا داشت، موجبات تجزیهی یمن و اتصال استان «حضرموت» را به خاک عربستان فراهم سازد. اما در یک سال گذشته شاهزادهی جنگطلب سعودی جز قتل و غارت و ویرانی دستاوردی نداشته است. نه منصور به قدرت بازگشت، نه خواب و خیالهایش درباره تجزیهی یمن تعبیر شد و این در حالی است که جنگ یمن بیش از 3500 نفر کشته و 6500 زخمی و 430 نفر مفقود روی دست ارتش عربستان گذاشته است. باتلاق یمن قوای نظامی بنیسعود و دیگر قشون متحدهی عربی را تا خِرخره فرو برده و حالا مسلحین چارهای جز تَرک خاکِ همسایهی جنوبی ندارند. جنون شاهزادگان مست سعودی، دهها هزار زن و کودک بیگناه را به خاک و خون کشید، صدها هزار تن را آواره کرد و بیشتر از هشتاد درصد تأسیسات زیرساختی و بهداشتی این مملکت فقیر را نابود کرد. عربستان بذر کین کاشت، آن هم در مملکتی که ساختار قومی و قبیلهای، مردم را ناگزیر از ستاندن خون کشتگان میکند. سعودی باد کاشت، دور نیست توفانی که درو خواهد کرد. در این یادداشت به اهداف و پیامدهای تجاوز یکساله عربستان به یمن خواهیم پرداخت. عربستان سعودی بههمراه چند کشور عربی حوزه خلیج فارس در روز 25 مارس 2015 (6 فروردین ماه 1394) سلسله حملاتی را تحت عنوان طوفان قاطعیت (عاصفة الحزم) به مناطق مختلف یمن آغاز کرد. جنگندههای 5 کشور عربی حوزه خلیج فارس ازجمله امارات، قطر، کویت و بحرین بههمراه مراکش، مصر، اردن و سودان در این حمله عربستان سعودی را همراهی میکردند. عربستان سعودی هدف این حملات را بازگرداندن مشروعیت به یمن اعلام کرده بود که در قالب بازگرداندن منصورهادی رئیس جمهور مستعفی یمن به قدرت خلاصه میشد. طبق جدیدترین گزارش مرکز حقوقی «حقوق و توسعه» یمن، تعداد شهروندان یمنی که از ابتدای حملات ائتلاف متجاوز عربی به یمن شهید شدهاند به 8200 تن ازجمله 1519 زن و 1996 کودک رسیده است. در این حملات ظالمانه تعداد زخمیها نیز به 15 هزار و 184 تن ازجمله 1576 زن و 1782 کودک رسید. طبق این گزارش، در بخش خسارات مادی به تاسیسات زیربنایی 14 فرودگاه، 10 بندر و لنگرگاه، 512 پل و جاده، 125 نیروگاه برق، 164 مخزن آب و نیز 167 ایستگاه ارتباطی تخریب شدهاند. در گزارش مذکور درباره خسارات به بخشهای اجتماعی یمن آمده است، در حملات دشمن 325 هزار و 137 واحد مسکونی، 615 مسجد، 569 مؤسسه آموزشی و مدرسه، 39 دانشگاه، 16 مرکز رسانهای و 238 مرکز بهداشتیتخریب شدند و 3750 مدرسه تعطیل شده است. در بخش اقتصادی و تولیدی نیز 970 مرکز دولتی، 546 انبار مواد غذایی، 353 بازار و مرکز تجاری، 409 کامیون حامل مواد غذایی، 175 کامیون حامل سوخت، 238 ایستگاه سوخترسانی، 59 منطقه تاریخی، 119 منطقه توریستی، 190 کارگاه، 42 ورزشگاه نیز تخریب شده است. اما اهداف و علل آتشافروزی و حمایت همهجانبه دشمنان اسلام از این جنگ و همچنین امکان ادامه و نتایج و دستاوردهای این منازعه برای عربستان را باید از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد. دلایل و اهداف فرا منطقهای: از نگاه فرا منطقهای، مهمترین اهداف دشمن از زمینهسازی برای بروز جنگ و ایجاد درگیری بین عربستان و یمن را میتوان در موضوعات ذیل خلاصه نمود: - تحقق سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن از طریق دامن زدن به اختلافات قومی و قبیلهای و دینی و مذهبی در سرزمینهای اسلامی، نسلکشی مذهبی از طریق تداوم و گسترش جنگهای نیابتی بین مسلمانان، اثبات و اثربخش نمودن سیاست اسلامهراسی و ناکارآمد نشان دادن نظام اسلامی از طریق ایجاد ناامنی در منطقه، افزایش تسلط بیشتر بر کشورهای منطقه از طریق درگیر ساختن آنها با یکدیگر، فراهم نمودن شرایط تجزیه کشورهای اسلامی به کشورهایکوچک با قابلیت کنترل بیشتر، افزایش فروش محصولات نظامی بنگاههای تسلیحاتی غرب و مهمتر از همه، منحرف نمودن افکار عمومی جهان اسلام از مقابله با دشمنان اصلی و در نهایت تخریب امکانات و زیرساختهایحیاتی جهان اسلام و چپاول منابع کشورهای اسلامی و حتیالمقدور حذف و تضعیف دین اسلام و جلوگیری از پیشرفت مسلمین. - آمریکاییها تلاش کردند تا با مشروعیت بخشیدن به این جنگ کاملا غیرقانونی یمن از طریق سازمان ملل و همراه کردن سایر کشورهای غربی با این اقدام، امکان ایجاد اجماع جهانی و تشکیل یک ائتلاف بینالمللی برای ورود مستقیم یا غیرمستقیم به درگیری احتمالی میان ایران و عربستان بر سر این منازعه را فراهم نمایند، تا به خیال خام خود شاید بتوانند با استفاده از همکاری دیگران به اهداف پلید خود برای نابودی انقلاب اسلامی دست پیدا کنند، در حالیکه این سناریو نیز خود گویای درک نادرست از شرایط جدید جهانی و ناآگاهی سردمداران نظام استکبار از موقعیت متزلزل غرب و آمریکا نزد افکار عمومی جهان است. دلایل و اهداف مورد ادعای عربستان: - در اینرابطه میتوان علاوه بر موارد فوق اهداف متعددی را برای حکام سعودی نیز متصور شد، بهعنوان مثال؛ از دیرباز تسهیل در دسترسی به آبهای خلیج عدن و تسلط بر باب المندب یکی از آرزوهای بزرگ خاندان آل سعود به شمار میرفته است، بههمیندلیل است که وزیر دفاع عربستان در اظهاراتی گستاخانه به خود اجازه میدهد تا در سایه سکوت و همراهی سازمان ملل و کشورهای غربی، علناً از کشورگشایی و الحاق استان حضرموت و احتمالا استان المهره به خاک عربستان بهعنوان یکی از اهداف اصلی حمله به یمن نام ببرد. - از سوی دیگر با بررسی نقشه منطقه مشخص خواهد شد که هماکنون شبهجزیره عربستان در احاطه کامل کشورهایانقلابی ایران، عراق، سوریه، یمن، حزبالله لبنان و آتش زیر خاکستر در مصر و سایر کشورهای همجوار قرار دارد و طبیعی است که حکام دیکتاتور آل سعود و همپیمانان وی، برای زهرهچشم گرفتن و انتقام از انقلابیون سایر کشورهای مورد اشاره و رهایی از آثار احتمالی و ناخواسته نهضت بیداری اسلامی بر ساختار حکومتهای فاسد و پوسیده خویش و همچنین جلوگیری از قدرت گرفتن حوثیهای یمن و به تبع آن تقویت روحیه مخالفین اهل سنت و بهخصوص شیعیان تحت ستم عربستان، تضعیف و تخریب کشورهای نوپای انقلابی را هدف خود قرار دهند. - جلوگیری از نفوذ و دخالت ایران در یمن، هدف دیگری است که به شکل پنهان و آشکار از سوی حکام عرب و غربیها برای این جنگ مطرح شده است و این در حالی است که جمهوری اسلامی بارها هرگونه دخالت در امور داخلی کشورها را نهی نموده و تنها بر سیاست حمایت سیاسی و معنوی از مظلوم تأکید داشته است. - در رابطه با سایر اهداف نیز میتوان به مواردی مانند: تقویت پایگاه و جایگاه وهابیت، تضعیف موقعیت شیعیان در یمن و جلوگیری از اتحاد آنها با اهل سنت، بازگرداندن مجدد یک همپیمان دیکتاتور به حکومت و قدرتنمایی برای اثبات نقش ادعایی رهبری جهان عرب، جلب توجه غربیها و تأثیرگذاری بر روند مذاکرات و کاهش نگرانیهای ناشی از توافق گروه 1+5 با ایران و در نهایت رفع اثرات نامطلوب دیپلماسی ضعیف و همچنین جبران خسارت جنگها و سیاستهای شکست خورده قبلی آل سعود و بازگرداندن روحیه سلحشوری مبتنی بر حس ناسیونالیستی به شهروندان عربستانی اشاره کرد. بررسی امکان ادامه جنگ: موارد فوق واقعیات و بعضاً فرضیاتی هستند که طرح معقول، منطقی، یکجا و یکپارچه آنها نمیتواند، حاصل اندیشه مغزهای فسیل شده و معیوب متجاوزان و خائنین به اسلام و مسلمین باشد و لذا به یاری خدا همه این موارد در ردیف اهداف ناممکنی است که آل سعود بیهوده به کسب آن دلخوش کردهاند، اهدافی که با استناد به سنتها و وعدههای الهی مبنی بر پیروزی نهایی حق بر باطل نه تنها محقق نخواهند شد، بلکه با عنایت به دلایل ذیل استمرار این تجاوز آشکار را ناممکن خواهند ساخت. در بیان و اثبات این ادعا قبل از هر چیز باید به نفرت مسلمین جهان اسلام و حتی بسیاری از مسلمانان اهل سنت نسبت به رفتارهای جاهطلبانه حکام سعودی و تنفر افکار عمومی جهان از حامیان غربی این حکومت اشاره کرد، تداوم این حملات نه تنها ماهیت دیکتاتورمأبانه حکام آل سعود را برملا و واکنشهای گسترده جهانی را بهدنبال داشته، نارضایتی و عدم همراهی تعداد زیادی از شاهزادگان سعودی و نیز تعداد زیادی از صاحبنظران و روشنفکران و بخش عمدهای از قشر محروم این کشور با این خواسته نامشروع حکام جدید را نیز به همراه داشته است. علاوه بر این؛ ناتوانی ارتش کلاسیک عربستان برای ورود به یک جنگ تمام عیار نامتقارن چالش دیگری است، که حکام سعودی با آن مواجه هستند، ارتشی که علیرغم در اختیار داشتن تسلیحات نسبتا مدرن، از وجود نیروهای متخصص، مجرب و باانگیزه بیبهره بوده و اداره آن بهشدت مستلزم استخدام و به کارگیری نیروهای اجارهای از دشمنان اسلام است و درست بههمین دلیل است که عربستان تا این لحظه فقط به جنگ هواییبسنده کرده و علیرغم نگرانی از نتایج قدرت گرفتن گروههای تروریستی و تکفیری و تأثیر آن بر پایههای لرزان حکومت خود در آینده، میکوشد تا با استفاده ابزاری از آنها، در این جنگ به اهداف خود دست یابد. مشکلات عبور از مرز مشترک در مناطق بیابانی گسترده در شمال شرق یمن و سکونت و تسلط حوثیها و سایر شیعیان سلحشور یمن که در کوره جنگافروزیهای متعدد حکومتهای وقت و رژیمهای مختلف حاکم بر عربستان، آبدیده و مجرب شدهاند، بر این مناطق و سایر مرزهای شمالی یمن، چالش بزرگ دیگری است که رفع آن برای ارتش ناکارآمد عربستان بسیار سخت و بلکه ناممکن است. انسجام شکلگرفته بین اقوام و قبایل مختلف و بسیج و اراده عمومی مردم انقلابی یمن برای مقابله با تجاوز آل سعود، مشکل دیگری است که حکام آل سعود نمیتوانند آن را نادیده بگیرند، چراکه این وحدت و انسجام فراگیر میتواند در حال و آینده بهشدت برای آنها هزینهساز باشد. عدم توفیق در کنترل اعتراضات شاهزادگان معزول و مخالف سعودی و ناتوانی در نفوذ مؤثر بر جریانهای سیاسی منطقه و نیز حکومتهای همسو و شکست طرح رهبری بر جهان عرب و در نتیجه عدم همراهی و کنارهگیری تدریجی کشورهای فراخوان شده به ائتلاف و اکتفا کردن آنها به حمایتهای ظاهری و غیرعملی از یکسو و پیشبینی شکست و تأثیر نتایج نامطلوب احتمالی این جنگ بر روند تعاملات بینالمللی آینده عربستان با سایر کشورها بهویژه کشورهای تحت سیطره از سوی دیگر،تردیدهای فراوانی را در فکر و ذهن حکام آل سعود برای تداوم این جنگ ایجاد نموده و این مشکل دیگری است که میتواند مانع از استمرار این فاجعه شود. بنابراین اولین نتیجه تداوم این جنگ برای عربستان میتواند، افشا و اثبات بیش از پیش ماهیت سرسپردگی و همراهی این کشور با دشمنان قسمخورده اسلام و بشریت و فراگیر شدن افکار ضد آل سعود در ممالک اسلامی و سایر کشورهای جهان و در نتیجه انزوای کامل این رژیم باشد و شرایط برای محاکمه حکام جدید آل سعود بهعنوان جنایتکار جنگی را فراهم و امکان سقوط آنها را تسریع نماید. تحمیل هزینههای سنگین ناشی از بهکارگیری نیروهای اجارهای و استفاده از تجهیزات و مهمات گرانقیمت و بهخصوص اعطای رشوههای کلان برای جلب و حفظ حمایت کشورهای غربی و سایر کشورهای همپیمان، ضربات سنگینی به اقتصاد وابسته این کشور وارد نموده و بیشک افشای آن نیز گسترش نارضایتیهای عمومی در داخل این کشور را بهدنبال خواهد داشت. این جنگ نه تنها انسجام مطلوب مورد نظر عربستان در داخل و خارج این کشور را در پی نداشت، بلکه باعث تشدید اختلاف نظر بین شاهزادگان سعودی گردیده و متقابلا در یک رویداد نه چندان غیرمنتظره، باعث ایجاد و تقویت وحدت مردم و قبائل مختلف یمن بر ضد آل سعود شده و اجماع افکار عمومی جهان علیه رفتارهای غیرمنطقی حکام عربستان را نیز تقویت کرده است. دستاورد نامطلوب دیگر حاصل از این منازعه، تجهیز و توسعه گروههای تکفیری مانند داعش است، در حالی که این اقدام با توجه به عملکرد افراطگرایانه و افکار بلندپروازانه این گروههای مرتجع و جنایتکار برای ایجاد حکومت فراگیر با نام اسلام، قبل از هر کشوری میتواند منافع حکام آل سعود و امکان استمرار حکومت آنها را در معرض خطر قرار داده و بهشدت پایههای این حکومت را متزلزل سازد. عدم همراهی کشورهای فراخوان شده برای ائتلاف و شکست حتمی و قطعی عربستان در این نبرد نابرابر، دستاورد نامطلوب دیگری را برای عربستان رقم زده و اندک اعتبار باقی مانده این رژیم را نیز به تاراج خواهد بود. اگرچه به ظاهر غرب و در راس آنها آمریکا به حمایت از تجاوز ناجوانمردانه عربستان پرداختند، اما حکام این کشور نباید فراموش کنند که کشورهای غربی و بهویژه آمریکا مدتهاست که به دلایل مختلف ازجمله؛ ورشکستگیاقتصادی، مشکلات مختلف فرهنگی و اخلاقی در درون جامعه خود، خستگی و ناتوانی ناشی از جنگافروزیهای متعدد در نقاط مختلف جهان، نفرت افکار عمومی جهان از نظام سرمایهداری و انزوای سیاسیمسؤولین آنها، نمیتوانند وارد جنگ جدیدی شوند و لذا با حمایت از این منازعه قصد داشتهاند تا با قربانیکردن آل سعود، از موقعیت عربستان در جهت تأمین منافع خود بهره ببرند. به اینترتیب با اطمینان میتوان اظهار داشت که تنها دستاورد این جنگ برای عربستان، اثبات سرسپردگی برایخدمت به بیگانگان و کمک به کسب اهداف دشمنان قسم خورده اسلام ناب محمدی(ص) بوده است، خدمتی که همانند؛ منازعات تحمیلی به لبنان، لیبی، افغانستان، سوریه، عراق و سایر کشورهای اسلامی، تنها نابودی زیرساختها و سایر منابع و امکانات حیاتی بخش دیگری از جهان اسلام در جهت تضعیف مسلمین و حفظ منافع نظام سرمایهداری و نیز منافع شخصی خاندان آل سعود را در پی داشته و در نتیجه به رسوایی و بیآبرویی ظالمین در نزد افکار عمومی جهان و تسریع در سقوط عاملان و حاکمان آن منجر خواهد شد. [ دوشنبه 95/1/30 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
شهید حضرت آیت الله نمر باقر النمر
شیخ "نمر باقر النمر" روحانی شیعی برجسته عربستانی، در سال 1379 هجری قمری مصادف با 1968 میلادی، در شهر "العوامیه" در استان القطیف در شرق عربستان در خانوادهای اهل علم و دین به دنیا آمد که از آن علمایی چون "آیتالله شیخ محمد بن ناصر آل نمر" (قدس سره) و خطبای حسینی چون جدش حاج "علی بن ناصر آل نمر" سر بر آورده بودند. تحصیلات تحصیلات مقدماتی خود را در همان شهر العوامیه به پایان رساند و در سال 1400 هجری قمری مصادف با 1989 میلادی، برای آشنایی نزدیکتر با انقلاب اسلامی ایران و تحصیلات حوزوی ابتدا به ایران مهاجرت کرد تا در تهران در حوزه علمیه حضرت قائم(عج) حضور پیدا کند که در همان سال توسط آیتالله سید محمدتقی مدرسی در تهران تأسیس شده بود. شیخ نمر پس از 10 سال تحصیل در حوزه علمیه حضرت قائم(عج)، عازم سوریه شد و در حوزه علمیه حضرت زینب(ع) برای ادامه تحصیلات حوزوی و علوم دینی نام نوشت و در حضور اساتید این حوزه به تحصیل پرداخت. وی دوره کتابهای اصولی از جمله "اصول" المظفر، "رسائل" شیخ انصاری و "کفایة" آخوند خراسانی را گذراند و در علم فقه نیز "اللمعة الدمشقیة" نوشته شهید اول، "جامع المدارک" خوانساری، "مکاسب" شیخ انصاری و "مستمسک العروة الوثقى" سید حکیم و دیگر کتابهای فقهی را مطالعه کرد. شیخ نمر در طول مدت تحصیل علوم حوزوی خود در تهران و سوریه در محضر اساتید مختلفی حضور یافت، از جمله: - بحث خارج نزد آیت الله سید محمدتقی مدرسی در تهران - بحث خارج نزد آیت الله سید عباس مدرسی در سوریه - بحث خارج نزد آیت الله خاقانی در سوریه - دروس عالیة نزد علامة شیخ صاحب الصادق در تهران - درس "لمعة" نزد علامة شیخ وحید افغانی همچنین اخلاق را نزد آیتالله شیرازی در شهر مقدس قم فراگرفت و به این ترتیب به درجات بسیار بالایی در اجتهاد دست یافت و اجازه تدریس در مراکز علوم دینی و مذهبی را پیدا کرد. وی در سال های اخیر از جمله معروفترین و شایستهترین مدرسان علوم مذهبی و دینی در حوزههای علمیه به شمار میآید که حتی در حوزههای علمیه ایران و سوریه به تدریس کتابهایی همچون کتاب "اللمعة الدمشقیة" و کتاب "جامع المدارک" و "مستمسک عروة الوثقى" و "الحلقات" شهید سید محمدباقر صدر پرداخته است. شیخ نمر سالها اداره حوزه علمیه حضرت قائم(عج) در تهران و سوریه را برعهده داشت و تلاش بسیاری برای توسعه و پیشرفت این مراکز انجام داد. پس از بازگشت به عربستان مرکز مذهبی "الإمام القائم(عج)" را نیز در العوامیه تأسیس کرد که در واقع سنگبنای "مرکز اسلامی" در سال 1422 هجری قمری مصادف با 2011 میلادی بود. خصوصیات اخلاقی از جمله خصوصیات اخلاقی وی را باید بلندمنشی و وسواس او در مراعات و حفظ اصول و مبادی و ارزشهای دینی ملاحظه کرد که بازتاب آن بهخوبی در خط مشی فکری و جهادیاش آشکار است. همچنین شیخ، از دیدی باز و آگاه نسبت به حوادث جاری پیرامون خود چه در عربستان و چه در منطقه برخورداربود و همین موجب شده تا دارای دید تحلیلی دقیقی از جریان امور در عرصههای اجتماعی و سیاسی باشد که یکی از دلایل آن بنا به گفته وی ارتباط عمیق وی با قرآن و اهل بیت علیهمالسلام است که همواره روشنگر راه وی در زندگی بودهاند. فعالیتهای سیاسی رژیم عربستان سعودی در حالی شیخ نمر باقر النمر را در سال 2015 بازداشت کرد که پیش از این نیز دو بار و طی سالهای 2006 و 2008 میلادی، شیخ را بازداشت کرده بود. نخستین بازداشت شیخ نمر به می 2006 میلادی بازمیگردد، هنگامی که شیخ به محض بازگشت از سفر کوتاهمدتش به بحرین و بازگشت به عربستان، به دلیل مشارکت در همایشی بینالمللی قرآن کریم از سوی نیروهای امنیتی رژیم سعودی بازداشت شد. اتهام شیخ این بود که در این همایش، در عریضهای، از رژیم سعودی خواسته بود به "قبرستان بقیع" رسیدگی کرده، مذهب "تشییع" را به رسمیت شناخته و شیوههای آموزشی و درسی کنونی حاکم بر عربستان را تغییر داده یا لغو کند؛ همین. اما بازداشت مجدد شیخ نمر، به 23 آگوست 2008 میلادی بازمیگردد که در شهر "القطیف" به دست نیروهای امنیتی رژیم سعودی بازداشت شد. این بار اتهام شیخ برای بازداشت بنابر ادعای رژیم سعودی درخواست از شیعیان مناطق شرقی عربستان برای آمادهشدن به منظور دفاع از خود و جامعه خویش بود که رژیم ادعا میکرد، این سخنان نمر به معنی تحریک شیعیان عربستانی برای جدایی از حکومت مرکزی بود. رژیم سعودی از بیم قیام مردمی و خشم و غضب شیعیان مناطق شرقی عربستان شیخ نمر را 24 ساعت پس از بازداشت آزاد کرد. این روحانی برجسته عربستانی یک بار دیگر در مارس 2009 میلادی در معرض بازداشت قرار گرفت. دیدگاههای نمر در قبال آلسعود شیخ نمر همواره در خطابههایش رژیم سعودی را به اعمال "سیاستهای تبعیضآمیز طایفهای سازمانیافته و منظم بهویژه در مناطق شرقی عربستان و بهخصوص در دو منطقه "الاحساء" و "القطیف" متهم میکرد که حدود یک قرن است، بر این مناطق حاکمیت دارد. وی همواره و بارها تأکید داشته که از گفتن کلام حق، بیم و واهمهای ندارد حتی اگر در این راه بازداشت شده، وارد زندان شود و تحت شدیدترین شکنجهها و آزارها و اذیت ها تا سرحد شهادت قرار گیرد. شیخ نمر توهین به کرامت شهروندان عربستانی بهویژه شهروندان شیعی عربستان که از دید رژیم سعودی شهروندان درجه دو این کشور به شمار میآیند و فاقد هرگونه حق و حقوق شهروندی هستند، رد و تأکید میکند که از کرامت و حقوق شهروندان شیعی عربستانی حمایت خواهد کرد. وی بارها در این ارتباط تأکید کرده است که در خط اول رویارویی با ظلم و جور رژیم سعودی قرار میگیرد چون اعتقاد دارد بدون مبارزه و تلاش نمیتوان به حقوق مورد نظر خود دست یافت و عدالتی در کشور برقرار نخواهد شد و شهروندان نمیتوانند آزاد زندگی کنند. شیخ نمر در اینباره در سخنان خود با استناد به خطبه "جهاد" امیرالمؤمنین علی(ع) تأکید دارد که به عدالت جز از طریق جهاد دست نخواهیم یافت و حق جز با از خود گذشتگی و جهاد و شجاعت به دست نخواهد آمد. وی در خطبههای نماز جمعه خود نیز بارها گفته است که شیعیان عربستان، دیگر در برابر توهینها و تعدیها و تجاوزات آلسعود سکوت نخواهند کرد و در این باره خطاب به آلسعود گفت که "ما ساکت نمیمانیم که هر آنچه بخواهید بر سر ما بیاورید؛ هر آنچه بخواهید انجام دهید و کرامت و شخصیت ما را که با ارزش ترین چیز در زندگی ماست، زیر پا بگذارید". شیخ نمر همچنین از مطبوعات و رسانههای سعودی به دلیل وابستگی و تبعیت آنها از رژیم سعودی و تبدیلشدن آنها به بوق تبلیغاتی آلسعود بهشدت انتقاد میکند. وی تصریح میکند که مفتیهای وهابی، ساخته و پرداخته آلسعود هستند. به گفته شیخ نمر، آل سعود به مفتیهای وهابی پول میدهند تا با دامنزدن به اختلافات طایفهای و مذهبی و ایجاد اختلاف بین شیعیان و اهل سنت، آنها را به خود مشغول کنند و با ایجاد تفرقه مذهبی و طایفهای و قبیلهای به حاکمیت خود بر عربستان و غارت و چپاول ثروتهای آن ادامه دهند. شیخ نمر النمر در یکی از خطبههایش به خاطر مواضع و دیدگاههای تندش در قبال رژیم سعودی گفت که "میدانم فردا برای بازداشت من به سراغ خواهید آمد. خوش میآیید! این منطق و راه و روش شماست: "بازداشت" و "شکنجه" و "کشتار"؛ ما از قتل و کشتار نمیهراسیم. ما از هیچ چیز نمیترسیم." وی در قبال سرکوبگری های رژیم سعودی و مخالفت این رژیم با برگزاری تظاهرات مسالمتآمیز و تجمعهای اعتراضآمیز تأکید میکرد که "همواره به دنبال راههای دیگری برای ادامه اعتراضات خود و احقاق حقوقمان خواهیم بود و تظاهرات، یکی از این راهکارهاست". این روحانی عربستانی را باید از جمله دشمنان سرسخت "نایف بن عبدالعزیز" ولیعهد سابق رژیم سعودی برشمرد. شیخ نمر، همواره انتقادات شدیدی را به وی وارد میکرد. وی در یکی از خطابههایش شاهزاده نایف بن عبدالعزیز را به علت شدت خشونت و قساوت و ظلمش علیه مردم عربستان به طور اعم و شیعیان به طور اخص، طاغوت و ستمگری خواند که در قبرش شکنجه خواهد شد و آتش او را خواهد سوزاند و کرمها او را خواهند خورد. او در همین خطبه تأکید کرد که از مرگ نایف خوشحال خواهد شد. وی همواره در خطبههای نمازجمعه و خطابه هایش نه تنها از آل سعود انتقاد میکند بلکه از منتقدان سرسخت برخی از رژیمهای عربی حوزه خلیج فارس از جمله آل خلیفه است. شهادت دادگاه جنایی عربستان در تاریخ 23 مهرماه حکم بدوی اعدام تعزیری شیخ نمر را صادر کرده بود. شیخ نمر در تاریخ 23 آبان ماه اعتراضی کتبی در 50 صفحه تقدیم دادگاه جنایی عربستان کرده بود. پس از آنکه دادگاه استیناف هم این حکم را تأیید کرد، وزارت کشور پرونده وی را به دربار آل سعود فرستاد که در نهایت در روز 12 دی ماه 1394 مصادف با 2 ژانویه 2016با امضای حکم اعدام وی از سوی سلمان بن عبدالعزیز شاه سعودی، این روحانی برجسته شیعی به شهادت رسید.در پی این جنایت، نظامیان رژیم مناطق شیعهنشین در شرق عربستان را از ترس واکنشهای خشمگینانه مردمی به محاصره خود درآوردند. وزارت کشور عربستان در بیانیهای که خبرگزاری رسمی این کشور منتشر کرد، رسماً به اعدام روحانی برجسته شیعی عربستانی اشاره کرده است. بر اساس بیانیه وزارت کشور عربستان، حکم اعدام شیخ نمر به همراه 46 متهم دیگر که اغلب آنها تروریست معرفی شدهاند را در 12 منطقه در عربستان اجرا شده است. انتشار خبر شهادت شیخ نمر روحانی رهبر شیعیان عربستان توسط دولت این کشور بازتاب فوری در رسانه های غربی داشت. این منابع اعلام کردند که دولت در سال گذشته 153 اعدام داشته است. حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در پی شهادت ایشان ، جنایت بزرگ عربستان سعودی در به شهادت رساندن عالم مؤمن و مظلوم، شیخ نمر باقر النمر را بهشدت محکوم کردند و با تأکید بر لزوم احساس مسئولیت دنیا در قبال این جنایت و جنایات مشابه سعودی در یمن و بحرین، خاطرنشان کردند: بدون تردید خون به ناحق ریختهی این شهید مظلوم به سرعت اثر خواهد کرد و دست انتقام الهی گریبان سیاستمداران سعودی را خواهد گرفت .
[ دوشنبه 94/10/14 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
توافقنامه ننگین "اوسلو" در 13 سپتامبر 1993"یاسر عرفات" رئیس وقت سازمان آزادیبخش فلسطین(ساف) تحت نظارت "بیل کلینتون" رئیس جمهور آمریکا تن به امضای قرارداد ننگین با "اسحاق رابین" نخستوزیر رژیم صهیونیستی داد. قرارداد ننگین و شوم سازش ساف با رژیم صهیونیستی موسوم به "توافقنامه اسلو" در محوطه کاخ سفید به امضای عرفات و رابین رسید اما به دلیل آنکه مذاکرات محرمانه این توافقنامه در اسلو پایتخت نروژ بین تیم ساف به ریاست "احمد قریع" و تیم رژیم صهیونیستی با نظارت"شیمون پرز" و رابین صورت گرفته بود توافقنامه اسلو نام گرفت. پیش از امضای این توافقنامه عرفات در تاریخ 9 سپتامبر همان سال با ارسال نامهای به رابین اعلام کرد که ساف حق موجودیت اسرائیل را به رسمیت میشناسد و مقاومت را کنار خواهد گذاشت.پس از آن جنبش فتح چنین وانمود میکرد که راه تشکیل کشور فلسطین در اراضی سال 1967 توافقنامه اسلو است . در این توافقنامه بر تشکیل نیروی پلیس قدرتمند به منظور حمایت از اشغالگران در برابر مبارزان فلسطینی تاکید شده بود. پس از امضای این توافقنامه ننگین فلسطینیان به دو گروه تقسیم شدند و تا به امروز نیز این شکاف و اختلافات دیدگاهها وجود دارد. در داخل فلسطین اشغالی بویژه کرانه باختری، قدس، نوار غزه و اراضی اشغالی سال 1948 و در خارج از آن نیز همه به خاطر جنایت صهیونیستها که در تاریخ 25/2/1994 به عنوان نخستین ثمره توافقنامه اسلو در حرم شریف ابراهیمی رخ داد، به خشم آمدند. مقاومت متوقف نشد و حتی قهرمانانی همچون"یحیی عیاش" ظاهر شدند و به عملیات گولداشتاین با پنج عملیات شهادتطلبانه پاسخ دادند که ارکان رژیم صهیونیستی و توافق اسلو در سال 1994 را به لرزه درآورد. پس از آن نیز مقاومت ادامه یافت و در اکتبر سال 1995 صهیونیستها "فتحی الشقاقی" موسس جنبش جهاد اسلامی را ترور کردند و یک هفته نگذشته بود که رابین به دست یک صهیونیست افراطی به قتل رسید و این بزرگترین ضربه به توافقنامه اسلو بود. اوایل سال 1996 عیاش نیز ترور شد پس از آن در تاریخ 20/1/1996 نخستین انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین به موجب توافق اسلو برگزار شد که همه گروههای فلسطینی از جمله حماس، جهاد اسلامی، کمیتههای مقاومت مردمی و دموکراتیک این انتخابات را تحریم کردند و این یک موضع صحیح فلسطینی و ملی بود. گردانهای القسام شاخه نظامی حماس در اواخر فوریه و اوایل مارس 1996 به ترور عیاش پاسخ داد که همین امر رژیم اشغالگر را به وحشت انداخت و باعث شد که کلینتون شتابزده به منطقه بیاید و کنفرانس شرمالشیخ را در تاریخ 13/3/1996 برگزار کند که در آن 30 کشور که نیمی از آن کشورهای عربی و اسلامی بودند، شرکت کردند تا به این ترتیب راهکاری برای مقابله و سرکوب مقاومت ارائه کنند و پس از آن نیز تشکیلات خودگردان و در رأس آن "محمد دحلان" در نوار غزه و "الرجوب" در کرانه باختری بازداشت و شکنجه اعضای حماس و جهاد اسلامی و بقیه گروههای فلسطینی را آغاز کردند و این کار تا سال 2000 ادامه داشت تا اینکه انتفاضه الآقصی با ورود تحریک آمیز"آریل شارون" به مسجدالاقصی آغاز شد و همه گروههای فلسطینی از جمله فتح مقاومت در برابر اشغالگران را تشدید کردند.
[ یکشنبه 94/6/22 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
آثار و پیامدهای مثبت ومنفی استانی شدن انتخابات مجلس شورای اسلامی [ شنبه 94/3/9 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
|