سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم سیاسی
 

21. کشور های جهان در روابط بین الملل چگونه بر دیگری تسلط دارند ؟ به کمک دیگر کشورها

22. مفروضه های انسان شناسانه مورگنتا در مورد روابط بین الملل چیست ؟

الف) سرشت انسان ذاتا شرور و قدرت طلب است

ب) نظام بین الملل فاقد مرجع اقتدار مرکزی است ( آنارشیک)

ج) دولت ها کنش گران اصلی در نظام بین الملل هستند .

23. قدرت سیاسی چیست ؟

رابطه ای  روانی است بین کسانی که اعمال می کنند و کسانی که بر آنها اعمال می شود ، گروه اول از طریق فشار بر اذهان و گروه دوم برخی رفتارها را کنترل می کنند (توقع سود =دسترسی )(هراس از زیان = تهدید ) ( احترام با عشق = جاذبه کارفرما )

24. عناصر قدرت ملی از نظر مورگنتا کدامند ؟

جغرافیا - منابع طبیعی - توان صنعتی - جمعیت - منش ملی - آمادگی نظامی - روحیه ملی - کیفیت دیپلماسی - کیفیت حکومت .

25. به نظر مورگنتا در حفظ نظام چه مسائلی اهمیت دارد ؟

- موازنه قدرت  ، - حقوق بین الملل ، - سازمان بین الملل ، - داشتن دیپلماسی سالم

26. به نظر مورگنتا تنها راه رسیدن به صلح پایدار جهانی چیست ؟ (شکل گیری جامعه جهانی + شکل گیری دولت جهانی + وفاداری به دولت جهانی + تأمین عدالت جهانی)

به عبارت دیگر وجود جامعه ای اخلاقی و سیاسی جهانی قبل از تشکیل دولت جهانی است ،وجود دولت جهانی به تنهایی کافی نیست بلکه وفاداری به دولت جهانی و جهانی شدن باید همراه عدالت باشد.

27. به عقیده مورگنتا دیپلماسی باید چه شرایطی را به وجود آورد ؟

الف ) دیپلماسی باید از روح جنگ آوری عاری باشد .

ب) اهداف سیاست خارجی آن بر مبنای منافع ملی تعریف شود

ج) از نقطه نظر سایر دولت ها به سیاست بنگرد و حدود امنیت ملی آنها را به رسمیت بشناسد

د) دولت ها در موضوعاتی که برای آنها حیاتی نیست باید آماده مطالعه باشند

28. چه انتقاداتی بر تحلیل موازنه قدرت مور گنتا وجود دارد ؟

 الف : رویکرد او بی تاریخ بودن است        

ب : وجود ابهام فراگیر در تحلیل او  

 ج : عدم پیوستگی تحلیل او

29. دیدگاه موافقان و مخالفان نظریه موازنه قدرت را بیان کنید ؟

موافقان : زمانی که دولت ها هماهنگ شوند هژمونی به وجود می آید ظهور یک دولت با پتانسیل استیلا بر نظام جهانی با اختلاف بازدارنده دیگر قدرت های بزرگ مواجه می شوند در نهایت هژمونی صورت نمی گیرد .

مخالفان : دولت ها از لحاظ تاریخی اغلب علیه بزرگ ترین قدرت یا تهدید منافعشان در نظام موازنه نمی پردازند بلکه استراتژی دیگری را دنبال می کنند .

30. نظریه سطوح تحلیل توسط چه کسی مطرح شد ؟ دیوید سینگر در سال 1961

31. دو سطح کلی که دیوید سینگر در خصوص نظام بین الملل و ملت کشور بیان کرد چه بود ؟

الف ) آنهایی که داخلی هستند و از داخل مرزهای ملت کشور ریشه می گیرند.

ب ) آنهایی که خارجی اند و در این کشور تعیین می شوند .

سینگر چنین استدلال می کند که سطح نظام بین الملل فراگیر ترین سطح تحلیل است که ناظر را مجاز به مطالعه روابط بین الملل به عنوان یک کلیت می سازد ( یعنی امکان یک نگاه کلی به الگوهای جامع جهانی در خصوص روابط و رفتار کشورها و سطح همیشگی بین آنها را به وجود می آورد .

32. به نظر دیوید سینگر سطح تحلیل چه کمکی به ما می کند ؟ ما را قادر می سازد تا رویکردی با جزئیات بیشتری به تحقیق درباره شرایط و فرایندهای درون کشورها بپردازیم که انتخاب های سیاست خارجی را متأ ثر می سازد .

33. چه تفاوتی بین سطح نظام بین الملل و سطح ملت کشور وجود دارد ؟ اگر چه سطح نظام بین الملل تصویر جامع تری از الگوها و کلیات را به دست می دهد لیکن سطح ملت کشور تصویری با عمق بیشتری و جزئیات و وضوح بهتری را ارائه می دهد .

34. دیوید سینگر سطوح تحلیل را چگونه دسته بندی می کند ؟

همیشه راه های زیادی برای طبقه بندی پدیده های تحت مطالعه وجود دارد ناظر می توان روی بخش ها یا روی کل جزء یا روی نظام متمرکز شود و به مطالعه پرداخت برای مثال کی توان پدیده ها را به کل یا جزء تقسیم کرد مثلا مطالعه یک باغ ( کلیات ) و مطالعه یک گل ( جزئیات ) پرداخت . در روابط بین الملل می توان به مطالعه سیاست های داخلی یک ملت ( کشور ) بپردازیم و هم می توانیم نظام بین الملل را به عنوان بخشی از یک محیط بزرگتر مورد مطالعه قرار دهیم .

35. شش سطح که تحلیل گران بعد از تقسیم بندی سینگر مطرح کردند کدامند ؟

1. تصمیم گیران منفرد 2. نقش های اشغال شده توسط تصمیم گیرندگان 3. ساختار حکومت که تصمیم گیرندگان در آن عمل می کنند 4. جامعه ای که تصمیم گیرندگان برای حکومت در آن قرار می گیرند   5. انواع روابطی که بین افراد وجود دارد    6. نظام جهانی

فرد--» نقش --» حکومت --» جامعه --»روابط--»نظام جهانی

36. جان هابسون ریشه مسائل در نظام بین الملل را چه می داند و در چه حوزه ای اقدام به نوشتن نظریه پرداخت ؟

ریشه در مسائل اقتصادی است و در حوزه نظام سرمایه داری نظریه تولید مصرف نا مکفی را بیان کرد .

37. نظریه تولید مصرف نامکفی جان هابسون را بیان کنید ؟ علت اینکه کشورهای سرمایه داری به امپریالیست روی می آورند اینست که مصرف نامکفی است اگر این مصرف نامکفی رفع شود مشکل حل می شود برای حل مشکل باید سرمایه دار دستمزد کافی به کارگر بدهد مالیات خود را به موقع به دولت بپردازد و به امور عام المنفعه کمک کند .

38. شومپیتر دلیل اینکه کشورهای سرمایه داری به امپریالیسم روی آوردند را چه می داند ؟ دلایل اجتماعی را مطرح می کند وی معتقد است چون پدرانشان حس  برتری طلبی داشتند به پسران هم سرایت کرد و آنها می خواهند قدرت طلب شوند .


[ یکشنبه 93/3/11 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

سئوالات کتاب نظریه پردازی در روابط بین الملل(دکتر سید حسین سیف زاده)

1)      امپریالیسم چیست؟ در لغت به‌معنای  جهان‌گشایی، امپراطوری‌گرایی، سلطه‌گرایی بوده و بطور کلی، تسلط سیاسی و اقتصادی کشوری بر کشور و سرزمین هایدیگر که گاه با تسخیر خاک آن کشور به وسیلة قدرت نظامی توأم بوده و گاه بهصورت استقرار حکومت های دست نشانده برای تأمین منافع سیاسی و اقتصادی کشورمسلط نمایان می شود.

2)     تبیین چهارگانه چارلز رینولدز در خصوص امپریالیسم را بیان کنید؟

وی چار بیان از امپریالیسم ارایه نموده است: 1-تبیین امپریالیسم ناشی از قدرت2-تبیین اقتصادی امپریالیسم3-تبیین زیست شناختی اجتماعی امپریالیسم 4-تبیین ایدئولوژیکی امپریالیسم

3)    نظریه تبیین امپریالیسم ناشی از قدرت چارلز رینولدز را بیان کنید؟

امپریالیسم، شکلی از گسترش اقتدار است که با مقهور ساختن دیگر بازیگران به منصه ظهور می رسد.اما نظریه امپریالیسم ناشی از قدرت می گوید که کلیه واحدهای سیاسی که منابع لازم برای اعمال سیاستهای امپریالیستی داشته باشند، به سیاست امپریالیستی اقدام خواهند کرد و محرک این اقدام غیر عقلایی و بی منطق، ترس امنیتی در قالب «تغییر وضع موجود» است.بر اساس این نظریه هرج و مرج طبیعت ساختار حاکم بر روابط جوامع است و هر یک از جوامع، امنیت خود را از سوی جوامع دیگر در معرض تهدید می بیند؛ از این رو جوامع یا کشورها برای رفع تهدید به افزایش قدرت نظامی و گسترش حوزه نفوذ ارضی خود دست می زنند و این اقدام، واکنش متقابل جوامع دیگر را در اقدام به رقابت نظامی برای حفظ و افزایش موقعیت خود در برخواهد داشت و در تداوم این کنش، روابط سلطه جویانه امپریالیستی بر روابط جوامع حاکم خواهد شد؛ در نتیجه تنها تشکیل امپراطوری متضمن امنیت دایمی است.

خلاصه: مرحله آغازین ترس-- مرحله مسلح شدن مرحله رقابت برتری نظامی به شکل دایره ای هستند که مرحله به مرحله بوجود می ایند .(بحث تولید انبوه و مصرف انبوه مطرح نیست)

4)    نظریه تبیین اقتصادی امپریالیسم چارلز رینولدز را بیان کنید.

تئوری های اقتصادی امپریالیسم در دو دسته و گروه قابل تمایزند.دسته اول، جبرگرایان که از مارکسیسم تأثیر می گیرند واراده گرایان که غیر مارکسیت واز لحاظ سیاسی لیبرال پیشرو محسوب می شوند.

الف- بر اساس رویکرد مارکسیستی یا جبری = امپریالیسم نتیجه قهری سرمایه داری است ولی از آنجا که اراده امری روبنایی و بازتاب وضعیت زیر بنایی اقتصادی است، چنین امری در سرمایه داری ممکن نیست. باید اقتصاد کمونیستی به وجود آید تا زیر بنای جدیدی برای رفتار غیر امپریالیستی و غیر استثماری فراهم شود.

ب-اراده گرایان لیبرال مثل هابسون، دوئوتی و فالتزگراف امپریالیسم اجتناب پذیر و احتمالا غیر قهری است و با اعمال یک سری سیاستهای توزیعی می توان پدیده کم مصرفی در کشورهای سرمایه داری را که عامل اصلی امپریالیسم است بر طرف کرد. جدا از اختلاف نظری که مارکسیستها و لیبرال ها درباره امپریالیسم اقتصادی دارند، هر دو دسته، امپریالیسم جدید اقتصادی را مرحله نهایی نظام سرمایه داری می دانند.که بر اثر تلفیق تضادهای داخلی با گرایش ذاتی توسعه طلبی برای کسب ارزش اضافی ایجاد می شود. فرآیند امپریالیسم اقتصادی از نظر متفکران این نظریه به شرح زیر است. هدف سرمایه داری از تولید کسب سود بیشتر و کاهش هزینه هاست از این رو سرمایه داری برای افزایش بهره وری تولید سرمایه ثابت (تجهیزات)را جایگزین سرمایه متغیر (کارگران) می کند. در نتیجه کارگران قدرت خرید خود را از دست می دهند و با تلفیق بهره وری تولیدی و کاهش قدرت خرید کارگران پدیده کم مصرفی از یک سو و انحصار مالی (ادغام سرمایه بانکی با سود) از سوی دیگر ایجاد خواهد شد و دولت سرمایه داری ناگزیر به ایجاد تقاضای موثر در خارج از مرزها است. (کشورهای عقب افتاده) در این مرحله سرمایه داری وارد مرحله امپریالیسم می شود و اگر کشورهای امپریالیستی قلمرو اقتصادی جدیدی برای تقسیم بین خود نداشته باشند، در آن صورت جنگ امپریالیستی اجتناب ناپذیر خواهد بود

ساختار زیر بنائی اقتصاد سرمایه داری ،زمینه ای را برای پیدایش امپریالیسم اقتصادی بوجود می آورد و بحث مارکسیسم را مطرح میکند.همه مارکسیستها زیر بنا را اقتصاد می دانند و بر جبریت ماتریالیسم تاریخی تاکید می کنند.مارکس و انگلس معتقد بودند که همیشه مبارزه ای بی امان و بدون توقف بین دو طرف نظامهای اقتصادی وجود داشته است و در هر دوره بیک صورتی بوده و گروه جدید از بین برنده دوره قبلی بوده است.

خلاصه=کمون اولیه (نبود اقتصاد)دوره برده داری(روم باستان)فئودالیسم (در اروپا رعیت با زمین خرید و فروش می شده )سرمایه داری (تضاد بین بورژوازی و پرولتاریا)سوسیالیسم (که بدنبال شکست سرمایه داری بوجود میاید و تضادی در آن نیست.)

5)     نظریه تبیین زیست شناختی اجتماعی امپریالیسم چارلز رینولدز را بیان کنید.

متفکران بر جسته آمریکایی و اتریشی یعنی تورستین و بلن و جوزف شومپیتر و کزاد لوزتر امپریالیسم را تبیین زیست شناسی کردند.تبیین آنها از امپریالیسم ،ریشه زیست شناسی اجتماعی دارد. پدیده امپریالیسم و نظامی گری جزء خوی و ذات امپریالیسم است ،از دیدگاه زیست شناسی ، زندگی گرگها را مثال می زنند که سلطه پرست و درنده هستند.پس معتقدندکه این درندگی در درون امپریالیستها وجود دارد. بر اساس این نظریه امپریالیسم ناشی از خصلت های موروثی و ژنتیک انسان است که به صورت تهاجم علیه هم نوع تجلی می یابد و چون پدیده ای غیر عقلایی است و تحت تاثیر عادات و غرایز انسان است با سرمایه داری که امر عقلایی است ارتباط ندارد. بر این اساس اگر انسان مایل به بقای خود باشد در آن صورت برای دستیابی به منابع کمیاب، باید رقبای خود را تسلیم یا نابود کند و برای این هدف باید از خصلت پر خاشجویی (تحمیل خشونت قهر آمیز بر دیگران)علیه ضعیفترها استفاده کند و از آنجا که مکانیسم پرخاشجویی ذاتی انسان هنگام برخورد با محرک خارجی یعنی «منابع کمیاب در اختیار دیگر کشورها» فعال می شود، در آن صورت کشورها برای دستیابی به منابع کمیاب علیه کشورهای دارنده آن منابع به جنگ امپریالیستی دست می زنند.

 

6)     نظریه تبیین ایدئولوژیکی امپریالیسم چارلز رینولدز را بیان کنید   تجربه تاریخی اروپا از پیدایش سه نظام ایدئولوژیک کلیسایی، فاشیستی و مارکسیستی که به نوبه خود هر کدام موسس رژیم های سیاسی توتالیتری در داخل و مجری سیاست امپریالیستی در صحنه جهانی بودند، بستر شکل گیری این نظریه را فراهم کرد. بر اساس این نظریه در ذات هر ایدئولوژی، نوعی نارضایتی از وضعیت موجود نهفته است و هر گاه ایدئولوژی غالب شود به ویژه پس از انقلابها (و از آنجا که انقلابها مرز نمی شناسند) و بتواند با ابزارهای شعاری، توده ها را بسیج کند، در آن صورت اهرم لازم برای تحقق بخشیدن به خواسته های خود را یافته است. و کار برد خشونت در داخل که از ملزومات نظام های ایدئولوژیک است در نقطه مرزی متوقف نمی شود بلکه از مرزها گذشته و موازنه قدرت را برای ایجاد یک مدینه فاضله گسترده بر هم می زند. از این رو ایدئولوژی مبنای سیاست های امپریالیستی قرار می گیرد.مورگنتا، کرین برکیتون و جاناتان آلدرمن به عنوان متفکراین نظریه معتقدند، روابط بین جوامع اعتقادی یا ایدئولوژیک ضرورتا خصمانه است که با نابودی یا تابع شدن دیگر جوامع محو شدنی است. به نظر مورگنتا یک سیاست امپریالیستی همیشه نیاز به ایدئولوژی دارد؛ زیرا بر عکس سیاست حفظ وضع موجود، سیاست امپریالیستی باید توجهی برای اقدام به تغییر وضعیت موجودی که خواهان سرنگونی اش است داشته باشد. زیرا با تعریفی که ایدئولوژی از انسان می دهد وضعیت موجود را برای رستگاری او مناسب نمی بیند؛ از این رو ایدئولوژی پیروان خود را به تغییر گسترده این وضع دعوت می کند و اعتقاد کامل به اعتبار یک ایدئولوژی هر چند متناقض، شخص را به انجام هر اقدامی که برای تعیین موفقیت لازم باشد وا می دارد و یا چون ایدئولوژی بیشتر حرکت ساز است، پیروان را چنان تقبیح می کند که آنان حتی حاضرند زمینه را برای تاسیس مدینه فاضله در زمان حیات اعقاب خود فراهم کنند.

7)    نظریه وابستگی را بیان کنید.

نظریه های امپریالیستی، کشور امپریالیست را باعث ناامنی جنگ، تجاوز، هرج و مرج می دانستند ولی در نظریه وابستگی کشورهای توسعه نیافته یا عقب افتاده نیز مقصر و مسوول هرج و مرج و جنگ و تجاوز هستند ولی، در رویکردی جدی تر وابستگی کشورهای عقب مانده را در نظام بین المللی تحلیل می کنند. گوندرفرانک و سمیر امین به عنوان مطرح ترین نظریه پردازان وابستگی متعقدند، مراحل پیشرفت نظام سرمایه داری در شمال و عقب ماندگی کشورهای جنوب، نوعی رابطه اقتصادی و وابستگی بین این دو دسته از کشورها ایجاد می کند که به مقتضای آن سیر فرآیند عقب افتادگی یکی به فرایندگی پیشرفت و شکوفایی دیگر منتهی می شود و کسانی که در جنوب یا پیرامون، سود می برند طبقه کمپرادور هستند که باشمال در ارتباطند و نمایندگان محلی امپریالیست هستند. در مجموع در تئوری وابستگی می توان گفت، اگر نظام سرمایه داری کشور با بحران روبرو شود در آن صورت برای رفع بحران های خود به همکاری با دیگر کشورهای سرمایه داری در قالب شرکتهای چند ملیتی دست می زند و انحصار مبادلات صنعتی، اقتصادی و مالی را به خود اختصاص می دهند و طبیعتا در مبادله با کشورهای عقب افتاده در موقعیت برتری برای تامین منافع خود قرار می گیرند. از سوی دیگر کشورهای عقب افتاده برای دستیابی به توسعه صنعتی از طریق انتقال تکنولوژی مجبورند به خواسته های جمعی کشورهای صنعتی تن دهند و در نتیجه نحولات داخلی و رفتار خارجی آنان نسبت به خواسته ها و الزامات کشورهای صنعتی شرطی می شود. و از این بعد شاهد دو دسته کشورهای مرکز و حاشیه هستیم و منزلت کشورهای صنعتی با استفاده از منابع کشورهای جنوب و تعمیق روند توسعه افزایش و منزلت کشورهای جنوب با انتقال منابعش به کشورهای شمال (مرکز) و شیوع توسعه عدم توسعه کاهش خواهد یافت.

8)نظریه وابستگی فرانک  رابیان کنید. معتقد است توسعه ناشی از توسعه جهانی نظام سرمایه داری است. وی با استناد به مطالعات خود در شیلی و برزیل می گوید مرکز آنچنان ساختار کشور پیرامونی را مشروط می کند که این کشورها نمی توانند به توسعه مستقل و رضایت بخشی دست یابند و اگر کشورهای پیرامونی، رابطه خود را با مرکز تضعیف کنند می توانند توسعه اقتصادی بیشتری را تجربه کنند.

9)نظریه وابستگی سمیرامین  را بیان کنید. او معتقد بود جهان تنها یک بازار دارد که همان بازار جهانی سرمایه داری است و وابستگی با تجارت خارجی پدیدار می شود که شامل صدور مواد اولیه در مقابل واردات کالاهای ساخته شده است.

10) نظریه وابستگی آندره گوندرفرانگ را بیان کنید. وی یکی از برجسته‌ترین نظریه پردازان وابستگی علت توسعه‌نیافتگی کشورهای جهان سوم را در رابطه زنجیروار متروپل- اقمار (مرکزپیرامون) پی‌جویی می‌کند. او معتقد است علت توسعه یافتگی را باید در روابط ساختاری که در طول تحولات اقتصادی اجتماعی بین کشورهای توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته کنونی موجود است، دنبال کرد. کشورهای ثروتمند یک مرکز(متروپل) را تشکیل داده‌اند که کشورهای اقماری(جهان سوم) پیرامون آنها گرد آمده‌اند و در حالی که اقتصادشان به اقتصاد کشورهای پیشرفته‌ وابسته است، خودشان عمدتاٌ دچار فقرند.

11)نظریه های چرخه ای استیلای فرهنگی آنتونیوگرامشی و نوام چامسکی را بیان کنید.

دو متفکر این نظریه هستند. ایشان معتقدند، چنانچه جامعه ای بتواند بهتر از سایرین، جهان را تبیین کند از لحاظ فکری می تواند هدایت و رهبری فرهنگی جوامع دیگر را به دست گیرد و عملکرد سلطه طلبانه اش نیز از مشروعیت کافی برخوردار خواهد بود. بنابراین هر قدرت که بتواند بهتر از سایرین، افکار را هدایت کند، می تواند با قبولاندن جهان بینی خود،رهبری فرهنگی و هدایت افکار را به دست آورد و با تحکیم سلطه هژمونیک، رفتار سیاست خارجی خود را مشروعیت بخشد. بر خلاف دیدگاه مارکسیستی گرامشی، نوام چامسکی با طرح مورد آمریکا بر این ادعاست که استیلا طلبی آمریکا به طور آگاهانه انتخاب شده است. و در جنگ سرد برای حفظ سلطه خود لازم می دید از لحاظ ایدئولوژیک، تصویری هولناک و امپریالیستی از شوروی در مقابل نوع دوستی حقوق بشری خود ارایه دهد و با این سیاست، آمریکا با بهره گیری از تهدید دشمن قدرتمند و غول آسا زمنیه های برتر صنعتی خود را تضمین می کرد. کشورهای ضعیف به مقتضای این تصویر هولناک به منظور دفاع از خود و دفع این تهدید واهی، داوطلبانه خواهان مداخله آمریکا می شوند.

12) نظریه های چرخه ای استیلای اقتصادی امانوئل والرشتاین را بیان کنید.

امانوئل والرشتاین با تلفیق یاقه های مارکسیسم و کارکردگرای ساختاری به نوعی تفسیر خاص از تحولات بین المللی می رسد. او معتقد است ساختار سیاسی بین المللی، محصول روبنایی از رقابت درونی نظام سرمایه داری است و وضعیت ساختاری موجود برای شکل گیری و تداوم بقای نظام سرمایه داری لازم است. از این رو وجود نظام های تابعه سیاسی گوناگون در داخل نظام واحد سرمایه داری جهانی، بقای این نظام را تعیین کرده است. متقابلا نیازهای کارکردی سرمایه داری نیز به بقای این ساختار کمک می کند. البته والر شتاین بعدا نگرش جدیدی ارایه داد و مقوله جهان شمولی اقتصادی را طرح کرد که بر اساس آن حاکمیت منافع مشترک اقتصادی در صحنه بین المللی، موجب ثبات و صلح می شود و در این نظریه در زمره کثرت گراها قرار گرفت که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.

13) نظریه های چرخه ای استیلای نظامی کوئیسنی رایت را بیان کنید.

کوئیسنی رایت، متفکر بر جسته این نحله معتقد است، حوادث گذشته نشان داده که هر نیم قرن یک بار، جنگهای عمده ای اتفاق افتاده که به صورت یک در میان از شدت فزاینده تری بر خوردار بودند و پس از اتمام هر جنگ، شاهد برهه ای از آرامش طلبی و تنفر از جنگ هستیم. و از عوامل روانشناسی، اقتصادی، سیاسی، داخلی و فیصله نیافتن مخاصمات قبلی به عنوان عوامل پیدایش جنگ های جدید نام می برد. «رایت» در مقابل برهه های پنجاه ساله جنگی برهه وضعیت جنگی و صنایع ناشی از آن را دستخوش تغییرات صد و پنجاه ساله می داند. به این لحاظ «رایت» هر چرخه بلند در روابط بین الملل را مستلزم تحقق وضعیت جدیدی می داند که با وضعیت قبلی همخوانی دارد.

14) نظریه های چرخه ای استیلای سیاسیجورج مدلسکی را بیان کنید.

جورج مدلسکی مفهوم پیشوایی را به جای استیلا به کار می برد و منظور از پیشوا بازیگری است که توان نوآوری و حرکت به جلو را در جهت ارتقای مصلحت عمومی دارد و عملش مشروع خواهد بود. به نظر «مدلسکی» هر چرخه استیلای سیاسی بر جهان حدود یک قرن به طول می انجامد. به طور خلاصه در توضیح وجوه مشترک نظریات چرخه استیلا می توان گفت، نظام جهانی بر تلاش استیلا جویانه بازیگران مبتنی است و بازیگران قدرتمند سعی دارند به رهبری آن نایل آیند و از طرق مختلف سعی می کنند قدرت خود را نسبت به رقبا بهبود بخشند و از سویی سعی خواهند کرد، از دستیابی دیگر بازیگران به قدرت برتر جلوگیری کنندو برای حفظ قدرت برتر به نوآوری سیاسی و اقتصادی دست می زنند.

 


[ پنج شنبه 93/3/8 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

نظریه های مختلف در روابط بین الملل

1. رهیافت کلان نظام در نظریه های روابط بین الملل برچه رهیافتی استوار است ؟

 

رهیافت کلان نظام به کل نظام بین المللی اشاره دارد . تحلیل متفکرین این نظریه بر مفاهیم ، مفروضه ها و قیاضای انتزاعی کلی تأکید دارند . با این معنا مرجع برسی و تحلیل اطلاعات برای نظریه پردازان کلان نظام مبنی برورودی های زمینه ساز از محیط بین المللی و صحنه های پذیرنده سیاست خارجی ناشی از کل نظام بین المللی است . این داشمندان با نادیده گرفتن کشور ها به عنوان زیر مجموعه های نظام بین المللی در شکل گیری و اجرای سیاست خارجی توجه خود را به مسائلی چون ترکیب ساختاری قدرت معطوف می کنند. با بررسی کلی از نظریات فوق آن ها مدعی هستند که شاخصه رفتاری کشورها تابع خروجی حاصل از شکل گیری در سطح کلان نظام است و بر رفتار خارجی آن ها اثر می گذارد . (کشورها در تصویر این نظریه پردازان به عنوان واحد های عضو همانند توپ های بیلیارد محسوب می شوند که ماهیت درونی آن ها یکسان است و چگونگی چرخش آن ها برروی میز تأثیر تغییر سازی ندارد بنابرین پژوهشگرانی که از این راهبرد کلان تأثیر می پذیرند (ضمن فراموش کردن تفاوت ها برای بازیگران عضو نوعی همگونی برای ان ها قائلند.) دولت های .... را به عنوان واحدهای یکدست و مشابه به حساب می آورند. بنابراین در این مدل ها بر وجود نوعی سلطه جبری نظام بر روند سیاست گذاری کشورها تأکید می شود بر وظیفه میدانی اقدام سیاست خارجی کشورها به داخلی سازی قواعد نظام بین المللی و قدرت انطباق آن ها با فرهنگ غالب نظام مجدود می شود .)

2. نظام بین المللی چه تأثیراتی سیاسی (خارجی) کشورها دارد ؟ بیان کنید آن ها را ؟

الف) تأثیر ساخت اجتماعی فرهنگی نظام بین الملل                      ب) منزلت و جایگاه کشور در نظام بین الملل

ج) ساختار قدرت در نظام بین الملل                                          د) قیود و محدودیت های محیطی

                                            ه) ماهیت مبادلات مشترک داخل نظام

3. رهیافت خرد درتجزیه و تحلیل سیاست خارجی برچه مبنایی استواراست ؟

وجود کشورهای مختلف الوجوه خرد شاخصه ای متمایز کننده را به وجود می آورد که به طرق گوناگون بر چگونگی رفتارسیاست خارجی کشورها تأثیرمی گذارد. این رهیافت خرد به نقد فرضیه توپ بیلیاردی متفکرین کلان  نظام بر می خیزد. در نتیجه متفکرین با رهیافت خرد فرض می نمایند وجود مختلف الوجوه کشورها موجب ارائه برون دادهای گوناگونی می شود که به عنوان درونداد برای نظام بین الملل عمل می کنند. شاهد مدعای این متفکران نه تنها وجود اقدامات تئوریکی است بلکه مولفه های نظام بین المللی را به بخش جهان اول دوم سوم یا شمال وجنوب یا منطقه های مختلف تقسیم می کنند. نظریه پردازان رهیافت خرد معتقدند رفتار سیاست خارجی کشورها عمدتأ تابع عوامل عناصر داخلی است. که پیروان این رهیافت متدولوژیک خود به دو گروه ذهنی گرا و عینی گرا تقسیم می شوند .

4. دیدگاه های رهیافت های خرد گرا را هر کدام توضیح دهید ؟

خرد گراها دو دسته هستند : الف) عینی گراها ب) ذهنی گراها

الف) عینی گراها رفتار سیاست خارجی کشور تابع مقتضیات داخلی و محیط استقرار هر واحد خاص جغرافیایی به حساب می آورند. در نتیجه این دسته از متفکرین به مطالعه تاثیر نیروهای بنیادی حاکم بر سیاست خارجی کشور ها می پردازند. به نظر آنها برای ارزیابی الگوی رفتار خارجی کشور های عضو باید به بررسی این نیرو ها پرداخت (وجود مخاصمه ایران و عراق در برهه های مختلف زمانی و تحت رژیم های گوناگون مثال خوبی برای توجیه تفکر این دسته از پژوهشگران عینی گرا می باشد .

ب) برجسته ترین رهیافت فکری را نظریه پردازان تصمیم گیری تشکیل می دهند (ذهنی گرا ها ) که به پویش تصمیم گیری توجه نموده و اثرات آنرا بر شکلگیری اخذ و اجرای تصمیم مورد بررسی قرار می دهند در نظر این دیدگاه تصمیم سیاسی هر جامعه محل برخورد درون دادهای موثر بر تصمیم گیری و برون داد های ناشی ازدستگاه تصمیم گیری است که به شکل سیاست های آمرانه و رسمی هر جامعه وارد محیط می شود . کشور مهمترین واحد اقدام در نظام بین الملی است و در آینده هم این نقش را ایفا خواهد کرد.

5- جهان بینی لیبرالیست ها بر چه اعتقادات و مفروضه هایی استوار است؟

1-       سرشت و ذات بشر خوب و نوع دوستانه است و بنابر این انسان ها قادر به کمک متقابل و همکاری هستند .

2-       نگرانی اساسی بشر برای رفاه ، ترقی و پیشرفت را امکان پذیر می نماید .(اصل رشد و توسعه تمدن مجددا مورد تایید و تصدیق قرار می گیرد )

3-       رفتار بد بشر معلول و محصول انسان شرور نیست ، بلکه معلول نهادها و ترکیبات ساختاری بشر است .

4-       انسان اگر بر مبنای فطرت خوب و نوع دوست خود عمل کند ، رفتاری همکاری جویانه و صلح آمیز خواهد داشت.

5-       برای استقرار صلح و همکاری بین المللی باید به اصلاح نهاد ها و ساختارهای که انسان را از فطرت واقعی خود دور انداخته است پرداخت و فر آیند ها و نظام های تربیتی و اجتماعی باید اصلاح شوند .

6-       کشور ها ذاتا خود پرست و جنگ طلب نیستند بلکه به دنبال همکاری و نوع دوستی هستند و لذا قابلیت اصلاح رفتار ها ی نابه هنجار خود درا دارند.

  6-به اعتقاد لیبرالیست ها وجود چه عواملی در سطح بین المللی کشور هار ار به سمت همکار ی های بیشتر سوق می دهد؟  

1-       وابستگی متقابل میان کشور ها به ویژه در عرصه های اقتصادی و تجاری سبب همکاری بیشتر دولت ها با یکدیگر و بی میلی به جنگ و کاهش منازعات وادار کرده است

2-       رواج وگستر دموکراسی در عرصه بین المللی عامل کلیدی صلح و کاهش منازعات و افزایش همکاری ها گردیده

3-       وجود نهادهای بین المللی (آژانس انرژی اتمی ، صندوق بین الملی پول ) و ایجاد یک سلسله از قواعد و هنجار ها به کاهش رفتار خود خواهانه دولت ها کمک کرده و دولت ها را تشویق به همکاری برای بدست آوردن منافع بلند مدت کرده است .

7-رویکرد ارتباطات بر روابط بین المل را بر اساس ایده های لیبرالیسم توضیح دهید ؟

1-       رویکرد ارتباطات دیگر به قدرت به عنوان متغییر اساسی در تبیین پدیده های سایسی نمی گردد بلکه به وجود هماهنگی بین تلاش ها و انتظارات انسان ها برای دست یابی به اهداف جامعه می پردازد .

2-       روی ماهیت تجربی مفاهیم تاکید زیادی می شود و سعی بر این است تا تمام مفاهیم از طریق سنجش و نگاشت عملیاتی شوند . هر آنچه آماراجازه اندازه گیری بدهد اندازه می گیرند.

3-       رویکرد ارتباطات به هیچ یک از سطوح تحلیل محدود نمی شود .

  8-نظریه کارکرد گرایی را از دیدگاه میترانی توضیح دهید ؟

نظریه های مربوط به فرآیند همگرایی از میترانی ریشه های همکاری بین الملی در قلمرو وابستگی متقابل کارکردی جستجو می شود به علت وجود مشکلات فنی در جوامع مدرن امروزی ( که سیاست مداران قادر به حل آن نیستند ) همکاری دولت ها را درذ زمینه های اجتماعی ، اقتصادی و فنی اجتناب ناپذیر کرده است . فرض وی بر این است که سیاست و اقتصاد را می توان از هم جدا کرد . از این منظر آنچه به اقتصاد و حیات اجتماعی مربوط می شود در عرصه (سیاست پایین یا ملایم ) قرار می گیرد  و امکان همکاری در آن راحت تر است  و این وضعیت قاعده بازی را از حاصل جمع جبری صفر به حاصل جمع متغیر و بعضا مثبت تغییر می دهد .(همکاری در یک حوزه فنی یا کارکردی زمینه را برای کمک های مشترک در زمینه های دیگر فراهم می کند .) روند های جدید دیوار سخت حاکمیت ملی را سست خواهد کرد زیرا با آشکار شدن دستاورد های ناشی از این همکاری امکان به وجود آمدن اتحادیه سیاسی فرا ملی نیز هست و در نهایت وی آرمانگرایانه نتیجه می گیرد چنانچه همکاری در حوئزه کارکردی و غیر سیاسی پا بگیرد شاهد صلح بین الملی خواهیم بود . وس همگرایی را صرفا در شرایطی امکان پذیر می دانست که زمینه برای ایجاد مشارکت سازمان یافته بین کشور های اروپایی فراهم شود .

9-نظریه نو کار کرد گرایی را از منظر ارنست هاس بیان کنید ؟

نوکارکردگرایی حول محور تسری که دو شکل به خود می گیرد می چرخد . 1. تسری کارکردی (که همگرایی در یک بخش فشارهایی برای همگرایی به بخش های دیگری آورد .) 2. تسری سیاسی (از همگرایی اقتصادی نشأت میگیرد ) آن ها به فراکنش های منطقه ای و سود و زیان های همراه آن ها برای کنش گران ، ارتباط میان نخبگان ، مناسب بودن نهادها در مورد فشارهای فراکنشی توجه دارند . به تأکید بر حجم و میزان مراوفات ، شبکه های چانه زنی و راهبردها را به عنوان دادهای پایه ای مطالعه می کنند. ارنست هاس (هم گرایی را به عنوان فرایندی می دانست که زمینه های ایجاد وفاداری مشترک بین کشورهای اروپایی را فراهم می کرد.) وی معتقد بود که کشورهای اروپایی برای رسیدن به اهداف خاص نیازمند این وفاداری مشترک هستند. این امر نیازمند ایجاد سازمان و ساختاری بود که بتواند اهداف و تمایلات کشورهای اروپایی را با هم هماهنگ سازد و زمینه لازم برای حداکثر همکاری های برای بدست آوردن منافع مشترک را به وجود آورد . برای تحقق این امر کشورهای اروپایی باید حاکمیت خود را نادیده بگیرند و به تعهداتی که نهادها وسازمان ها برای آن ها ایجاب کرده اند به منافع و مطلوبیت های بیشتری دست نمایند. نوکارکردگرایی تأثیرات بسیاری در پیش برد همگرایی اروپایی داشته است .

10- نظریه صلح دمکراتیک از دیدگاه امانوئل کانت را توضیح دهید ؟

کانت معتقد بود صلح مستلزم وجود حک.مت هایی مبتنی بر قوانین اساسی جمهوری خواهانه است که سه چیز را تضمین می کند ( احترام به آزادی فردی ، واحد قانون گذاری و تفکیک میان اقتدار اجرایی و مقننه با برابری سیاسی همه شهروندان ) طبق این نظریه همکاری های اقتصادی و سیاسی و حفظ آن در میان دموکراسی های توسعه یافته قوی تر است. کانت معتقد بو تشکیل اتحادی از دولت های دموکراتیک با هدف تضمین آزادی دولت های عضو صلحی پایدار به ارمغان خواهد آورد که به همه جنگ ها خاتمه خواهد بخشید . چنین اتحادی هماهنگی اقتصادی نیز باید داشته باشد و این توسعه وابستگی اقتصادی متقابل موجب تقویت چنین اتحادی می شود. درنتیجه برای دستیابی به صلح وثبات باید نظام های سیاسی لیبرال دمکراتیک ایجاد کرد . در مورد اینکه دموکراسی ها به ندرت با هم میجنگند دو استدلال وجود دارد : 1. هنجارهایی که فرایندهای تصمیم گیری دموکراتیک در آن شکل می گیرد. 2. محدودیت های نهادی تأکیدمی ورزد(تفکیک اقتدار میان قوه اجرایی و مقننه فرایند استفاده از زور و قدرت نظامی را توسط رهبران مشکل می سازد .) تأکید کانت بر ( دموکراسی، وابستگی متقابل اقتصادی و سازمان ها و حقوق بین الملل ) به عنوان پایه های صلح ابدی در روند همگرایی اروپا مورد بهره برداری قرار گرفت .


[ شنبه 92/12/24 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]


11- مکتب نولیبرالیسم یا نهادگراها ی نو لیبرال را توضیح دهید ؟

نولیبرالیسم یک تلاش نظری برای سازش لیبرالیسم و واقع گرایی بود. آن ها به نقش کشورها و قدرت در نظام بین الملل اذعان دارند و کشورها را بازیگران عاقل می دانند که در صدد به حداکثر رساندن منافع خود هستند و نظام بین الملل را آنارشیک و فاقد یک مرجع و اقتدار مرکزی می دانند . نولیبرال ها به وجود عنصر یا سازگاری و درگیری در همکاری اعتقاد دارند و آن را بخش جدایی ناپذیر عمل کرد دولت ها می دانند (نزدیکی دولت ها بیش از اندازه به هم اصتکاک ایجاد می کند که البته دولت ها دوباره تلاش می کنند این اختلافات را از بین ببرند.) باور پایه نولیبرال ها این است که دولت ها به خاطر کسب سود بیشتر با کشورها همکاری می کنند ونسبت به دستاوردهای دیگران بی تفاوتند در نتیجه بزرگترین مانع همکاری در میان دولت های عقلانی و خود محور را مسئله تقلب دیگران می دانند. هم گرایی اروپا تا حد زیادی به خاطر مقررات زدایی در فعالیت های فرامرزی اقتصادی بوده است و مفاهیم اصلی نو لیبرالیسم از جمله مفهمو رقابت آزاد و وابستگی متقابل در این زمینه نقش بسیار مهمی داشته اند .

12- واقع گرایی را توضیح دهید ؟

این نظریه در اندیشه و فلسفه مورخانی مثل ماکیاولی و هابز واقع گرایانن انسان را بد ذات می دانند و می گویند خشونت و منازعه در سرشت آدمی امری طبیعی و غریزی است و کشور ها مهم ترین دغدغشان بقا و ادامه حیات است وکشور ها از انسان بیشتر احساس ناامنی می کنند چون در نظامی قرار دارند که فاقد مرجع و اقتدار مرکزی شروع است . کشور ها اولویتی بالاتر از امنیت و قدرت ندارند . قدرت طلبی در روابط بین الملل امری طبیعی است و تامین آن با توسل به زور جنگ نیز جایز است . د رزمینه تفکرگرایی واقعی همکاری برای بهره مندی مشترک بسیار مشکل است زیرا اعتماد وجود ندارد و دولت ها نسبت به نیات آینده یکدیگر بدبین هستند . ترس از استعمار شدن توان وابستگی متقابل آسیب پذیر تر می کند . دلیل عینی تر برای احساس عموم امنیت دارند. در نتیجه دو عامل در چشم انداز واقع گرایان مانع همکاری می شود . 1- ملاحظات مربوط به دستاورد های نسبی 2- نگرانی از فریب

مسائل مربوط به دستاورد های بسی بیشتر در حوزه امنیت مطرح است تا دیگر موارد . همکاری در این زمینه نیز .... منابع ملی آن ها باشد و این کار قدرت ملی آن ها را افزایش دهد.

13- نو واقع گرایی را توضیح دهید ؟

نو واقع گرایی تلاشی برای عملی کردن واقع گرایی و همچنین توجه به مسائل اقتصادی و ساختار بین المللی است . آن ها ریشه جنگ و صلح را در ساختار نظام بین المللی می دانند نه در سرشت انسان و ماهیت کشور ها آن ها معتقدند نظام بین المللی آنارشیک است که البته منظور آنها از آنارشیک:نبود یک اقتدار مرکزی در نظام بین المللی است . از این سو آنارشی بین المللی سه الگوی رفتاری را برای کشور ها در روابط بین الملل ایجاب می کند . 1- کشور ها نسبت به یکدیگر بی اعتماد و بدگمان هستند . 2 - مهمترین هدف کشور ها در ن.ب تضمین بقا و حیات است . 3- کشور ها در ن.ب سعی می کنند قدرت خود را به حداکثر برساننند . دولت ها در یک نظام غیر متمرکز و خودیار قرار گرفته اند که ماهیتی تدافعی دارد در نتیجه هیچ دولتی نمی خواهد طرف مقابل از رابطه و همکاری موجود بیشتر از خود سود ببرد زیرا در این صورت در بلند مدتموازنه میان آن ها به هم می خورد و قدرت یکی نسبت به دیگری افزایش می یابد . نوع واقع گرایانه اتحادیه اروپا را بازتاب توزیع قدرت مادی در نظام بین المللی می داند . (پیشرفت همگرایی اروپا بعد از جنگ جهانی دوم ناشی از تضمین امنیت اروپای غربی توسط امریکاست.

14- مکتب نو واقع گرایی را از دیدگاه کنت والتر توضیح دهید ؟

وی با مسلم دانستن بهره مندی از سودهای ناشی از همکاری بین دولت ها معتقد است در شرایطی که دولت ها با امکان همکاری برای رسیدن به سودهای دو جانبه روبرو هستند ، دولت هایی که احساس نا امنی می کنند باید بپرسند که سودها چگونه تقسیم خواهند شد؟ یا چه کسی بیشتر سود می برد؟ اگر سودی درست تقسیم شود ممکن است یک دولت سود به دست نیامده را دستاویز سیاست تخریبه و آسیب رساندن به دیگران قرار دهد. حتی امید سودهای فراوان برای دو طرف به معنای همکاری مشخص دولت ها نیست زیرا آن ها ازبهره برداری های طرف های مقابل خود ازتوانایی های  جدید  می ترسند. بنابراین شرایط نا امنی،عدم قاطعیت و اطمینان دو طرف از مقاصد یکدیگر باعث می شود تا همکاری ها صورت نگیرد. دلیل دیگر همکاری نکردن دولت ها از نظر والتر نگرانی و ترس دولت ها به وابستگی با دیگر دولت هاست و برای پرهیز از چنین وضعیتی آن ها در یک سامانه خودیاری ملاحظات امنیتی سودهای اقتصادی را تابع منافع سیاسی قرار می دهند و الزامات ساختاری سبب خود مختاری دولت ها می شود.از منظر وی پیشرفت همگرایی اروپا بعد از جنگ جهانی دوم ناشی از تضمین دولت های اروپای غربی از تهدیدات امنیتی توسط آمریکاست .

15- مکتب انگلیسی یا خرد گرایی یا نظریه جامعه بین الملل را توضیح دهید ؟

این مکتب به نظم در شرایط آنارشیک توجه دارد. از نظر مکتب اینگلیسی،در شرایط فقدان همکاری هر نظمی که در نظام بین المللی وجود داشته باشد باید ناشی از عوامل مادی باشد و نه فرهنگی. مکتب انگلیسی با تأکید بر وجود آنارشی با جذب یک عنصر دیگر یعنی جامع بین الملل می کشد همکاری مورد توجه بین آرمان گراها و لیبرال ها را توضیح دهد. پیروان این مکتب بر نقش نهادها ، هنجارها و قواء در نظام بین الملل تأکید دارند و برای آن ها نهادهای بین المللی از اهمیت زیادی در کاهش تعارضات و افزایش همکاری ها برخوردارند. از نظر آن ها همکاری در شرایط آنارشی نه تنها امکان پذیر است بلکه عملا وجود دارد و همکاری را بخش جدانشدنی جامعه بین المللی تلقی می کنند. در این دیدگاه قواعد نیز از اهمیت خاصی برخوردارند. از بحث های تاریخی مکتب انگلیسی در صورت وجود اجماع ارزش همکاری در میان دولت ها افزایش می یابد.

16- مکتب اینگلیسی را از دیدگاه هرلی بول توضیح دهید؟

از دید وی پنج نوع نهاد ( نهادهای موازی قدرت ،دیپلماسی،حقوق بشر، جنگ و نظام مدیریتی قدرت های بزرگ ) به عنوان زمینه های همکاری در سطح بین الملل تلقی می شوند. از نظر وی جنگ به عنوان خشونت سازمان یافته واحدهای سیاسی علیه یکدیگر تعریف می شود و گاه به شکل همکاری در جهت حفظ موجودیت جامعه بین المللی و حفظ واحدهای تشکیل دهنده آن به کار می رود. بنابراین در جنگ هم می توان نوعی همکاری در جهت اهداف جامعه دولت ها دید. از دیدگاه وی قواعد جامعه بین الملل به منزله قواعدی است که اولویت نظام دولت ها را تأیید و تقویت می نماید و دولت ها را به عنوان تنها اعضای جامعه بین الملل به رسمیت می شناسد،اصل بنیادین سیاست جهانی هستند. در مراحل بعد قواعد همزیستی و قواعد همکاری را تعیین می کنند. وی معتقد است اقتدار متمرکز در سطح بین الملل وجود ندارد. و انگاره های مشترک در سطح بین الملل همان بنیادی است که در سطح داخل وجود دارد .(انگاره های مشترک نظیر : احترام به مالکیت وفای به عهد و تجدید خشونت ) امکان پذیر است. از بحث های تاریخی مکتب اینگلیسی می توان به این نتیجه رسید که در صورت وجود اجماع ارزشی امکان همکاری در میان دولت ها افزایش می یابد و گستره همکاری توسعه   می یابد. هرلی بول در مورد اتحادیه اروپا نیز نظریات جالبی دارد ، وی عواملی جون کاهش نیروی نظامی، اهمیت قدرت مدنی و غیر نظامی و نامناسب بودن پارادایم دولت محور وآرمان های قدرت را بر اساس افکار آرمان گرایانه و دور از واقعیت می داند .

17- مکتب مارکسیم را توضیح دهید ؟

این مکتب فکری بر منافع مادی شالوده ساز عمل انسان تأکیید دارد و زندگی سیاسی را ریاکارانه ، دوروغین و بدبینانه

می بیند. مارکسیم مدعی است پدیده های مهم روابط بین الملل راجدای ازماده گرایی تاریخی، نابرابری طبقاتی،نظام های تولیدی وانقلاب های فن آوری نمی توان شناخت . وی اقتصاد را زیر بنا و سایر پدیده های اجتماعی را رو بنا می داند  و در تحلیل های خود از ماده گرایی تاریخی بهره می برد. آن ها به تحلیل نظام جهانی توجه دارند و نگاه آنان سرمایه داری ، بازارهای جهانی و نیروهای طبقاتی را به وجود می آورد که در مقیاس جهانی عمل می کنند. این مکتب کمتر به مناسبات بین دولت ها وتبین نمایه جهانی شدن مناسبات اقتصادی و اجتماعی اهمیت می دهد. نظریه مارکیستی ارتدوکسی : سرمایه داری را علت بنیادی تعارض و کشمکش در عرصه بین المللی می داند. نظریه وابستگی نو مارکیستی : توجه خود را به روبط میان قدرت های سرمایه داری توسعه یافته و دولت های کمتر توسعه یافته معطوف کرده است که با استشمار کشورهای توسعه نیافته به ثروت و توسعه دست یافته اند. سطح حقیقی تحلیل مارکیست ها می توان نظام جهانی سلطه و وابستگی دانست. (دولت ها محصول نظام هستند در نتیجه برای تغییر آن نمی توانند کاری از پیش ببرند.) والرشتاین ،استالین و...

18- نظریه انتقادی را توضیح دهید ؟

 با دغدغه هنجاری و با توجه به تغییر به روابط بین الملل می نگرند. 1. یکی از اهداف مهم آن ها تلاش برای تضعیف گفتمان امنیتی سلطه جویانه است که با یافتن تناقض های درون نظم موجود و نقد رژیم های امنیتی حاکم از طریق مواجه نمودن آن ها با نتایج واقعی به دست می آید . 2. هدف دیگر نظریه انتقادی تغییر دادن هنجارهای تنظیم کننده و تشکیل دهنده بین المللی است به نحوی که دولت ها از فکر کردن و عمل کردن بر اساس الگوهای واقع گرایی دست بردارند. از همین رو آن ها خواهان نظامی هستند که از طریق ارتباطات مقابل و نیرومند هدایت شود و در آن مفاهیمی مانند حقوق و تعهدات، به عنوان عوامل زمینه ساز همکاری جای گزین قدرت و زور شده باشد. رابرت کاکس در هر ساختاری به تعامل سه نیروی (توانمندی های مادی ،انگاره ها و نهادها ) توجه دارد. وی در صدد است دریابد چرا و چگونه دولت ها به عنوان کانون اصلی وفاداری شکل گرفته اند و تا چه حد امکان تغییر آن وجود دارد. وی هدف مطالعاتش را زمینه سازی برای یک جهان متنوع و کثرت گرا در سازمان دهی اجتماعی و هنجارهای اخلاقی می داند .

19- مکتب فمینسم را توضیح دهید ؟

بخش مهم این مکتب فهمیدن این است که چه طور سیاست بین الملل(جنسیتی) است. (یعنی توسط مردان ارائه می شود تا منافع مردان را تأمین کند و به گونه تفسیر می شود که منطبق بر دیدگاه های مردانه باشد.)فهمیسم جنسیت را مستلزم روابط متکی بر قدرت نابرابر (زن و مرد ) است به عنوان مقوله اصلی تحلیل می کند . ادعای اصلی آنان این اسا که در رشته روابط بین الملل آگاهی جنسیتی وجود ندارد . در عمل همه فهمیست هایی که در زمینه سیاست بین الملل مطالعه می کنند به دنبال هدف مشارکت بیشتر زنان در تمام جنبه های روابط خارجی هستند. از دیدگاه آنان هم مردان و هم زنان در جاودانه کردن کلیشه های هویت جنسی نقش دارند.( مردان با جنگ و رقابت و زنان با صلح و آرامش) بر اساس این دیدگاه منافع نلی چند بعدی مشروط به شرایط خاص است بنابراین نمی توان آن را صرفا بر اساس قدرت تعریف کرد. در جهان معاصر منافع ملی مستلزم راه حل های مبتنی بر همکاری است. آنه تفکیک سنتی نرها ( فقط جنگجو) و ماده ها روح زیبا و متمایل به صلح ) را در عمل با زنانی که شیفته جنگند و مردانی که رفتارهای وحشیانه را رد می کنند بارها نقض شده است. ولی اگر با آمار صحبت کنیم زمانی که جهان ما در سالارانه باشد کمتر مستعد درگیری است و نسبت به جهان فعلی مسالمت جویانه در پی همکاری است. نقد فهمیست ها بر دولت که دولت را به واسطه ابزاراجباروخشونت تهدیدگرترین ، کنش گر و قوی ترین عامل مشروعیت سلطه است با نابودی نمی دانند بلکه هدف آنان دقت در مسائلی است که مسلم انگاشته می شود مثل ( هویت دولت و یکپارچگی آن ) آن ها تحولات همگرایی اروپا را دنبال می کنند و نقش زنان در این همگرایی را برجسته می دانند و خواهان تقویت متغیرهای مورد نظر خود از جمله برابری جنسیتی در فضای تکثر گرا و دور از سلطه اتحادیه هستند .

20- مکتب سازه انگاری را توضیح دهید ؟

بعد از مطرح شدن نظریات نو واقع گرایی بسیاری از نظریه پردازان روابط بین الملل سعی کردند به نو واقع گرایی خود را مطرح کنند. در این بین نظریه سازه انگاری متأثر از دیدگاه های الکساندرونت از منتقدان شدید نظریه نورئالیسم دیدگاه های خود را مطرح کرد . اساسا سازه انگاری به ارزش ها ، باورها ،هنجارها و هویت در کنار مولفه های مادی توجه میکند. از دیدگاه این متفکران رابطه ساختار و کارگزار در نظام بین الملل رابطه ایست دوسویه یعنی همان ساختار بر کارگزار اثر می گذارد و هم کارگزار بر ساختار که این با نظریات رئالیسم و لیبرالیسم تفاوت دارد (کارگزار=دولت ها و ساختار = نظام بین الملل )

در منطق سازه انگاری = افکار و باورها =هویت تاثیر می گذارد = منابع تاثیر می گذارد = رفتار را شکل می دهد.

ب) اگر درحوزه حکومتی یا سطح ملی باشد .

( ایدئولوژی هویت ملی منابع ملی سیاست داخلی و خارجی )

رویکرد سازه انگاری در کنار سایر رویکرد های روابط بین الملل بستر مناسبی را برای فهم منطق رفتار دولت ها را فراهم می کند .

یک تحلیل سازه افکار از مساله همکاری بیشتر بنیان شناختی دارد تا رفتاری . د ر این مکتب خویشتن با انتخاب همکاری به طور فنی هویت جمعی را می پذیرد و به گونه ای عمل می کند که گویی به دیگری اهمیت می دهد .

هرکش گر هویتی جدید دارد و سعی در حفظ آن هویت دارد . گویی خود را در آیینه دیگری ببیند و برداشت خود را از هویتش تغییر دهد. آن ها معتقدند برای برقراری صلح و همکاری بین المللی باید هنجار های تشکیل دهنده و تنظیم کننده نظام بین الملل را به گونه ای تغییر دهند که کشور ها اندیشیدن و عمل کردن بر مبنای واقع گرایی را متوقف سازند . ( پس برای برقراری صلح باید از حالت خود پرستی درآمده و خود را به عنوان بخشی از یک اجتماع واحد یا منافع مشترک تعریف کنند .) (تغییر نرم افزاری واقع گرایی به هنجار های اشتراکی)

 


[ شنبه 92/12/24 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

رویدادهای متنوع و گسترده در جهان از یک سو و تاثیر آنها بر زندگی افراد بشر از سوی دیگر به علم روابط بین الملل به معنای خاص و علوم سیاسی به معنای عام اهمیتی مضاعف داده است؛ به گونه ای که اگر بگوییم بدون علم سیاست و مدیریت بین المللی زندگی بشر را آشفتگی، هرج و مرج، جنگ، خشونت، اضطراب و دلواپسی فرا می گیرد، اغراق نکرده ایم بلکه به حداقل اکتفا نموده ایم. از این رو برای فهم، درک و تحلیل رویدادهای فراوان از شرق تا غرب عالم باید قالب های فکری آزموده،مدون و علمی داشت و گرنه حجم وسیع اطلاعات و اخبار از تحولات جهانی ناظران عادی و عامی را متحیر و تسلیم خواهند کرد. زیرا پیچیدگی های روابط بین الملل International Relations ) ) و روابط بین الدول Interstates ) ) بدون چارچوب های فکری و تئوری های نظری قابل درک نیست و همچون امواج متنوع و گسترده ماهواره ای در فضا می ماند که بدون رمز شکن و ابزار کانالیزه کردن آنها مبهم و پیچیده می مانند. از این رو در این نوشتار تلاش شده پیوند گریز ناپذیر جهان انتزاعی نظریه ها و جهان واقعی سیاست ساماندهی شده تا تصویر روشنی از بطن اطلاعاتی که هر روز منتشر می شود قابل استخراج باشد.
امروز عقلا بر این قضیه هم نظرند که سیاستگذاری بدون وجود اصول سازمان دهنده، کیفیت مطلوبی نخواهد داشت؛ همان گونه که نظریه پردازی بدون اطلاع از جهان واقعی بی ثمر خواهد بود.(1)
و خواسته و نا خواسته و آگاهانه یا غیر آگاهانه اختلافات نظرها درباره تحولات جهانی ناشی از توسل و استمداد از نظریه های متفاوت است. به عنوان مثال تحلیلگری که گسترش «ناتو» به شرق را ناشی از ضعف روسیه و خلا قدرت در اوراسیا می داند از نظریه های واقع گرایانه در سیاست بهره می گیرد و اگر کسی نگرش لیبرال را مبنای بررسی خود قرار دهد، تقویت دموکراسی های نو پا در اروپای مرکزی و تسری مکانیسم های مدیریت منازعه در این منطقه بالقوه پر آشوب را نتیجه خواهد گرفت. طبیعتا هیچ گونه رهیافت واحد و نظریه جامعی نمی تواند کلیه پیچیدگی های جهان سیاست معاصر را تحلیل کند؛ همان گونه که در علم پزشکی هیچ دارویی، مناسب همه دردها نیست.

1-دسته بندی کلان تئوریهای روابط بین الملل:
از تئوری های روابط بین الملل دسته بندی و طبقه بندی های متعدد و متنوعی صورت گرفته که برای حفظ شفافیت و روانی نوشتار حاضر از ذکر آنها خودداری می کنیم و چارچوب و طبقه بندی خویش را ملاک قرار می دهیم. در یک تقسیم بندی کلان، نظریه های روابط بین الملل به سه دسته نظریه های «جهان گرا»، «ملی گرا» و «کثرت گرا» قابل تقسیم اند.(2)
نظریه های جهان گرا، ساختار و پویش جهانی را عنصر تعیین کننده در تحولات نظام بین المللی می دانند و کشور ما به عنوان واحدهای سازنده و تشکیل دهنده نظام بین المللی نقش ثانوی دارند. مثلا در نظریات امپریالیسم کلاسیک همه چیز حول امپراطور قابل تبیین است. یعنی ساختار امپراطور و پویش امپراطوری تعیین کننده تحولات است. اما نظریه های ملی گرا که بیشتر تئوریهای روابط بین الملل در این دسته جای می گیرند، بر نقش محوری کشور ها به عنوان عناصر اصلی نظام بین المللی تاکید دارند و به تعبیری برای ساختار بین المللی نقش ثانوی قایل هستند که بدون دولتها و کشورها و رفتار و انگیزه های آنها، معنا و مفهوم واقعی نخواهد داشت. ما نظریه های کثرت گرا بر تعامل دو جانبه و نقش دو سویه ساختار و پویش بین المللی و کشورها در تحولات جهانی تاکید می کنند که با انکار هر یک، تحلیل و بررسی و داوری ناظران جهانی عقیم خواهد شد.

2-نظریه های جهان گرا:

2-1-امپریالیسم: (Imperialism)
تئوری های امپریالیسم در دو زیر مجموعه کلان «کلاسیک» و «نو یا جدید» قرار می گیرد.(3) در امپریالیسم کلاسیک ساختار امپریالیستی بود که از آن به عنوان امپراطوری نام می بریم مثل امپرطوری های ایران، عثمانی، روم، مصر، چین یا با تسامح از حکومت خلافت عباسیان می توان نام برد که با اصل تغلب و چیرگی و سلطه حکومت می کردند. در این مجموعه کشورهای غیر امپراطوری نیز، چون توان امپراطور شدن نداشتند، دست به تشکیل امپراطوری نمی زدند و گرنه امپراطوری به عنوان یک آرمان ذهنی و نهادی مفید از اهداف بلند و دست نیافتنی(گاه دست یافتنی) همه شهریاران یا حاکمان بود و امپراطور با تشکیل امپراطوری، خود را تجلی خدا و حقیقت می یافت و معرفی می کرد.
معروفترین دسته بندی از امپریالیسم نو متعلق به «چارلز رینولدز»(4) است. در امپریالیسم نو «پویش» امپریالیستی مطرح است. «رینولدز» تبیین های مختلف امپریالیسم را با چهار عنوان تجزیه و تحلیل می کند که در زیر به صورت خلاصه ذکر می شود.

2-1-1- امپریالیسم ناشی از قدرت:
امپریالیسم که برای اولین بار در بریتانیا و از سوی دیز رائیلی در مبارزات انتخاباتی 1874 به کار برده شد؛ عبارت است از سیاستی که یک کشور به منظور استقرار کنترل خود در فراسوی مرزهایش بر مردمی که پذیرای چنین نظامی نیستند، در پیش می گیرد. به عبارت دیگر امپریالیسم، شکلی از گسترش اقتدار است که با مقهور ساختن دیگر بازیگران به منصه ظهور می رسد.
اما نظریه امپریالیسم ناشی از قدرت می گوید که کلیه واحدهای سیاسی که منابع لازم برای اعمال سیاستهای امپریالیستی داشته باشند، به سیاست امپریالیستی اقدام خواهند کرد و محرک این اقدام غیر عقلایی و بی منطق، ترس امنیتی در قالب «تغییر وضع موجود» است.
بر اساس این نظریه هرج و مرج طبیعت ساختار حاکم بر روابط جوامع است و هر یک از جوامع، امنیت خود را از سوی جوامع دیگر در معرض تهدید می بیند؛ از این رو جوامع یا کشورها برای رفع تهدید به افزایش قدرت نظامی و گسترش حوزه نفوذ ارضی خود دست می زنند و این اقدام، واکنش متقابل جوامع دیگر را در اقدام به رقابت نظامی برای حفظ و افزایش موقعیت خود در برخواهد داشت و در تداوم این کنش، روابط سلطه جویانه امپریالیستی بر روابط جوامع حاکم خواهد شد؛ در نتیجه تنها تشکیل امپراطوری متضمن امنیت دایمی است.(5)

2-1-2- امپریالیسم اقتصادی:
تئوری های اقتصادی امپریالیسم در دو دسته و گروه قابل تمایزند.دسته اول، جبرگرایان یا مارکسیت ها هستند که متفکرینی چون والادیمیر‌ـایلیچ لنین،نیکلا بوخارین (Bukharin )ورزا لوکزامبورگ (Rosu luxemburg ) و با اندکی تمایز «رودلف هیلفردینگ» در این دسته قرار می گیرند. بر اساس رویکرد مارکسیستی یا جبری به امپریالیسم اقتصادی، ساختار زیر بنایی اقتصاد سرمایه داری، زمینه را برای پیدایش پدیده امپریالیسم، فراهم می کند. به عبارت دیگر امپریالیسم نتیجه قهری سرمایه داری است ولی از آنجا که اراده امری روبنایی و بازتاب وضعیت زیر بنایی اقتصادی است، چنین امری در سرمایه داری ممکن نیست. باید اقتصاد کمونیستی به وجود آید تا زیر بنای جدیدی برای رفتار غیر امپریالیستی و غیر استثماری فراهم شود. اما دسته دوم که اراده گرایان لیبرال مثل هابسون، دوئوتی و فالتزگراف امپریالیسم اجتناب پذیر و احتمالا غیر قهری است و با اعمال یک سری سیاستهای توزیعی می توان پدیده کم مصرفی در کشورهای سرمایه داری را که عامل اصلی امپریالیسم است بر طرف کرد. جدا از اختلاف نظری که مارکسیستها و لیبرال ها درباره امپریالیسم اقتصادی دارند، هر دو دسته، امپریالیسم جدید اقتصادی را مرحله نهایی نظام سرمایه داری می دانند(6) که بر اثر تلفیق تضادهای داخلی با گرایش ذاتی توسعه طلبی برای کسب ارزش اضافی ایجاد می شود. فرآیند امپریالیسم اقتصادی از نظر متفکران این نظریه به شرح زیر است. هدف سرمایه داری از تولید کسب سود بیشتر و کاهش هزینه هاست از این رو سرمایه داری برای افزایش بهره وری تولید سرمایه ثابت (تجهیزات)را جایگزین سرمایه متغیر (کارگران) می کند. در نتیجه کارگران قدرت خرید خود را از دست می دهند و با تلفیق بهره وری تولیدی و کاهش قدرت خرید کارگران پدیده کم مصرفی از یک سو و انحصار مالی (ادغام سرمایه بانکی با سود ) از سوی دیگر ایجاد خواهد شد و دولت سرمایه داری ناگزیر به ایجاد تقاضای موثر در خارج از مرزها است. (کشورهای عقب افتاده) در این مرحله سرمایه داری وارد مرحله امپریالیسم می شود و اگر کشورهای امپریالیستی قلمرو اقتصادی جدیدی برای تقسیم بین خود نداشته باشند، در آن صورت جنگ امپریالیستی اجتناب ناپذیر خواهد بود.

2-1-3- تبیین زیست شناسی اجتماعی امپریالیسم:
متفکران بر جسته آمریکایی و اتریشی یعنی تورستین و بلن و جوزف شومپیتر و کزاد لوزتر امپریالیسم را تبیین زیست شناسی کردند.
بر اساس این نظریه امپریالیسم ناشی از خصلت های موروثی و ژنتیک انسان است که به صورت تهاجم علیه هم نوع تجلی می یابد و چون پدیده ای غیر عقلایی است و تحت تاثیر عادات و غرایز انسان است با سرمایه داری که امر عقلایی است ارتباط ندارد. بر این اساس اگر انسان مایل به بقای خود باشد در آن صورت برای دستیابی به منابع کمیاب، باید رقبای خود را تسلیم یا نابود کند و برای این هدف باید از خصلت پر خاشجویی (تحمیل خشونت قهر آمیز بر دیگران)علیه ضعیفترها استفاده کند و از آنجا که مکانیسم پرخاشجویی ذاتی انسان هنگام برخورد با محرک خارجی یعنی «منابع کمیاب در اختیار دیگر کشورها» فعال می شود، در آن صورت کشورها برای دستیابی به منابع کمیاب علیه کشورهای دارنده آن منابع به جنگ امپریالیستی دست می زنند.

2-1-4- امپریالیسم ناشی از ایدئولوژی
تجربه تاریخی اروپا از پیدایش سه نظام ایدئولوژیک کلیسایی، فاشیستی و مارکسیستی که به نوبه خود هر کدام موسس رژیم های سیاسی توتالیتری در داخل و مجری سیاست امپریالیستی در صحنه جهانی بودند، بستر شکل گیری این نظریه را فراهم کرد. بر اساس این نظریه در ذات هر ایدئولوژی، نوعی نارضایتی از وضعیت موجود نهفته است و هر گاه ایدئولوژی غالب شود به ویژه پس از انقلابها (و از آنجا که انقلابها مرز نمی شناسند) و بتواند با ابزارهای شعاری، توده ها را بسیج کند، در آن صورت اهرم لازم برای تحقق بخشیدن به خواسته های خود را یافته است. و کار برد خشونت در داخل که از ملزومات نظام های ایدئولوژیک است در نقطه مرزی متوقف نمی شود بلکه از مرزها گذشته و موازنه قدرت را برای ایجاد یک مدینه فاضله گسترده بر هم می زند. از این رو ایدئولوژی مبنای سیاست های امپریالیستی قرار می گیرد.
مورگنتا، کرین برکیتون و جاناتان آلدرمن به عنوان متفکراین نظریه معتقدند، روابط بین جوامع اعتقادی یا ایدئولوژیک ضرورتا خصمانه است که با نابودی یا تابع شدن دیگر جوامع محو شدنی است. به نظر مورگنتا یک سیاست امپریالیستی همیشه نیاز به ایدئولوژی دارد؛ زیرا بر عکس سیاست حفظ وضع موجود، سیاست امپریالیستی باید توجهی برای اقدام به تغییر وضعیت موجودی که خواهان سرنگونی اش است داشته باشد. زیرا با تعریفی که ایدئولوژی از انسان می دهد وضعیت موجود را برای رستگاری او مناسب نمی بیند؛ از این رو ایدئولوژی پیروان خود را به تغییر گسترده این وضع دعوت می کند و اعتقاد کامل به اعتبار یک ایدئولوژی هر چند متناقض، شخص را به انجام هر اقدامی که برای تعیین موفقیت لازم باشد وا می دارد و یا چون ایدئولوژی بیشتر حرکت ساز است، پیروان را چنان تقبیح می کند که آنان حتی حاضرند زمینه را برای تاسیس مدینه فاضله در زمان حیات اعقاب خود فراهم کنند.

2-2-نظریه وابستگی:
نظریه های امپریالیستی، کشور امپریالیست را باعث ناامنی جنگ، تجاوز، هرج و مرج می دانستند ولی در نظریه وابستگی کشورهای توسعه نیافته یا عقب افتاده نیز مقصر و مسوول هرج و مرج و جنگ و تجاوز هستند ولی، در رویکردی جدی تر وابستگی کشورهای عقب مانده را در نظام بین المللی تحلیل می کنند. گوندرفرانک و سمیر امین به عنوان مطرح ترین نظریه پردازان وابستگی متعقدند، مراحل پیشرفت نظام سرمایه داری در شمال و عقب ماندگی کشورهای جنوب، نوعی رابطه اقتصادی و وابستگی بین این دو دسته از کشورها ایجاد می کند که به مقتضای آن سیر فرآیند عقب افتادگی یکی به فرایندگی پیشرفت و شکوفایی دیگر منتهی می شود و کسانی که در جنوب یا پیرامون، سود می برند طبقه کمپرادور هستند که باشمال در ارتباطند و نمایندگان محلی امپریالیست هستند. فرانک معتقد است توسعه ناشی از توسعه جهانی نظام سرمایه داری است. وی با استناد به مطالعات خود در شیلی و برزیل می گوید مرکز آنچنان ساختار کشور پیرامونی را مشروط می کند که این کشورها نمی توانند به توسعه مستقل و رضایت بخشی دست یابند و اگر کشورهای پیرامونی، رابطه خود را با مرکز تضعیف کنند می توانند توسعه اقتصادی بیشتری را تجربه کنند.(7)
سمیرامین نیز معتقد بود جهان تنها یک بازار دارد که همان بازار جهانی سرمایه داری است و وابستگی با تجارت خارجی پدیدار می شود که شامل صدور مواد اولیه در مقابل واردات کالاهای ساخته شده است.
در مجموع در تئوری وابستگی می توان گفت، اگر نظام سرمایه داری کشور با بحران روبرو شود در آن صورت برای رفع بحران های خود به همکاری با دیگر کشورهای سرمایه داری در قالب شرکتهای چند ملیتی دست می زند و انحصار مبادلات صنعتی، اقتصادی و مالی را به خود اختصاص می دهند و طبیعتا در مبادله با کشورهای عقب افتاده در موقعیت برتری برای تامین منافع خود قرار می گیرند. از سوی دیگر کشورهای عقب افتاده برای دستیابی به توسعه صنعتی از طریق انتقال تکنولوژی مجبورند به خواسته های جمعی کشورهای صنعتی تن دهند و در نتیجه نحولات داخلی و رفتار خارجی آنان نسبت به خواسته ها و الزامات کشورهای صنعتی شرطی می شود. و از این بعد شاهد دو دسته کشورهای مرکز و حاشیه هستیم و منزلت کشورهای صنعتی با استفاده از منابع کشورهای جنوب و تعمیق روند توسعه افزایش و منزلت کشورهای جنوب با انتقال منابعش به کشورهای شمال (مرکز) و شیوع توسعه عدم توسعه کاهش خواهد یافت.

2-3-نظریه های چرخه ای استیلا یا هژمونی
نظریه های چرخه ای استیلا ضمن تبیین انواع استیلا، پیامدهای استیلا را مد نظر قرار می دهد. با آشکار شدن ناتوانی نظریه های امپریالیسم و وابستگی گروهی از نظریه پردازانی که به پویش های نظام بین المللی معاصر نقادانه می نگریستند، نظریه جدیدی را به نام استیلا ارایه دادند. محورهای اصلی مارکسیسم، الهام بخش قسمت اعظمی از این نظریه ها بود اما به نظر متفکران این تئوری مارکسیسم برابر تبیین پویش های بین المللی کافی نبود. آرای مشهور نظریه استیلا به شرح زیر است.

2-3-1-استیلای فرهنگی:
آنتونیوگرامشی و نوام چامسکی دو متفکر این نظریه هستند. ایشان معتقدند، چنانچه جامعه ای بتواند بهتر از سایرین، جهان را تبیین کند از لحاظ فکری می تواند هدایت و رهبری فرهنگی جوامع دیگر را به دست گیرد و عملکرد سلطه طلبانه اش نیز از مشروعیت کافی برخوردار خواهد بود. بنابراین هر قدرت که بتواند بهتر از سایرین، افکار را هدایت کند، می تواند با قبولاندن جهان بینی خود،رهبری فرهنگی و هدایت افکار را به دست آورد و با تحکیم سلطه هژمونیک، رفتار سیاست خارجی خود را مشروعیت بخشد.(8) بر خلاف دیدگاه مارکسیستی گرامشی، نوام چامسکی با طرح مورد آمریکا بر این ادعاست که استیلا طلبی آمریکا به طور آگاهانه انتخاب شده است. و در جنگ سرد برای حفظ سلطه خود لازم می دید از لحاظ ایدئولوژیک، تصویری هولناک و امپریالیستی از شوروی در مقابل نوع دوستی حقوق بشری خود ارایه دهد و با این سیاست، آمریکا با بهره گیری از تهدید دشمن قدرتمند و غول آسا زمنیه های برتر صنعتی خود را تضمین می کرد. کشورهای ضعیف به مقتضای این تصویر هولناک به منظور دفاع از خود و دفع این تهدید واهی، داوطلبانه خواهان مداخله آمریکا می شوند.

2-3-2 استیلای اقتصادی:
امانوئل والرشتاین با تلفیق یاقه های مارکسیسم و کارکردگرای ساختاری به نوعی تفسیر خاص از تحولات بین المللی می رسد. او معتقد است ساختار سیاسی بین المللی، محصول روبنایی از رقابت درونی نظام سرمایه داری است و وضعیت ساختاری موجود برای شکل گیری و تداوم بقای نظام سرمایه داری لازم است. از این رو وجود نظام های تابعه سیاسی گوناگون در داخل نظام واحد سرمایه داری جهانی، بقای این نظام را تعیین کرده است. متقابلا نیازهای کارکردی سرمایه داری نیز به بقای این ساختار کمک می کند. البته والر شتاین بعدا نگرش جدیدی ارایه داد و مقوله جهان شمولی اقتصادی را طرح کرد که بر اساس آن حاکمیت منافع مشترک اقتصادی در صحنه بین المللی، موجب ثبات و صلح می شود و در این نظریه در زمره کثرت گراها قرار گرفت که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.

2-3-3 استیلای نظامی:
کوئیسنی رایت، متفکر بر جسته این نحله معتقد است، حوادث گذشته نشان داده که هر نیم قرن یک بار، جنگهای عمده ای اتفاق افتاده که به صورت یک در میان از شدت فزاینده تری بر خوردار بودند و پس از اتمام هر جنگ، شاهد برهه ای از آرامش طلبی و تنفر از جنگ هستیم. و از عوامل روانشناسی، اقتصادی، سیاسی، داخلی و فیصله نیافتن مخاصمات قبلی به عنوان عوامل پیدایش جنگ های جدید نام می برد. «رایت» در مقابل برهه های پنجاه ساله جنگی برهه وضعیت جنگی و صنایع ناشی از آن را دستخوش تغییرات صد و پنجاه ساله می داند. به این لحاظ «رایت» هر چرخه بلند در روابط بین الملل را مستلزم تحقق وضعیت جدیدی می داند که با وضعیت قبلی همخوانی دارد.

2-3-4- استیلای سیاسی:
جورج مدلسکی مفهوم پیشوایی را به جای استیلا به کار می برد و منظور از پیشوا بازیگری است که توان نوآوری و حرکت به جلو را در جهت ارتقای مصلحت عمومی دارد و عملش مشروع خواهد بود. به نظر «مدلسکی» هر چرخه استیلای سیاسی بر جهان حدود یک قرن به طول می انجامد. به طور خلاصه در توضیح وجوه مشترک نظریات چرخه استیلا می توان گفت، نظام جهانی بر تلاش استیلا جویانه بازیگران مبتنی است و بازیگران قدرتمند سعی دارند به رهبری آن نایل آیند و از طرق مختلف سعی می کنند قدرت خود را نسبت به رقبا بهبود بخشند و از سویی سعی خواهند کرد، از دستیابی دیگر بازیگران به قدرت برتر جلوگیری کنندو برای حفظ قدرت برتر به نوآوری سیاسی و اقتصادی دست می زنند.

3-نظریه های ملی گرا:
در نظریه های ملی گرا، بازیگر ملی یعنی کشورها مطرح هستند و نتیجه بازی بازیگران ملی، نظام بین المللی است و نظام بین المللی، نظامی انتزاعی است که عرصه بازیگران ملی است. نظریه های ملی گرا به دو دسته اصلی سنت گرا(کلان، بین المللی) و رفتار گرا (مدرن، خرد و ملی) قابل تقسیم است. در نظریات سنت گرا، کشورها یی موفق هستند که خود را با الزامات ناشی از تعاملات قدرت در سطح بین الملل همسو کرده باشند. نقش و بازیگر با عنایت به جایگاهی که دارد و با عنایت به سازوکار تعاملات قدرتی باید رنگ بگیرد. ولی در سطح خرد کانون توجه به تفاوت بازیگران معطوف می شود. نظام بین الملل عمدتا در این سطح ثابت فرض شده است. موفقیت و شکست سیاست خارجی نیز تابعی از آمادگی مادی و معنوی محسوب می شود نه تابعی از درجه تطابق خود با نظام بین الملل، نظریات سنت گرا خود به چهار دسته تقسیم می شوند.


[ پنج شنبه 92/12/8 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
<      1   2   3      >
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره سایت

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 17
بازدید دیروز: 24
کل بازدیدسایت: 403827
انقلاب اسلامی