سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم سیاسی
 

 

کارل هاینریش مارکس

 (به آلمانی: Karl Heinrich Marx ) (زاده5 مه1818 در تریر، پروس - درگذشته14 مارس1883 در لندن، انگلستان) متفکر انقلابی، فیلسوف، جامعه‌شناس، تاریخ‌دان، اقتصاددانآلمانی و از تأثیرگذارترین اندیشمندان تمام اعصار است.[1][2][3] او به همراه فردریش انگلس، مانیفست کمونیست[4] (1848) که مشهورترین رساله  تاریخ جنبش سوسیالیستی است را منتشر کرده‌است. مارکس همچنین مؤلّف «سرمایه» مهم‌ترین کتاب این جنبش است. این آثار به‌همراه سایر تألیفات او و انگلس، بنیان و جوهره  اصلی تفکّر مارکسیسم را تشکیل می‌دهد.[1] «تاریخ همه  جوامع تا کنون، تاریخ مبارزه  طبقاتی بوده است.» از جمله مشهورترین جملات مارکس درباره تاریخ است که در خط اوّل مانیفست کمونیست خلاصه شده‌است.

 


[ دوشنبه 93/7/28 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

 

آثار

کتاب‌های ترجمه‌شده به فارسی

 


[ دوشنبه 93/7/28 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

 

زندگی و تأثیرات

کارل مارکس فرزند سوم هاینریش مارکس لوی (Marx Levi)، یک وکیل دادگستری یهودی بود که از خانواده? خاخام‌های معروف شهر محسوب می‌شد. هاینریش «مارکس لوی» به خاطر محدودیت‌هایی که دولت پروس برای حقوق‌دانان یهودی قائل شده بود و به خاطر این که بتواند شغل خود را در دادگستری حفظ کند، به شاخه?پروتستان مسیحیت گروید و از آن پس خود را هاینریش مارکس نامید. در سال 1824 فرزندان وی نیز به مسیحیت گرویدند.

کارل مارکس در شهر تریر دوره? دبیرستان را به پایان رساند و در دانشگاه شهر بن به تحصیل رشته? حقوق پرداخت. یک سال بعد به برلین عزیمت کرد و در دانشگاه آن شهر در رشته‌های فلسفه و تاریخ به تحصیل ادامه داد. مارکس در سال 1841 با ارائه? تز دکترای خود درباره?اختلاف فلسفه? طبیعت دموکریتوس و اپیکور تحصیلات دانشگاهی خود را از راه مکاتبه‌ای در دانشگاه ینا به پایان رساند. او به امید آن که بتواند در دانشگاه بن تدریس کند به آن شهر رفت ولی دولت پروس مانع اشتغال وی به‌عنوان استاد دانشگاه شد. مارکس در این زمان به روزنامه? نوبنیاد لیبرال‌های جبهه? اوپوزیسیون شهر کلن پیوست و به‌عنوان عضو ارشد کادر تحریریه? روزنامه مشغول به کار شد. در این دوره مارکس یک هگلی بود و در برلین به حلقه?هگلی‌های چپ (شامل برونو باوئر و دیگران) تعلّق داشت. در طول همین سال‌ها لودویگ فویرباخ نقد خود را از مذهب آغاز نموده و به تبیین دیدگاه ماتریالیستی خود پرداخت. ماتریالیسم فویرباخ در سال 1841 در کتاب جوهر مسیحیت به اوج خود رسید. دیدگاه‌های فویرباخ، به‌خصوص مفهوم بیگانگی مذهبی او، تأثیر زیادی بر سیر تحوّل اندیشه? مارکس گذاشت. این تأثیرات را می‌توان به‌وضوح در کتاب «دست‌نوشته‌های اقتصادی فلسفی 1844» و به‌صورت پخته‌تری در کتاب سرمایه مشاهده کرد.

مارکس مبارزه? عملی سیاسی و فلسفی را به‌همراه دوست نزدیکش، فردریک انگلس، آغاز کرد و با او بود که یک سال پیش از انقلابات 1848 «بیانیه? کمونیست» را به رشته? تحریر در آورد. مارکس در این سال‌ها با محیط دانشگاهی و ایده‌آلیسم آلمانی و هگلی‌های جوان قطع رابطه کرد و به مسائل جنبش کارگری اروپا پرداخت و از ابتدا در انجمن بین‌الملل اول که در 1864 تأسیس شد، نقش بازی کرد و نهایتاً دبیر این انجمن شد. او اوّلین جلد کتاب مشهورش، سرمایه، را در 1867 منتشر کرد. این کتاب حاوی نظریات او در نقد اقتصاد سیاسی است.

کارل عاشق دختری شد و با پدرش قهر کرد و با معشوقه‌اش به پاریس و سپس لندن رفت. او بیش از 30 سال آخر عمر را در لندن و در تبعید گذراند و همان‌جا درگذشت. عقاید وی که در زمان خودش نیز طرفداران بسیاری یافتند، پس از مرگ توسّط افراد بیشتری تبلیغ می‌شدند. با پیروزی و قدرت‌گیری بلشویک‌ها در روسیه در 1917 طرفداران کمونیسم و مارکسیسم در همه جای دنیا رشد کردند و چند سال پس از جنگ جهانی دوم، یک سوم مردم دنیا حکومت‌های مارکسیست داشتند. رابطه? این «مارکسیست»های متعدّد با اندیشه? مارکس مورد اختلاف‌نظر است. خود مارکس یک بار در مورد دیدگاه‌های حزبی سوسیال دموکراتیک در فرانسه که خود را مارکسیست می‌دانست، گفت: «خوبست حداقل می‌دانم که من مارکسیست نیستم!»

در یک نظرخواهی از شنوندگان «رادیو 4» (ایستگاه رادیویی متعلّق به رادیوی بی‌بی‌سی انگلستان در سال 2005)، کارل مارکس به عنوان بزرگترین متفکر هزاره? دوم انتخاب شد. پیشتر در آغاز هزاره? جدید کاری مشابه توسّط وب‌گاه انگلیسی زبان بی‌بی‌سی انجام گرفته بود که 2 میلیون نفر از مردم کشورهای گوناگون از سرتاسر جهان در این نظرخواهی شرکت کرده و از میان اندیشمندان هزاره، کارل مارکس مقام نخست را یافت و آلبرت انیشتین و آیزاک نیوتون با فاصله‌ای بسیار از او به‌عنوان نفرات دوم و سوم انتخاب شدند.[5][6][7][8][9] مدفن کارل مارکس در گورستان هایگیت می باشد.

 


[ دوشنبه 93/7/28 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

کتاب‌های نوشته/ترجمه‌شده به‌فارسی درباره? مارکس

 


[ دوشنبه 93/7/28 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

فریدریش ویلهلم نیچه

 (به آلمانی: Friedrich Wilhelm Nietzsche)‏ (15 اکتبر 1844 - 25 اوت 1900) فیلسوف، شاعر، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی بود.

از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفه? امروزی بر مبنای سؤالات بنیادینی درباره? بنیان ارزش‌ها و اخلاق بوده‌است. نوشته‌های وی سبک تازه‌ای در زبان آلمانی محسوب می‌شد؛ نوشته‌هایی بسیار ژرف و پر از ایجاز، آمیخته با افکاری انقلابی که نیچه خود روش نوشتاری خویش را گزین گویی‌ها می‌نامید.یکی از گفتارهای نیچه:اگر یکی از اهداف خدا دوست داشتن و عشق ورزیدن می بود اولین کاری که او می کرد چشم پوشی از قضاوت و دادرسی بود. چرا که یک دادرسی وقضاوت هیچ ارتباطی به محبت و عشق ورزی ندارد.

زندگی

او در 15 اکتبر سال 1844 در روکن واقع در لایپزیکپروس به دنیا آمد. به دلیل مقارنت این روز با روز تولد فریدریش ویلهلم چهارم، پادشاه وقت پروس، پدر او که معلم چند تن از اعضای خاندان سلطنت بود، به ذوق وطن‌خواهی از این تصادف خوشحال گردید و نام کوچک پادشاه را بر فرزند خود نهاد. خود او بعدها که بزرگ شد در یکی از کتاب‌هایش نوشت:«این مقارنت به هر حال به نفع من بود؛ زیرا در سراسر ایام کودکی روز تولد من با جشنی عمومی همراه بود.»

پدر فریدریش از کشیشان لوتری بود و اجداد مادری او نیز همگی کشیش بودند. فریدریش نیچه اولین ثمره ازدواج آنها بود. آنها دو فرزند دیگر نیز به دنیا می‌آورند: الیزابت و ژوزف. وقتی نیچه پنج سال داشت، پدرش بر اثر شکستگی جمجمه درگذشت و او به همراه مادر، خواهر، مادربزرگ و دو عمه‌اش بزرگ شد. این محیط زنانه و دیندارانه بعدها تأثیر عمیقی بر نیچه گذاشت. از کودکان شریر همسایه که لانه مرغان را خراب می‌کردند و باغچه‌ها را ضایع می‌ساختند و مشق سربازی می‌نمودند و دروغ می‌گفتند متنفر بود. همدرسان او به وی «کشیش کوچک» خطاب می‌کردند و یکی از آنان وی را «عیسی در محراب» نامید. لذت او در این بود که در گوشه‌ای بنشیند و انجیل بخواند و گاهی آن را چنان با رقت و احساس بر دیگران می‌خواند که اشک از دیدگانشان می‌آورد. ولی در پشت این پرده، غرور شدید و میل فراوان به تحمل آلام جسمانی نهان بود. هنگامی که همدرسانش در داستان "موسیس سکه وولاً تردید کردند، یک بسته کبریت را در کف دست روشن کرد و چندان نگهداشت که همه بسوخت. این یک حادثه مثالی و نمونه‌ای بود: در تمام عمر در جستجوی وسایل روحی و جسمی بود تا خود را چنان سخت و نیرومند سازد که به کمال مردی برسد: «آنچه نیستم برای من خدا و فضیلت است.» وی از چهار سالگی شروع به خواندن و نوشتن و در 12 سالگی شروع به سرودن شعر کرد. نیچه در همان محل تولد به تحصیل پرداخت.

 


[ دوشنبه 93/7/28 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
<      1   2   3   4   5      >
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره سایت

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 43
بازدید دیروز: 74
کل بازدیدسایت: 408760
انقلاب اسلامی