سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم سیاسی
 

روشنفکر و قدرت
از منظر فوکو، به دنبال شورش دانشجویان فرانسوی در 1968 و وقایع مرتبط با آن، روشنفکران متوجه انحطاط، جزمیت و ناتوانی مارکسیسم در رویاروئی با بسیاری از مسائل همچون مسئله? زنان، روابط زنان و مردان، روانپزشکی و بزهکاری شدند. بنابراین روشنفکران کلی‌نگر که منطق و جبر تاریخ را عامل تعیین‌کننده? مناسبات اجتماعی می‌دانستند، جایگاه خود را از دست دادند. در واقع، این رویدادها نشان داد که سرکوبی و قدرت‌مداری در انحصار هیچ دستگاه سیاسی، اجتماعی نیست. بلکه در سراسر شبکه کنترل اجتماعی وجود دارد (فولادوند 1372: 27-26).
فوکو با بررسی نهادهائی چون زندان، تیمارستان، مدارس به این نتیجه می‌رسد که روابط قدرت، در هر یک از این نهادها نوع خاصی از دانش را ایجاد کرده که در جایگاه حقیقت فرا گرفته است. در واقع فوکو دیدگاه سنتی پیرامون رابطه? میان تئوری و عمل را واژگون می‌کند؛ رابطه‌ای که تئوری راهنمای عمل قلمداد می‌کرد. در مقابل او بر آن است که تئوری خود یک عمل است؛ تئوری محدود به شراط مشخص که حالتی کلی و جهانشمول ندارد. تئوری با مبارزه بر ضد حکومت سعی دارد قدرت و آمریت آن را آشکار کرده و نهایتاً تضعیف و تسخیر کند. بنابراین چنین مبارزه‌ای منجر به آگاهی ناگهانی از توده‌ها نمی‌شود. توده‌ها قادر هستند حتی بهتر از روشنفکران راه خود را بیابند. اما نظام قدرت از ابراز این گفتمان جلوگیری به‌عمل می‌آورد. روشنفکران نیز خود بخشی از این نظام فراگیر قدرت هستند. آنها درون توده‌ها و نه در رأس آنها قرار دارند و می‌بایست بر ضد اشکال قدرتی مبارزه کنند که خود هم موضوع و هم ابزار آن هستند؛ مبارزه‌ای که در حوزه دانش، حقیقت و آگاهی و گفتمان صورت می‌گیرد (فوکو و دلوز 1375: 65). چنین مبارزه‌ای، مبارزه‌ای است فراگیر و همیشگی. در همین راستا، روشنفکر موردنظر فوکو، وظیفه دارد عملکرد سازمان‌هائی را که هم بی‌طرف و هم مستقل به‌نظر می‌رسند، در معرض نقد قرار دهد و خشونت سیاسی را که همواره در خفا عمل کرده، آشکار کند تا بتواند با آنها مبارزه کند (فوکو 1373: 41). معیار نقد نزد چنین روشنفکری متفاوت است. او بر آن نیست که بگوید وضع آنگونه که هست، درست نیست. بلکه به دنبال آن است که نشان دهد شیوه‌ها و کارهائی را که مورد قبول همگانی واقع شده و بی‌چون و چرا پذیرفته شده، بر چه چیزهائی استوار شده است و بدیهی بودن آنها را زیر سؤال ببرد. بنابراین فوکو برخلاف کسانی همچون چامسکی که معتقدند باید برای نیل به یک هدف برتر، یعنی عدالت.به اصولی باور داشت که ما در مبارزه با بی‌عدالتی‌ها یاری کند، تحت‌تأثیر نیچه، ایده عدالت را ایده‌ای می‌داند که اختراع شده تا در جوامع مختلف به‌عنوان ابزاری برای یک قدرت سیاسی و اقتصادی با سلاحی در برابر همان قدرت مورد استفاده واقع شود (رابینو 1377:). بنابراین روشنفکر خارج از این شبکه قدرت قرار ندارد. پس معرفتی مستقل از این شبکه هم نخواهد داشت.
بنابراین فوکو، میان دو نوع روشنفکر تمیز قائل می‌شود. روشنفکر عام و روشنفکر خاص. روشنفکر عام همانگونه که اشاره شد، از حقیقت و عدالت سخن می‌گوید و نمونه شاخص آن، روشنفکر چپ می‌باشد. چنین تعریفی از روشنفکر که می‌تواند میراث مارکسیسم باشد، او را همچون چهره‌ای مشخص نمودار می‌کند که به توده‌ها آگاهی می‌دهد و آنها را بر علیه سرمایه‌داری بسیج می‌کند. فوکو دو نقطه عزیمت برای سیاسی شدن چنین روشنفکری قائل است: اول، موقعیت وی به‌عنوان روشنفکر در جامعه بورژوازی، در یک نظام تولید سرمایه‌داری و درون ایدئولوژی تولید شده یا تحمیل شده در این نظام (استثمار شدن، متهم شدن به خرابکاری و فساد و غیره)؛ دوم، گفتمان خود او که برخی حقایق را آشکار کرده، به ارتباطات سیاسی در جائی‌که هیچ‌کدام از آنها درک نمی‌شده، پی برده است. این دو شکل سیاسی شدن نه ضرورتاً بر یکدیگر منطبق بودند و نه نسبت به هم بیگانه. بعد از وقایع 1848، کمون و 1940 این دو شکل سیاسی شدن مغشوش شد (عضدانلو 1380: 64). دیگر برای روشنفکری که داعیه حقیقت داشت، جائی نبود.
در مقابل، روشنفکر خاص، عادات و شیوه‌های عمل و اندیشیدن را متزلزل می‌کند، قاعده‌ها و نهادها را از نو ارزیابی می‌کند ”و بر مبنای همین دوباره مسئله کردن (که در آن روشنفکر حرفه? خاص روشنفکری‌اش را ایفاء می‌کند). در شکل‌گیری اراده سیاسی (که در آن می‌بایست نقش روشنفکری‌اش را ایفاء کند) شرکت کند (جهاندیده و سرخوش 1379: 210)“. این نوع روشنفکر که مورد تأیید فوکوست، به پرولتاریا و توده‌ها نزدیک‌تر می‌شود، به دو دلیل: اولین مسئله، مسئله مبارزات واقعی و هر روزه است. مبارزاتی که در سطح محلی صورت می‌گیرد دومین مسئله این است که روشنفکران با همان دشمنی روبه‌رو می‌شوند که توده‌ها با آن درگیر هستند، هر چند به‌گونه‌ای متفاوت اما در هر حال دشمن مشترک است، یعنی شرکت‌های چندملیتی، دستگاه‌های پلیسی و حقوقی و غیره. این روشنفکر بعد از جنگ جهانی دوم، در دو حوزه ممتاز یعنی زیست‌شناسی و فیزیک، شکل گرف و دیگر نویسنده‌ای نابغه نبود، بلکه دانشمندی کامل بود که با کمک دیگران به قدرتی دست می‌یافت که یا در خدمت دولت بود و یا بر علیه آن، یا به‌کار زندگی می‌آمد و یا آن را ویران می‌کرد. در واقع چهره‌ای بود تدبیراندیش زندگی و مرگ (جهاندیده و سرخوش 1379: 210).
فوکو با توجه به موانعی که روشنفکر خاص در مبارزه با نهادی حقوقی و پلیسی با آنها روبه‌رو است، بر آن است که کارکرد روشنفکر خاص مستلزم یک بازنگری است. ولی علی‌رغم خطراتی که این روشنفکر را تهدید می‌کند، نکته مهم تأثیرهای ویژه‌ای است که بر سخن راستین می‌گذارد. در واقع مسئله مهم این است که حقیقتی خارج از قدرت وجود ندارد. در ضمن فاقد قدرت هم نیست بلکه حقیقت چیزی است مربوط به این جهان که صرفاً براساس اشکال متفاوت لازم ایجاد می‌شود و موجب تأثیرهای مداومی از قدرت می‌شود. حقیقت باید مانند مجموعه‌ای از فرآیندهای منظم برای تولید، قانونمندی، ساماندهی، توزیع، گردش و کارکرد احکام شناخته شود؛ در جریانی دوار با نظام قدرت که آن را تولید کرده و زنده نگاه داشته و با نتایج قدرت که آنها را ترغیب کرده و بسط می‌دهد، مرتبط است؛ یک سامان حقیقت که صرفاً ایدئولوژیک یا روبنائی نیست بلکه شرطی است برای پیدایش و تکامل سرمایه‌داری که با دگرسانی‌هائی در کشورهای سوسیالیستی کار می‌کند. در این میان مسئله اساسی برای روشنفکر نه انتقاد به آن محتوای ایدئولوژیک و نه اطمینان به این امر است که کنش او مبتنی بر یک ایدئولوژی صحیح باشد. بلکه تحقیق در مورد امکان ساختن یک سیاست جدید حقیقت است. مسئله بر سورهائی حقیقت از هر نوع مناسبات قدرت نیست. چنین چیزی خیالی واهی بیش نیست. زیرا حیقت همان قدرت است؛ بلکه جدا کردن قدرت حقیقت از اشکال اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قدرت است که در حال حاضر درون آنها کار می‌کند. خلاصه? کلام مسئله? سیاسی، خود حقیقت است. اهمیت نیچه نیز از همین جا نشأت می‌گیرد (جهاندیده و سرخوش 1379: 335-324).
بنابراین روشنفکر حرفه‌ای فوکو که بدیهیات را به چالش می‌کشد و در پی دگرگونی عادات فکری و قواعد نهادینه‌شده اجتماع است، نمی‌تواند همچون یک ایدئولوگ از بایدها و نبایدها سخن گوید. نمی‌تواند برای توده‌ها مدینه? فاضله‌ای ترسیم کند و پیامبروار آنها را برای نیل به آن هدایت کند. چنین تعبیری از روشنفکر، یادآور ابرانسان نیچه‌ای است که با اعلام مرگ خدا، یعنی ارزش‌های کهنه، در پی آن است تا ارزش‌های نو بیافریند. فوکو نیز تحت‌تأثیر نیچه بر آن است که حقیقتی خارج از مناسبات قدرت وجود ندارد. او نیز همان سؤال نیچه را تکرار می‌کند که چرا ما این همه دغدغه حقیقت را داریم؟ چرا حقیقت، نه دروغ؛ چرا که خارج از مناسبات قدرت، نه حقیقتی وجود دارد و نه معرفتی. پس هیچ روشنفکری نمی‌تواند با اتکاء به معرفتی خاص، برای نیل به حقیقت، خود را منجی توده‌ها معرفی کند.
سؤالی که اینجا مطرح می‌شود، این است که از آنجا که فوکو خود را یک روشنفکر خاص می‌داند، چون در حوزه خاصی کار می‌کند و درصدد نظریه‌سازی درباره? جهان نیست (فولادوند 1372: 59).و در ضمن به این نکته نیز اذعان دارد که خود نیز درون همین مناسبات قدرت سخن می‌گوید (جهاندیده و سرخوش 1379: 136)، زیرا به‌عنوان یک روشنفکر خاص، بر ضد اشکال قدرتی مبارزه می‌کند که خود هم موضوع و هم ابزار آن است، پس چگونه می‌توان دریافت که مبارزه بر علیه اشکال قدرت، روشنفکر را به شکلی دیگر در چنبره قدرت اسیر نکند. به‌عبارتی پیچیده بودن روابط قدرت در بافت جامعه، می‌تواند به‌گونه‌ای باشد که حتی آن زمان که به‌عنوان مثال زندانیان تصمیم می‌گیرند ضد گفتمانی بر علیه ساتختار قدرت پیش بکشند، به‌ نوعی در راستای همان گفتمان حاکم عمل کنند.
فوکو پیرامون آمریت می‌گوید، که یکی از علل اضطراب و پریشانی ما در یافتن اشکال صحیح مبارزه، از این نکته نشأت می‌گیرد که ما هنوز به‌درستی نمی‌دانیم، آمریت چیست؟ (عضدانلو 1380: 67). اما وقتی ما هنوز نمی‌دانیم که آمریت دقیقاً چیست؟ چگونه می‌توانیم بر علیه آن مبارزه کنیم؟ با اتکاء به چه معیاری می‌توانیم تشخیص دهیم که در جهتی مخالف با خواست قدرت و نه همسو با آن حرکت می‌کنیم؟ قدرتی که این چنین در شبکه نهادهای اجتماعی ریشه دوانده می‌تواند چنان روح و روان انسان را تسخیر کند که حتی زمانی‌که گمان می‌کند به ضد گفتمانی بر علیه گفتمان نظام قدرت مجهز شده، با این مبارزه هر چه بیشتر خود را در شبکه قدرت حاکم اسیر کند. در واقع این نظام قدرت، نظامی است نهادینه شده و دارای ریشه‌هائی عمیق که شاید حتی روشنفکر حرفه‌ای فوکو را تحت نفوذ بگیرد و مبارزه او را هدایت کند.


[ چهارشنبه 92/10/11 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره سایت

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 38
بازدید دیروز: 74
کل بازدیدسایت: 408755
انقلاب اسلامی