علوم سیاسی |
17- نظریه «وضعیت استثنایی» کارل اشمیت را توضیح دهید در نظر اشمیت، سیاست چیزی نیست مگر تصمیمگیری فرد حاکم در وضعیت استثنایی؛ یا به عبارت دیگر، کنش ترسیم یک مرز در فضای استثنایی برخاسته از تعلیق هرگونه قانون است به قصد مشخصساختن قلمرو حاکمیت و ایجاد تمایز میان درون و برون، خودی و غیرخودی، و نهایتاً دوست و دشمن.از اینرو، گردآوردن گروهی از آدمیان در قالب یک گروه یا ملت واجد حاکمیت سیاسی در تقابل با سایر گروهها، و (امکان) وقوع جنگ ، مضمون اصلی مفهوم امر سیاسی است. وی برآن است که همانطور که اخلاق به خیر و شر، زیباییشناسی و هنر به زیبا و زشت، اقتصاد به سود و زیان میپردازد، سیاست نیز به «دوست» و «دشمن» میپردازد. سیاست به حوزه? خاصی از فعالیت انسان مربوط نیست... گروهبندی واقعی دوست-دشمن بنا به ماهیت خود چنان قوی و قاطع است که جای معیارها و انگیزههای تاکنون خالصاً دینی، خالصاً اقتصادی، خالصاً فرهنگی را میگیرد.به عبارت دیگر حاکم کسی است که در باب استثنا حکم می کند فلاسفه دیگر می گویند درحاکمیت استثنا وجود ندارد اما اسمیت به استثنا قائل است . مناقشه حاکمیت برای مردم که ذیل حاکمیت هستند این موضوع را روشن می کند که این وضعیت استثنایی قواعدی را برای اجرای حاکمیت بوجود می آورد که لازمه حاکمیت است. مشخصه وضعیت استثنایی اینست که اختیاراتی نامحدود به حاکم اعطا می شود که می تواند در حالت استثنایی استفاده کند اشمیت می گوید همه ی قوانین محترم هستند وظیفه حاکم اینست که در موقعیت استثنایی باید از قانون استفاده کند تا وضعیت به صورت عادی در آید ولی بعد از عادی شدن وضعیت آن استثنا کنار می رود. در واقع وضعیت استثنایی قانونی است که حاکم در حالت استثنایی از آن برای ایجاد نظم وامنیت جامعه استفاده می کند. 18-فوکو «حکومت مندی» را چه چیزی می داند؟ طرح چشم انداز «حکومت مندی» از سوی فوکو را می توان گشایش حوزه جدیدی دانست که در آن، هر سه مقوله دولت، قدرت و سوژه، از طریق پیوندی که بین تکنیک های استیلا و تکنیک های خود برقرار شده است به هم مربوط می شوند. در این چشم انداز نشان داده می شود که چگونه اکراه حکومت از توسل به خشونت محض و هم زمان اراده به اداره کردن افراد، به ناگزیر سوژه سازی را به یگانه پاسخ ممکن در افق معرفتی خاص پروبلماتیک حکومت مندی تبدیل می کند. پاسخی که از یک سو، در شکل بس گانه کردن تمام هنرهای حکومت کردن و از سوی دیگر به صورت بس گانه کردن تمام نهادهای حکومت ظاهر می شود. این شکل از مفهوم پردازی نحوه عملکرد قدرت، فقط چگونگی مبهم شدن مرزهای اجبار و رضایت طی فرایند حکومت مند شدن افراد جهت تولید سوژه های دلخواه را توضیح نمی دهد؛ بلکه در عین حال منکر مشارکت «میل در سرکوب خویش» نیز می شود. به عبارت دیگر خردمندی مساوی خرد دولت است در دوران مدرن نظارت دولت بر شهروندان هم مطرح است نظارت بر ثروت ، نظارت بر امور زندگی ، نظارت برفلاکت و...اعمال مراقبت بر شهروندان که بصورت ریز تا لایه های پایین جامعه (یعنی کل شهروندان) کشیده می شود . این طور نیست که دولت از بالا به پایین یک سری قدرت های انضباطی را مستقیم اعمال کند بلکه با هماهنگی بین قدرت انضباطی وبا استفاده از علم و قانون ومقررات به وسیله پلیس این قدرت در کل جامعه ایجاد می شود پلیس حد وحدود قدرت را در ارتباط با هر شخصی مشخص می کند نحوه زندگی مردم ، بیماری ها ، حوادث و...را کنترل می کند به سخن دیگر حکومت مندی وظیه دارد توصیف کند تکنیک هایی را و شرایط زندگی مردم را حفظ کند ونظم وامنیت را برای بهتر زندگی کردن مردم مهیا کند. [ شنبه 92/10/7 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
|