علوم سیاسی |
سئوالات درس نظریه های جدید در علوم سیاسی 1-طبق مباحث میشل فوکو در کتاب« تاریخ وجنون » از اواخر قرن 17 چه روشهایی برای کنترل دیوانگان خلق شد واقتدار اخلاقی روانپزشکی ناشی از چه منبعی بود؟ فوکو در این اثر به شرایط تاریخی ظهور تمایز میان عقل و جنون ، خرد و بی خردی از قرن هفدهم به بعد اشاره می کند و پدیدار شدن حوزه جدید علمی ، یعنی روان شناسی و روان پزشکی ، را مورد بحث قرار می دهد ؛ چون در سده های میانه ، میان خرد و بی خردی تمایز وجود نداشت و دیوانگان و مجانین ، هر چند گاهی مورد بی مهری جامعه قرار می گرفتند اما از قرن 17 به بعد اقدامات زیر برای کنترل آنها انجان شد: الف- دیوانگان از سایر گروه های « ناموجه » جدا شدند و محل خاص و انحصاری برای دیوانگی در نظر گرفته شد . ب- برای اینکه از مضرات دیوانگان جلوگیری شود یک نظام پاداش وتنبیه ایجادشد. ج- با استفاده از روانشناسی وروانکاوی شیوه جدید حبس برای دیوانگان ایجاد شد. د- بیمارستان وتیمارستان ومحل های نگهداری خاص برای درمان ورسیدگی به امور دیوانگان ایجاد شد. ه- روانپزشک برای کمک به دیوانگان در آسایشگاهها قرار داده شد تا افراد تردشده را به مسیر عقل وتفکربرگردانند. و- برای درمان افراد نابخرد در این عصر از تعالیم قوی ترین ایدئولوژی حامی خرد ابزاری ، یعنی مذهب پروتستان استفاده می شد . ( مثال : « در انگلستان ، نظامنامه مراکز کار اجباری بر نظارت بر رفتار و اخلاق و تعلیمات مذهبی شدیدا تاکید می کرد . مثلا در مرکز کار اجباری پلیموت ، معلم مدرسه ... وظیفه داشت هر صبح و هر شب رأس ساعت یعنی بر انجام نماز و عبادات نظارت و سرپرستی کند ... « ومبانی و اساس مذهب پروتستان را مطابق با تعلیمات کلیسای آنگلیکن » به آنان بیاموزد .) ز-با ظهور عصر روشنگری و طلیعه مدرنیته جنون معنایی تازه می یابد، یعنی افراد مجنون و دیوانه در قلمرو حرفه پزشکی قرار می گیرند و پزشکان برای اولین بار خود را واجد صلاحیت در بحث سلامت و دیوانگی قلمداد می کنند تا جایی که می توان گفت: علاج جنون و دیوانگی در آسایشگاه به هیچ رو از رحم و شفقت علمی و پزشکی ناشی نمی شد ذهنیتی جدید برای کمک به همنوعان و صورتهای تازة برخورد نسبت به مشکلات اقتصادی بیکاری و بیکارگی ، و... که در آن تعهد اخلاقی و قانون در قالب مقررات آمرانه با هم پیوند می یابند . » بوجود آمد همچنین ذهنیت نسبت به جنون در عصر کلاسیک که عادتا مشخصه آن را برتری خرد ابزاری می دانیم شکل گرفت که اقتدار اخلاقی روانپزشکی ناشی از همین رویکرد اخلاقی در قالب قانون ومقررات می باشد 2- به نظر فکو طب بالینی از چه منظر اساسی با طب انواع تفاوت دارد ؟ تفاوت اساسی طب بالیی با طب انواع در این است که پزشکی بالینی همراه با بیمارستان – جایی که بدن های بیمار می توانند انحصارا موضوع مراقبت بالینی باشند – اهمیت می یابد. علاوه بر این ، در مدرنیته متأخر ما شاهد رخنه پزشکی به درون جنبه های دیگر زندگی هستیم : «پزشکی اجتماع» و «تعلیم و تربیت سلامت» جنبه هایی از اینفرآیند هستند ، همچنان که تصورات مدرن از جنسیت «معمولی» و جنسیت «سالم»نیز اساساامری مرتبط با تعاریف طبی اند .ظهور قدرت علم و بخصوص پزشکی مقارن است با از دست دادنمستمر قدرت اشکال دینی شناخت. برای مثال ، بهنجاری و انحراف اکنون بیشتر اموریمرتبط با سلامت و بیماری است تا خیر و شر و دکتر/ پزشک در نقش تعریف کننده ، پدیدآورنده و معالجه کننده انحراف جانشین روحانی شده است. همچنین در طب انواع پزشک بالینی وجود نداشت که از این زمان این طب با پزشکی بالینی همراه شد بدن انسان واقعیت بیرونی است برای بیمار که مورد مطالعه پزشکی نبود در این طب بیماری سلسله مراتبی از جنس ، نوع و... که لانه بیماری در آن قرار دارد مورد مطالعه قرار گرفت در طب انواع مرگ پایان زندگی است اما در طب بالینی مرگ مزیت پزشکی برای تجدید ساختار است 3- ظهور عقل تک گفتار مدرن باعث چه تغییر نگرش در زمینه دیوانگی وعقل شد؟ با ظهور عقل تک گفتار دکارتی، جنون از عقل متمایز می گردد و با طرد و سرکوب دیوانگان در آسایشگاههای روانی آنها تبدیل به ابژه هایی برای شناخت می شوند و روان پزشکی پدیدار می شود. در تولد کلینیک همین روند قابل مشاهده است. کالبد انسانی پس از مرگ و با پیدایش آناتومی دانش پزشکی را پدید می آورد. به همین منوال در نظم اشیا، فوکو به دیرینه شناسی علوم انسانی می پردازد. جنون پیش از آن با اشکال مقدس معرفت مرتبط دانسته میشد و لیکن باظهور"عقل تک گفتار"، تجربه نامحصور جنون سرکوب میگردد ومیان جنون وبیماری رابطه برقرار میشود. با پیدایش این نگاه، ساختارهای نهادی طرد واخراج برای کنترل گروههای نامعقول پدید میآید. چنین گروه هایی به علت فقر،تنبلی، جنون، بیماری و فساد اخلاقی برای نظم وامنیت واخلاقیات رایج تهدید وخطری عمده تلقی میشوند. بدین سان، ساختارهای اخراج وطرد وغیریت وحبس و توقیف به عنوان"شهرهای اخلاقی" ظهور مییابند. درآسایشگاههای روانی دیوانگان به عنوان ابژه قدرت وسوژه دانش باسازی میشوند. دراین فرایند، پزشک به عنوان مرجع قدرت ونظارت ونظام پزشکی به عنوان تکنیک سلطه ظاهر میشودوفضاهای پزشکی ومراسم اعتراف ابژه قدرت شکل میگیرند برطبق تحلیل فوکو، اشکال جدید دانش با ظهور تمایز میان عقل وناعقل وساختارهای نهادی طردو اخراج پدید آمده اند و درتقویت خصال ابژه ساز نهادهای حبس و توقیف و تداوم سوژههای دیوانه نقش داشته اند . بایکی و یکسان شدن جنون و بیماری، پزشکی و روان پزشکی پدید آمدند. فوکو دراین کار باجهت گیری منفی نسبت به روان درمانی ودرکی که از دیوانگان به عنوان بیمارروانی ارائه شده است، میخواهد روشن کند که چگونه درک حاصل گردیده است. او میخواهد بداهت این فهم را مورد تشکیک قرار دهد وبالاخص درستی و صحت آن را به تیغ نقد بسپارد.
[ شنبه 92/10/7 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
|