علوم سیاسی |
47-هگل در کتاب عقل در تاریخ خود روح را چگونه تعریف کرده است؟ روح ذاتی حاصل انتزاع نیست بلکه روح آگاهی است روح دانایی است نه امر عقلی بلکه از ذات خودش 48- به عقیده هگل مرحله پختگی روح چه زمانی است؟ هگل روح را به چهار مرحله کودکی،بلوغ ،میانسالی وپیری تقسیم می کند ومی گوید روح در پیری به تکامل می رسد زیرا مرحله چهارم مرحله روحانیت است یعنی روح به آگاهی خود می رسد وروح همان آگاهی واندیشه استدراین مرحله عقل حاکم می شود وآزادی واقعیت خود را می پیماید 49- به عقیده هگل غایت نهایی جهان چیست؟ تکامل روح است واین همان آزادی است. 50- جرج بوش پسر در حمله به افغانستان وعراق از نظرات چه کسی تأثیر پذیری داشته است؟ از نظرات لئو اشترائوس 51- استدلال لئو اشترائوس در مورد قضاوت پیرامون اشخاص چیست؟ او می گوید شما وقتی افرادی مثل افلاطون را می خواهید قضاوت کنید نمی شود با فضای فکری موجود خود اورا بررسی کنید اولا شما آن زمان نبوده اید ثانیا نمی دانید مسائل آن زمان چه بوده است پس شما باید فضای مادی ومعنوی حاکم بر افلاطون را پیدا کنید وبرهمان اساس هم قضاوت کنید . 52- نظر هگل در مورد شرایط تاریخی بزرگان گذشته تاریخ چه بوده است؟ اگر بزرگان مطرح در زمان خود رشد کرده وتأثیراتی را در تاریخ داشته اند این بخاطر شرایط اجتماعی موجود زمانه آنها بوده است چه بسا اگر آن شرایط موجود نبود آنها رشد نمی کردند. 53- نظریه گادامر در مورد مؤلفین ومتون تاریخی گذشته چیست؟ فهم لایه لایه است هر لایه یک حقیقتی را نشان می دهد واز آنجایی که حقیقت نسبی است وهر متنی میزانی از حقیقت را در بردارد پس دیدگاهی که همه ی حقیقت را روشن کند وجود ندارد لذا برای اینکه ارتباط بین فرد وگوینده مشخص شود باید 1-خودمان را بشناسیم2-سیر تاریخی زمان نگارش متن را بشناسیم 3-واژه های بکار رفته در متن را بشناسیم4- اضافات وکاستی های متن را بشناسیم. 54- نظر هگل در مورد آغاز وپایان تاریخ چیست؟ سیر تاریخ جهان بر اساس اصل تکامل شاهد دگرگونی برای کامل شدن است وی جهان را به دودسته جهان گهنه ونو تقسیم می کند جهان گهنه افرادش هنوز به مرحله خود آگاهی نرسیده اند آسیا مرحله آغاز تاریخ و اروپا به پایان تاریخ می رسدتاریخ از شرق به غرب در حرکت است اما خورشید خودآگاهی در غرب به مرحله تکامل می رسد زمانی که می خواهد غروب کند وآن پایان تاریخ است 55- تعریف هگل از آزادی چیست؟ آزادی عبارت است از شناختن، فهمیدن و پذیرفتن ایده، که در عمل به معنای پیروی و اطاعت از دولت است درواقع آزادی فرد در تابع بودن به دولت است و اطاعت از دولت تحقق نهایی آزادی است. آزادی را به معرفت خود نسبت به روح مطلق یا جهانی می داند وآزاد بودن، یعنی ایفای نقشی فعال در دولتی که فرد در آن زندگی می کند. 56- طبق نظر هگل ارتقاع فرد از خانواده به جامعه مدنی چگونه است ؟ فرد در جامعه مدنی برخلاف خانواده قادر است به استقلال فردی دست یابد; زیرا فردیتی که در خانواده تحت شعاع نفوذ نیازهای مشترک قرار می گیرد، در جامعه مدنی به واقعیت عینی می پیوندد، یعنی ایده اخلاقی از مرحله مفهومی به مرتبه واقعی خود می رسد. بدین گونه گذر فرد از خانواده به جامعه مدنی به معنی ارتقای مرتبه منطقی، پدیدار شناختی و حقوقی او از شکل جزئی به شکل کلی است. بنابراین دردولت تبلور آزادی تحقق یافته و زندگی اخلاقی کامل می شود 57-دولت مدرن هگلی چیست؟ دولت هگل دولتی است که ماهیتی کاملا تاریخی و مدرن دارد. غایت دولت چیزی جز یکسان کردن آزادی فرد و جامعه نیست. از این رو، دولت مدرن دولتی است که تجلی واقعی و نهایی آزادی مدرن باشد.عقل تنها در قالب دولت است که به خودآگاهی می رسد. هدف غایی در دولت هگلی، آزادی عقلا نی یا اراده کلی است. 58- معنایی دولت از نظر هگل چیست؟ به نظر هگل دولت دارای معنایی درونی و ظاهری است. انسانها درون دولت ها رشد می یابند. دولت جزئی از پویش تکاملی روح است. دولت اراده الهی است. 59- در اندیشه هگل دولت به قسمت تقسیم می شود؟ 1-دولت بیرونی (دولتی که در متن جامعه مدنی قراردارد.)مجموعه منظمی از قوانین است که فراتر از ازدحام اغتشاش آمیز بازار قرار دارد.دولت در پشت مفاهیمی چون حق انتزاعی، اخلا ق و جامعه مدنی قرار دارد.مصداق مفهوم حق انتزاعی، قواعد حاکم بر حقوق و آزادی های فردی است. 2- دولت سیاسی(دولت را بر حسب نهادهای خاص حکومت بررسی می کند. قانون اساسی را مشتمل بر پادشاه، قوه مجریه و قوه قانونگذاری می داند. و به نظام قدرت سیاسی نظر دارد.) 3-دولت اخلا قی(که این معنا کامل ترین و فراگیرترین معنای دولت در نظر هگل است و وجوهی از معانی دیگر را نیز در بر دارد.در این مرحله است که آزادی واقعی به دست می آید و موضوعات اراده فردی با موضوعات عقل منطبق می شوند. ) 60- مفهوم اراده آزاد در اندیشه هگل چیست؟ هگل به دفعات از مفهوم اراده آزاد سخن گفته است او اراده را به معنای «روح عملی به نحو کلی» می بیند. هگل اراده را امری آزاد می داند. انسان آزاد هگلی، همان انسان عاقل است. 61- انسان آزاد از نظر هگل کیست؟: انسان آزاد بدین معنا کسی است که به میل خود و بر اساس انگیزه هایش عمل می کند. چنین فردی البته از حیوانات متمایز است، از آن جهت که از انگیزه های خود بالاتر می ایستد و آنها را به نحو دلخواه تعین می بخشد، یا چیزی را بر چیز دیگر ترجیح می دهد.. به نظر هگل، اراده به معنای دلخواهی عمل کردن، معنای حقیقی آن نیست و فیلسوفانی که چنین معنایی از اراده را در نظر داشته اند، به خطا رفته اند. هگل همچنین، آزادی را مجبور نبودن نیز نمی داند.آزادی، خود مختاری است. 62-مفهوم واقعی آزادی در اندیشه هگل چیست؟ به طور خلاصه در نظر هگل اراده واقعی، متعلق به انسانی است که می داند متعلقات اراده اش، صور ذهنی او هستند و نه اموری بیگانه با او. بدین سان، او می تواند بگوید آزادی، معرفت به خویشتن است، یا انسان صرفاً وقتی آزاد است که خود را می شناسد.او نمی گوید که آزادی واقعی صرفاً در قلمرو دولت ممکن می گردد، بلکه می گوید، برای سخن گفتن از آزادی واقعی، لاجرم باید از دولت سخن گفت. نظر هگل این است که آزادی درباره افراد، صرفاً به عنوان اعضای فعال یک جامعه قابل بررسی است. آزاد بودن، یعنی ایفای نقشی فعال در دولتی که فرد در آن زندگی می کند.هگل می گوید صرفاً در قلمرو دولت است که فرد می تواند یک راه و رسم اخلاقی بیابد و فراموش نکنیم که او به دولت- ملت نظر دارد. او مایل است آزادی را به معرفت خود نسبت به روح مطلق یا جهانی مربوط سازد. 62- به نظر هگل سیر تکامل آزادی در جهان به چند عصر منتهی می شود؟هگل معتقد بود جهان در حرکت به سوی سرنوشت خود از سه عصر بزرگ تاریخ: عصر مشرق زمین، عصر یونان، عصر روم، گذشته و اینک در آستان? عصر چهارم، عصر آلمانی قرار دارد. او گفت در گذر این عصرها آزادی گسترش یافته است، در عصر مشرق زمین فقط یک نفر آزاد بود، در عصر یونان و روم برخی از مردم آزاد بودند و در عصر آلمانی همه آزاد خواهند بود. 63- به نظر هگل آزادی دروغین و آزادی راستین کدام است؟هگل گفت آزادی که مانع وحدت ملی شود دروغین و هرج و مرج طلبانه است و در واقع هگل مفهوم آزادی فردگرایانه را رد کرد و آزادی راستین آن است که فقط در انضباط دولت ملی باشد و در اینجا آزادی را صفت عضویت در دولت دانست. 64- در تفسیر هگل از آزادی به طور مشخص او زیر تأثیر نظر چه کسانی بوده است؟ او تحت تأثیر ارسطو و روسو بود و با تفسیر کانت مغایرت داشته است 65- فرق بین آزادی گوهری وآزادی ذهنی چیست؟ آزادی گوهری تعقلی است که بطور ضمنی در ذهن انسان نهفته است.آزادی ذهنی در فرد بطور ضمنی بوجود می آید آزادی گوهری هنوز موجود نیست 66- به عقیده هگل روح (ذهن)در تحول فکری غربی چه مراحلی را برای انتقال گذرانده است ؟1- مرحله اختلاف ارباب وبرده2- مرحله تفکر رواقی3- مرحله شکاکیت 4 مرحله آگاهی اندوه بار 67-هگل علت اختلاف ارباب وبرده را درچه می داند و معتقد است آدمی در پی چه چیزی است؟ آدمی درصدد است ارج و قدرش از جانب دیگر انسان ها به رسمیت شناخته شود؛ ولی غافل از این است که دیگر انسان ها نیز همین را از او می خواهند . تمام تلاش انسان اینست که به مرحله خود آگاهی برسد 68- مرحله اختلاف میان ارباب و برده چگونه است؟ از آنجایی که آدمی درصدد است ارج و قدرش از جانب دیگر انسان ها به رسمیت شناخته شود، ولی غافل از این است که دیگر انسان ها نیز همین خواسته را از او می خواهند. پیکار آغاز می شود و کسی که از مرگ نهراسد پیروز می شود. پیروز میدان خواجه و شکست خورده میدان برده می شود. در میدان نبرد دو حالت قابل فرض است: فرض اول: این که هر دو حریف کشته شوند در این حالت آگاهی یکسره نابود می شود زیرا آدمی پس از مرگ تن بی جانی بیش نیست. فرض دوم: این است که یکی از دو حریف زنده بماند و دیگری را بکشد. در این حالت نیز دیگر ممکن نیست ارج و قدرش از جانب او شناخته شود زیرا «مغلوب مرده پیروزی غالب را نمی شناسد.» در نتیجه باید گفت ارباب به هدفی که در پایان پیکار بدان می اندیشید یعنی شناخته شدن از جانب یک انسان ، نائل نشده است. اما قضیه در مورد برده به شکل دیگری است. به همان اندازه که ارباب بودن آمیخته با تنبلی و تن آسایی است بردگی با کار و کوشش عجین شده است. کار و کوششی که سرمنشاء همه گونه پیشرفت اجتماعی و تاریخی است. ارباب پس از آن که پیروز پیکار می شود، بنده را به کار کردن مجبور می کند. در این میان برده با کارکردن ارباب طبیعت می شود. هر چند برده در عالم طبیعی و داده بنده ارباب است ، اما در عالم صناعی که به وسیله کار او دگرگون می شود در جایگاه ارباب مطلق قرار می گیرد یا قرار خواهد گرفت. برده با کار کردن خویش به تربیت خود می پردازد و غرایز و امیالش را مهذب و متعالی می کند. برده با دگرگون کردن چیزها مقدمه دگرگون شدن خود را فراهم می کند و با دگرگون کردن خویش در صدد دگرگون کردن جهان بر می آید. محصول کار حاصل تدبیر و اندیشه برده است در نتیجه او در این محصول و با این محصول و از طریق این محصول خویشتن را محقق می سازد. به عبارت دیگر تنها با کار و در کار است که انسان می تواند خود را به طور عینی به عنوان انسان تحقق بخشد. برده با دگرگون کردن جهان ، خویشتن را دگرگون می کند و شرایط عینی تازه ای را به وجود می آورد. 69- از نظر هگل ذهن انسان پس از حصول خودآگاهی در حالت بردگی از سه مرحله گذر می کند آن را توضیح دهید.(1)مرحله رواقی= در این مرحله بنده دیگر از شکنجه و آزار ارباب نمی هراسد و خود را آزاد احساس می کند. هر چند این آزادی صرفا جنبه ذهنی دارد. به عبارت دیگر انسان در مرحله رواقی موجودیت خود را در تفکر خویش می یابد و از طریق تفکر به تثبیت «خویش» می پردازد. فرد رواقی آزادی را در درون خود جستجو می کند. مراد از این که آزادی صرفا جنبه ذهنی دارد این است که چنین آزادی او را از بند ارباب رها نمی کند. متفکر رواقی صرفا متوجه جهان درون است و به آنچه در طبیعت خارج رخ می دهد عکس العملی نشان نمی دهد. متفکر رواقی به کناره گیری از جهان و جهانیان می پردازد و به تدریج اعراض از جهان جای خود را به انکار جهان می دهد. (2) مرحله شکاکیت= در این مرحله واقعیت جهان یکسره نفی می شود و همه چیز موهوم انگاشته می شود. شکاک در این مرحله دچار تناقض می شود زیرا از یک سو جهان را پوچ می داند و از سوی دیگر آگاهی او از این پوچی پوچ نیست بلکه یک حقیقت است . در این میان او به دوگانگی شخصیت دچار می شود. از یک سو حکم به ابطال اصول اخلاقی می دهد و از سوی دیگر خود براساس اصول اخلاقی رفتار می کند. میان این مرحله با مرحله قبلی تفاوت های ظریف و دقیقی وجود دارد که به آنها اشاره می کنیم: (1) در مرحله رواقی روح برده حداقل با خود یگانه است و با وجود بی نیازی به جهان واقعیت جهان را انکار نمی کند و در این وضعیت به دنبال آرامش و آزادی است. (2) در مرحله رواقی دوگانگی در وجود دو تن یعنی ارباب و برده نمایان می شود ولی در مرحله شکاکیت این دوگانگی در روح یک تن یعنی برده جای می گیرد. (3) آگاهی اندوهبار= در این مرحله انسان به دین پناه می برد تا از این طریق یگانگی روح خویش را از نو به دست آورد. هگل نشان می دهد که چگونه کلیسا تلاش می کند میان حقیقت ابدی و ناامنی ذهن انسان ارتباط برقرار کند ولی چنین امری نیز برای ذهن انسان خرسندکننده نیست. از سوی دیگر آمیخته شدن ذهن آزاد با عاطفه دینی رنج و تلخی دوپارگی روح را افزایش می دهد. در این مرحله برده آرزو دارد از دنیای مادی استقلال یافته و همانند خداوند جاوید و روح محض شود اما در عین حال می پذیرد که خود او جزیی از جهان مادی است و خواهش های جسمانی و رنجهای او واقعی و گریزناپذیر هستند در نتیجه بار دیگر دچار تفرقه و پیکار با خویش می شود.از نظر هگل تنها با آغاز دوره اصلاح و رستاخیز فکری است که آدمی می تواند با واقعیت یگانه شود و از این دوگانگی ها رها شود. [ چهارشنبه 93/8/28 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
|