علوم سیاسی |
زندگی و تأثیرات کارل مارکس فرزند سوم هاینریش مارکس لوی (Marx Levi)، یک وکیل دادگستری یهودی بود که از خانواده? خاخامهای معروف شهر محسوب میشد. هاینریش «مارکس لوی» به خاطر محدودیتهایی که دولت پروس برای حقوقدانان یهودی قائل شده بود و به خاطر این که بتواند شغل خود را در دادگستری حفظ کند، به شاخه?پروتستان مسیحیت گروید و از آن پس خود را هاینریش مارکس نامید. در سال 1824 فرزندان وی نیز به مسیحیت گرویدند. کارل مارکس در شهر تریر دوره? دبیرستان را به پایان رساند و در دانشگاه شهر بن به تحصیل رشته? حقوق پرداخت. یک سال بعد به برلین عزیمت کرد و در دانشگاه آن شهر در رشتههای فلسفه و تاریخ به تحصیل ادامه داد. مارکس در سال 1841 با ارائه? تز دکترای خود درباره?اختلاف فلسفه? طبیعت دموکریتوس و اپیکور تحصیلات دانشگاهی خود را از راه مکاتبهای در دانشگاه ینا به پایان رساند. او به امید آن که بتواند در دانشگاه بن تدریس کند به آن شهر رفت ولی دولت پروس مانع اشتغال وی بهعنوان استاد دانشگاه شد. مارکس در این زمان به روزنامه? نوبنیاد لیبرالهای جبهه? اوپوزیسیون شهر کلن پیوست و بهعنوان عضو ارشد کادر تحریریه? روزنامه مشغول به کار شد. در این دوره مارکس یک هگلی بود و در برلین به حلقه?هگلیهای چپ (شامل برونو باوئر و دیگران) تعلّق داشت. در طول همین سالها لودویگ فویرباخ نقد خود را از مذهب آغاز نموده و به تبیین دیدگاه ماتریالیستی خود پرداخت. ماتریالیسم فویرباخ در سال 1841 در کتاب جوهر مسیحیت به اوج خود رسید. دیدگاههای فویرباخ، بهخصوص مفهوم بیگانگی مذهبی او، تأثیر زیادی بر سیر تحوّل اندیشه? مارکس گذاشت. این تأثیرات را میتوان بهوضوح در کتاب «دستنوشتههای اقتصادی فلسفی 1844» و بهصورت پختهتری در کتاب سرمایه مشاهده کرد. مارکس مبارزه? عملی سیاسی و فلسفی را بههمراه دوست نزدیکش، فردریک انگلس، آغاز کرد و با او بود که یک سال پیش از انقلابات 1848 «بیانیه? کمونیست» را به رشته? تحریر در آورد. مارکس در این سالها با محیط دانشگاهی و ایدهآلیسم آلمانی و هگلیهای جوان قطع رابطه کرد و به مسائل جنبش کارگری اروپا پرداخت و از ابتدا در انجمن بینالملل اول که در 1864 تأسیس شد، نقش بازی کرد و نهایتاً دبیر این انجمن شد. او اوّلین جلد کتاب مشهورش، سرمایه، را در 1867 منتشر کرد. این کتاب حاوی نظریات او در نقد اقتصاد سیاسی است. کارل عاشق دختری شد و با پدرش قهر کرد و با معشوقهاش به پاریس و سپس لندن رفت. او بیش از 30 سال آخر عمر را در لندن و در تبعید گذراند و همانجا درگذشت. عقاید وی که در زمان خودش نیز طرفداران بسیاری یافتند، پس از مرگ توسّط افراد بیشتری تبلیغ میشدند. با پیروزی و قدرتگیری بلشویکها در روسیه در 1917 طرفداران کمونیسم و مارکسیسم در همه جای دنیا رشد کردند و چند سال پس از جنگ جهانی دوم، یک سوم مردم دنیا حکومتهای مارکسیست داشتند. رابطه? این «مارکسیست»های متعدّد با اندیشه? مارکس مورد اختلافنظر است. خود مارکس یک بار در مورد دیدگاههای حزبی سوسیال دموکراتیک در فرانسه که خود را مارکسیست میدانست، گفت: «خوبست حداقل میدانم که من مارکسیست نیستم!» در یک نظرخواهی از شنوندگان «رادیو 4» (ایستگاه رادیویی متعلّق به رادیوی بیبیسی انگلستان در سال 2005)، کارل مارکس به عنوان بزرگترین متفکر هزاره? دوم انتخاب شد. پیشتر در آغاز هزاره? جدید کاری مشابه توسّط وبگاه انگلیسی زبان بیبیسی انجام گرفته بود که 2 میلیون نفر از مردم کشورهای گوناگون از سرتاسر جهان در این نظرخواهی شرکت کرده و از میان اندیشمندان هزاره، کارل مارکس مقام نخست را یافت و آلبرت انیشتین و آیزاک نیوتون با فاصلهای بسیار از او بهعنوان نفرات دوم و سوم انتخاب شدند.[5][6][7][8][9] مدفن کارل مارکس در گورستان هایگیت می باشد.
[ دوشنبه 93/7/28 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
|