سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم سیاسی
 

  18-  مهم‏ترین شاخصه جریانات لیبرالیستى را بیان کنید . عبارتنداز: 1- محافظه‏کارى و سازشگرى 2- تأکید بر ملى‏گرایى (ناسیونالیسم) در برابر مکتب گرایى 3- نارضایى از حاکمیت خالص ارزش‏هاى دینى 4- مخالفت با قدرت اجتماعى دین 5- مخالفت با حرکت‏هاى انقلابى و اعتقاد به مبارزات رفرمیستى و پارلمانتاریستى.

19- لیبرالیسم از نظر سیاسی دارای چند مفهوم است آن را شرح دهید. دو مفهوم الف- در یک مفهوم سیاسی لیبرالیسم به یک جریان سیاسی بورژوازی اطلاق می شد که  در عصر مترقی بودن آن، در زمانی که سرمایه داری صنعتی علیه  آریستوکراسی  فئودالی مبارزه می کرد و در صدد  گرفتن قدرت بود، بوجود آمد و رشد کرد. لیبرال ها یا آزاد منشان در آن زمان بیانگر  منافع و مدافع طبقه ای در حال رشد و بالنده بودند، آزادی از قید و بندهای اقتصادی و  اجتماعی دوران فئودالیسم را طلب می کردند، می خواستند که قدرت مطلقه سلطنت محدود  شود، در پارلمان عناصر لیبرال راه یابند و حق رای آزاد و سایر حقوق سیاسی در محدوده  خاص آن دوران به مفهوم بورژوایی آن به رسمیت شناخته شود  .   ب-  در مفهومسیاسی دیگر لیبرالیسم به یک روش لاقیدانه و درویش مسلکانه در داخل حزب طبقه کارگرنسبت به دشمن طبقاتی اطلاق می شود. در این مفهوم لیبرالیسم به معنای آشتی طلبی غیراصولی به ضرر اساس اندیشه های مارکسیسم ـ لنینیسم، نرمش بیجا در مقابل خطا و نادیدهگرفتن نقض اصول به علل مشخصی بکار می رود. لیبرالیسم در این مفهوم از تظاهراتاپورتونیسمواندیویدوالیسماست. احزاب مارکسیستی با اینجریان که مخالف با پیگیری در اجرای خط مشی و مبارزه اصولی و هشیاری انقلابی استمبارزه می کنند.

20- ریشه های تاریخی لیبرالیسم را بیان کنید.  به عنوان یک نهضت اجتماعی که طرفدارآزادی‌های فردی و رهایی از بند هر گونه تشکیلات اجتماعی- سیاسی است. به زمان‌هایبسیار دور می رسد. اما ندای این نحو آزادی در اروپای بعد از قرون وسطی، از حلقومپروتستانها شنیده شد. در اروپای قرون وسطی، قدرت اجتماعی- سیاسی در اختیار طبقهمعینی شامل اشراف و نجبا، روحانیون و اولیای کلیسا و فئودالها بود. نظام جامعه چنانبود که فرد از ابتدای عمر تا انتها در طبقه مشخص و غیر قابل تغییری می‌زیست. درزمینه مذهبی نیز سلطه کلیسا در جامعه حاکم مطلق بود و دستگاه تفتیش عقاید کلیسا بهسانسور عقاید می‌پرداخت. در چنین جوی لیبرالیسم پا به عرصه وجود گذاشت. این جریاندرحقیقت عکس‌العملی در مقابل خفقان حاکم بر اروپا بود. پروتستانتیسم با تاکیدبر آزادی و استقلال فرد به مبارزه با کلیسا برخاست. پیشرفت علوم در رنسانس، ظهورفلسفه و نظریات اجتماعی و سیاسی نیز سبب تقویت این جریان شد.

21- خلاصهحاصل همه نظریات لیبرالیسم در موردانسان را بیان کنید. الف-انسان دارای سرشتی پاک و نیک است وشر در وجود او نیست. ب-هدف اززندگی اجتماعی صرفاً تامین منافع و خواستهای فردی است. ج-زندگی سعادتمند برای همگان زمانی فراهم میشود که آزادی‌های فردی در جامعه تامین و تضمین گرددآنچه سبب بروز اختلاف در زندگیانسانی می شود مداخلات غیر طبیعی از جانب دولت یا امثال آن است.

22- انسان شناسی لیبرالیستی چگونه است؟ همانند انسان شناسی مارکسیستی بر پایه روانشناسی قرن هجدهم است که انسان راموجودیصد در صد عقلانی می انگاشت که تنها طبق موازین عقلی عمل می‌کند. در حالی کهروانشناسی جدید ثابت کرده است که در مقابل عقل، نفس اماره با امیال و جاذبه هایرنگارنگ به شدت هر چه تمامتر وجود دارد. اگر انسان به خود رها شود عقل اوبه اندک غفلتی گرفتار نفس اماره و خودخواهی می شود. عملا این برداشت به لاابالیگری و آزادی مطلق انسان لیبرالیستی در تمام جهات و بخصوص در زمینه‌های اخلاقی واقتصادی شد.

23- رویه نظامسرمایه‌داری (capitalism)که محور آنرا بینشلیبرالیستی تشکیل می‌دهد را بیان نمائید.  به اقتضای طبیعت استعماری خود برای نفوذ در فرهنگ مللمستضعف جهان به ترفندهای گوناگون متوسل می شود مثلا در ممالک اسلامی که ایدئولوژیوحدت بخش اسلام را سدی در راه خود می‌بینند با تاکید بر جنبه‌های ملی و قومی درمقابل انگیزه‌های مذهبی، به ایجاد اختلاف و نفاق درمیان آنها می پردازد. از اینرو ایادی استعمار همراه باترویجملی‌گراییمنحط، نظریه لیبرالیسم را نیزگاهی به صراحت و زمانی در لفافه تبلیغ می‌نمایند تا بدین وسیله پایگاه فرهنگی برایاستقرار سلطه استعمار را فراهم آورند. تاریخ مشروطه، اسناد فراماسونری و اسنادلانه جاسوسیگواهی بر ماهیت اتحاد منحوسلیبرالیسم و ملی‌گرایی است.

24-نظریه های لیبرالیسم را بیان کنید

مهمترین وجه معرف نظزیه های لیبرالیسم با ور به به امکا ن تحول در روابط بین الملل به شکل همکاری ها ، کاهش تعارضات ونهایتا ً نیل به صلح جهانی است . بنظر دو تن از دانشمندان مشهور لیبرال (استین وپتیفورد )، لیبرالیسم مبتنی بر فرضیه های ذیل است :

1- لیبرالها معتقد اند که انسان موجود عقلانی اند و عقلانیت انسان را می توان بدو صورت در یافت کرد.

     الف : -"به شکل وسیله ئی وبه عنوان توانائی شکل دادن وتعقیب منافع " یعنی انسانها موجوداتی اند که توسط عقل خود میتوانند منافع خود رامشخص کنند وراه های نیل به آنها را نیز در یافت کنند.

     ب :-"توانائی فهم اصول اخلاقی وزندگی بر مبنای قانون" انسانها توسط عقل خود میتوانند اصول اخلاقی راشناسائی کنند و زندگی خود را به اساس قوانینی عیار کنند که مبتنی بر همین اصول ( اصول اخلاقی ) باشند

2- اعتقاد بیش از حد به آزادی فردی . در نزد لیبرال ها آزادی فردی در تمامی عرصه ها بیش ازهمه ارزش دارد 3- خوش بینی به سرشت انسان

3- لیبرال ها بر امکانات کار گذاری های انسانی برای تأ ثیر بر تغیر روابط بین الملل تأکید دارند. یعنی لیبرال ها معتقد اند که انسانها قادر اند با کار گذاری های عقل مندانه خود در روابط بین الملل تغیر وارد کنند .

5 لیبرالها توسط آموزه ها مختلف مرز میان قلمرو داخلی وخا جی را به چالش می کشند

    الف : خود لیبرالیسم خود یک آموزه عام گرا است

    ب   : وا بستگی های مختلف را که لیبرالیسم در میان کشور ها مطرح میکند خود نفوذ پذیری مرز ها را به ثابت میکند

 نظریات لیبرالیسم هم مانند سایر نظریه ها در قالب های متفاوت عرضه شده اند که نمی توان برداشت یگانه از آن داشت . برخی ها لیبرالیسم آرمانگرائی را از لیبرالیسم علمی فرق میکنند ،برخی ها نظریات لیبرالیستی نظر به خوش بینی شان بر تغیر در صحنه بین المللی طبقه بندی می کنند وبرخی با معیار های دیگر این طبقه را انجام میدهند . اما در مجموع لیبرالیسم روش های ذیل را بر رسیدن به صلح در صحنه بین المللی پیشنها د میکند

1- صلح دمکراتیک :" لزوم بر تغیر در ساختار های جوامع " به نظر لیبرالیستها تعارضات در صحنه بین المللی محصول نهاد های غیر دمکراتیک جوامع اند بنا ًبه رسیدن به صلح در صحنه بین المللی نهاد های دمکراتیک لازمی است وهدف از صلح دمکراتیک هم ایجا د نها د های دمکراتیک وبسط دادن آ نها در صحنه بین المللی است .

2 فرا ملی گرائی : لیبرال ها معتقد به ظهور کنشگران جدید در صحنه بین المللی هستند که نقش انحصاری دولت ها را به چالش میکشد.

3- نقش تجارت وارتباطات در عرصه بین المللی : بنظر لیبرال ها ایجاد وابستگی میان دولت ها می تواند در ایجاد صلح وهمکاری میان آنها کمک کند .

4 نهاد گرائی : لیبرالها تأ کید بیشتر به نقش نهاد های بین المللی در صحنه بین المللی به رسیدن به صلح جهانی تأکیددارند.

25- لیبرالیسم را نقد کنید. لیبرالیسم را از چند دیدگاه نقد کرده اند که اجمالا همه این مباحث را می توان در چهار محور دسته بندی کرد: 1 . نقد فلسفی; 2 . نقد اخلاقی; 3 . نقد سیاسی; 4 . نقد دینی . با آنکه نقد درون دینی از لیبرالیسم یک حوزه مستقل است، اما در عین حال باید اندیشید که این گونه نقادی ها امروزه تا چه اندازه نفوذ و تاثیر دارد . در زمانه ای که ایدئولوژی های سکولار و مادی با ارائه چهره ای عام و بی طرف از خود، به استحاله بنیادهای معرفت دینی در چارچوب نظری خود می اندیشند و با شعار تقدم عقل و اندیشه فلسفی بر منابع و معرفت دینی، فرصت روی آوردن به حوزه معرفت ناب دینی را از مخاطبان می گیرند، بهتر آن است که نخست به تحلیل رگه ها و ریشه های فلسفی و نظری لیبرالیسم بپردازیم و با نقد پایه های فکری آن، راه اندیشیدن مستقل و مستقیم به منابع دینی را بر مخاطبان بگشاییم . در صورتی که چنین مقدمه ای فراهم نگردد، بیم آن می رود که مخاطب، ایده ها و ارزش های لیبرالی را حتمی انگاشته و آن را در فهم برداشت از اسلام دخالت دهد . تبیین و نقد فلسفی لیبرالیسم از یک جهت دیگر نیز اولویت دارد . ذهنیت بسیاری از نخبگان جوامع کنونی - حتی در جامعه ما - به صورت مستقیم و غیرمستقیم متاثر از مؤلفه های لیبرالی است و این پیش فرض ها، به طور ناخودآگاه بر جهت گیری فکری آنان تاثیر می گذارد . با نقد فلسفی می توان نخست به ساختار شکنی ذهنیت مخاطبان پرداخت و ریشه های ایدئولوژیک آن را نشان داد . همچنین باید توجه داشت که نقد دینی - همانند نقداخلاقی و نقد سیاسی - در نهایت، ارزشی را در مقابل ارزش لیبرالی قرار می دهد و برگزیدن یکی از دو ارزش بر دیگری، به تحلیلی فلسفی و برون دینی نیاز دارد . پس بهتر است که در هر یک از نقدهای سه گانه، پیشاپیش نقد و تحلیلی فلسفی از سکولاریسم ارائه گردد . البته نقد دینی از یک جهت کاری دشوار و پر مخاطره است; چرا که بر خلاف نقدهای برون دینی، در اینجا اصل یا ارزش به دین نسبت داده می شود و اثبات یا استنباط این نکته، کاری حساس و طاقت فرساست . از آنجا که مفاهیمی همچون آزادی، حق، فرد، جامعه، دولت حداقلی و غیره همگی مقوله هایی جدید و نوآمد هستند و دربافت فرهنگی کاملا متفاوت با فرهنگ ما ظهور و رشد یافته اند، فهم دیدگاه اسلامی در این موارد نیازمند تلاش و تکاپوی افزون تری است; پس، جا دارد که بخشی از مطالعات اسلامی در این حوزه ها متمرکز شود تا همانند آنچه در تاریخ فقه شیعه پدید آمده است، استنباطها در این زمینه های جدید نیز از روش شناسی و منطق قابل دفاع و همگرایانه برخوردار شود .


[ پنج شنبه 93/3/29 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره سایت

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 117
بازدید دیروز: 21
کل بازدیدسایت: 408049
انقلاب اسلامی