علوم سیاسی |
عبده معتقد بود سلفیه و وهابیت با رونمای زیبای اندیشه توحیدی، دارای محتوایی جاهلی و ضد قرآنی بوده که با تقدیس و تقلید کورکورانه از گذشتگان و اولویت نصوص ظنی احادیث کذب بر متن قطعی قران کریم، توأم است. او درباره اهل حدیث و وهابیت می گوید: «فئة زعمت أنها نفضت غبار التقلید و أزالت الحجب التی کانت تحول بینها و بین النظر فی آیات القرآن و متون الاحادیث.. و لکن هذه الفئة أضیق عطناً و أحرج صدراً من المقلدین.. فإنها تری وجوب الأخذ بما یفهم من لفظ الوارد و التقید به بدون التفات إلی ما تقتضیه الأصول التی قام علیها الدین.. فلم یکونوا للعلم أولیاء و لا للمدنیة السلیمة أحباء: گروهی فکر می کنند که غبار تقلید را زدوده و حجابهای بین خود و تدبر در نص قرآن و متون احادیث را کنار زده اند.. لکن این دسته از مقلیدن تنگ نظر تر و مرتجع تر هستند.. آنها قائل به وجوب اعمال ظاهری الفاظ هستند بدون اینکه به اصولی که دین بر آنها قرار گرفته التفاتی نمایند.. آنها نه دوستدار علم هستند و نه همراه مدنیت و تمدن سالم»(الاسلام بین العلم و المدنیة/الاحتجاج بالمسلمین علی الاسلام) دکتر احمد صبحی منصور، عبده را چنین توصیف می کند: «اصلاح ضرورتی است که نزدیک به یک قرن به تأخیر افتاد. این اصلاح به دست بزرگواری چون امام محمد عبده در داخل الازهر و خارج آن شروع شد. امام محمد عبده به تنهایی در مقابل وهابیت و تصوف قدعلم کرد و مبنای احتکام را قرآن کریم قرار داد. او در سال 1905میلادی و در اوج شکوفایی اندیشه اش درگذشت لکن شاگردش رشیدرضا ضمن همپیمانی با وهابیت و نفوذ سعودی، مدرسه امام را به نابودی کشاند تا جایی که افکار و اقوال امام محمد عبده در داخل الازهر به کفر و فسق شناخته می شد. سپس با ظهور اهل القرآن بر مبنای اندیشه های امام محمد عبده، پرچم اصلاحگری مجددا برافراشته شد» او مخالف چند همسری بود و تصور میکرد که آن یک رسم کهنهاست. عبده اسلام راآزاد کننده مردم از اسارت، و فراهم کننده حقوق برابر برای همه انسانها، میدانست.
اندیشههای اصلاحی شیخ عبده اصلاح از دیدگاه اندیشمندان اسلامی، مفهوم قرآنی است که در برابر فساد معنا مییابد و در راستای فساد هر آنچه که دچار فساد شده باشد، کاربرد دارد (موثقی، 1377ش، ص74). از دیدگاه عبده، هر گونه تحول سیاسی بدون، زیر بنای فرهنگی و تربیتی به شکست میانجامد. اندیشههای اصلاحی شیخ عبده را میتوان در موارد ذیل خلاصه نمود: در ادامه به بررسی اندیشههای اصلاحی شیخ عبده از دیدگاه اجتماعی، دینی و سیاسی میپردازیم:
شیخ محمد عبده دربارهی وهابیت عقیده داشت که آنها در بعضی مسائل اسلامی غلو میکنند؛ به طوری که سایر مسلمین نمیتوانند عقاید آنها را بپذیرند (عمّاره، ج1، ص857). عبده عقیده دارد: «وهابیها از اصولی دست برداشتند که دین بر پایهی آنها استوار است. اینها نه دوستدار دینند و نه دوستدار تمدن» (همان، ج 3، ص 561). وی در جای دیگر پیرامون وهابیت میگوید: «چرا باید با زور سلاح، مسلمانان را به فرمانبرداری وادار کرد؟ اگر لااقل فقط در مقام حرف بود و (به این تهدیدها) عمل نمی کردند، مشکلی نبود، آنها به حرفهای ناحق خود عمل میکنند» (همان، ص 332). استاد شهید مطهری درباره شیخ محمد عبده میگوید: «عبده با سید جمال در دو جهت اختلاف نظر دارد؛ یکی این که سید انقلابی فکر میکرد و عبده طرفدار اصلاح تدریجی بود. دیگر این که سید مبارزه با استبداد و استعمار را در رأس برنامههای خود قرار داده بود و معتقد بود باید اول ریشههای این امالفساد را کَند و دور انداخت. ولی عبده، لااقل در اواخر عمر و بعد از جدا شدن از سید در پاریس و بازگشت به مصر، معتقد بود که آموزش و پرورش و تربیت دینی جامعه بر تعلیم و هر حرکت سیاسی تقدم دارد.» (مطهری، 1374ش، ص38). اهمیّت تعلیم و تربیت از نظر عبده تا آن حد است که تربیت را اساس همه چیز میدانست و معتقد بود: همه چیز بر اساس آن پایهریزی میشود و هر چه به وجود میآید، با علم به وجود میآید. به همین جهت بود که عبده در دوره اقامت در پاریس به سید جمال پیشنهاد داد که سیاست را رها کند و با هم به محلی بروند که تحت مراقبت دولتها نباشند و با تربیت شاگردان، آنان را برای برنامه اصلاحی خود آماده سازند، ولی سید جمال نپذیرفت. (جلیلی، ص108). به هر حال اختلافات شیخ با سید وفاداری او به گرایش اصلاحطلبی موجب شد که حرکت احیای دینی به دو شاخه تقسیم گردد. گروهی به شیوه سید جمال وفادار ماندند و انقلاب عظیم را خواستار بودند و گروهی دیگر از شیوه و مسلک عبده پیروی میکردند و خواهان اصلاح درونی و حرکت گام به گام بودند (مطهری، 1374ش، ص38). پس از سید جمال، دومین شخصیتی که نامش به عنوان مصلح در جهان تسنن، بالخصوص در جامعه عرب، برده میشود شیخ محمد عبده شاگرد و مرید سید جمالالدین اسدآبادی است. عبده روح خود و زندگی معنوی خود را مدیون سیدجمال میدانست. شیخ محمد عبده در رویارویی با غرب نیز عقیده داشت که باید به اسلام راستین بازگشت که اگر چنین شود، تمامی مشکلات جامعه اسلامی حل خواهد شد. او دارای تعصب فرقهای نبود و عقیده داشت مذاهب اسلامی و حتی فراتر از آن ادیان الهی باید با یکدیگر وحدت داشته و با هم همکاری نزدیکی داشته باشند. به همین خاطر هنگامی که در بیروت به سر میبرد، کانونی را در آن شهر به نام «جمعیة التقریب بین الادیان و المذاهب» ایجاد کرد که عده زیادی از علما و ادبا در آن شرکت میکردند و مسیحیان نیز به این مجالس میآمدند. وی در این کانون در مورد وحدت ادیان الهی سخن میگفت. فعالیت دیگر محمد عبده در راه تقریب مذاهب و ادیان، چاپ مقالاتی در مجله عروةالوثقی بود. این مجله با همکاری سید جمالالدین و شیخ محمد عبده چاپ و منتشر میشد. مقالاتی با عناوین مسیحیت و اسلام و پیروان آن دو؛ وحدت اسلامی و دعوت مردم ایران برای اتحاد با افغانها را چاپ نمود (امین، 1376ش، ص62). به دلیل داشتن دغدغه اصلاحگری و وحدت امت اسلامی است که شیخ محمّد عبده با وجود تعلق به جامعه مصر، از حیث اندیشههای سیاسی و دینی، وجههای فراملّیتی و مذهبی یافته است. امید است که بتوانیم با بهرهگیری از آرای پیشگامان بیداری اسلامی، همچون «شیخ محمّد عبده» قدمی به سوی وحدت امت اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی برداریم. [ شنبه 92/7/27 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
|