علوم سیاسی |
فیمینیسم (زن سالاری ( منشأ پیدایش جنبش فمینیسم تقریباً به یک قرن قبل بازمی گردد. این جنبش بهقدری فراگیر و مؤثر بود که پس از چند سال تمامی فرامین فمینیسم به قانون در سطح بین الملل بدل شد و امروزه شاید در جهان نامی از این جنبش برده نشود و حال آنکه اثرات آن در همه جا هویداست .مینیسم رویکردی است نوظهور که با تکیه بر تأثیر مستقیم عنصر جنسیت بر معرفت در جامعه غربی متولد شد و غایت آن رفع ظلم و ستم علیه زنان به وسیله نفی تفاوت ها و مطرح کردن مسئله جنسیت برتر می باشد . رویکردهای لیبرال، مارکسیست، رادیکال، سوسیال هرکدام با توسل به معرفت شناسی های پیش از خود، به گونه ای موضوع تأثیر جنسیت را بر امر شناخت مورد بررسی قرار داده اند اما این رویکردها مبانی عصر نوین را، به نوعی مبنای کار خود قرار داد. ازآنجا که فمینیسم نوعی آزادی خواهی است شناخت مبانی اومانیسم و سکولاریسم به فهم این مکتب کمک می کند . این مکتب مؤثر از دو انقلاب: انقلاب صنعتی اروپا و انقلاب کبیر فرانسه می باشد. چون ریشه بسیاری از تزاحم ها و درگیری ها در جامعه مکتب فمینیسم است لذا نقد و بررسی آن حائز اهمیت است و نیز بیان آثار فردی و خانوادگی و اجتماعی این جنبش تا حد زیادی در نقد آن یاری رسان است . جنبش فمینیسم عبارت است از دفاع از حقوق زنان، مبتنی بر انگاره های اومانیسم و سکولاریسم، با تأکید بر غیرطبیعی دانستن نابرابری های موجود و حرکت به سمت برابری یا موقعیّت برتر زنان. جنبش استیفای حقوق زنان یا فمینیسم پاسخ و واکنشی بود در برابر تبعیض های غیرانسانی در غرب که کمتر از صد سال است مورد توجه قرار گرفته است که انگیزه مظلومیت زن در تاریخ معاصر غرب از جایگاه صنفی و افکار زنگرایانه عدول و در چارچوب نهضت سیاسی و سازمان حزبی نمودار گشته است. به این معنا که فمینیسم در ابتدا برای احقاق حقوق اجتماعی زنان اعم از حقّ رأی، حقّ مالکیّت ، حقّ ارث و . . . شکل گرفت پس از شکست جامعه مردسالاری زنان به تدریج به حقوق خود و نیز ایده نفی تفاوتها دست یافتند و پس از آن این گرایش به شکل جنبش و نهضتی سیاسی نمو کرد.فمینیسم را گاه به جنبش های سازمان یافته برای احقاق حقوق زنان وگاه به نظریه ای که به برابری زن و مرد از جنبه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وحقوقی معتقد است، معنا کرده اند.[2] این جنبش زدودن تمام تفاوت های بیولوژیک و تعریف انسان و هر مقوله ی فرهنگی و اجتماعی برپایه ی جنسیت است.»[3] تاریخچه ی فمینیسم نتیجه ای که از مطالعه ی وضعیت زنان در تمدن های قدیم یونان ورم گرفته می شود به طوراجمال این است که در ابتدا زن شیئ قابل تملک و بعداً عنصر توالد و ارضاء شهوت بوده است و به هیچ وجه او را شریک زندگی مرد و واجد قوای بشری نمی دانسته اند. این وضع تا چندین قرن ادامه داشت تا این که ظهور مسیح و افکار مذهبی پیروان او و پیدایش مقننین و علمای اصلاح طلب و بعداً ظهور پیامبر اسلام "ص "به تدریج زنان را از شیئ قابل تملیک به انسانی دارای حق مالکیت و حقوق اجتماعی تبدیل کرد وبرای زن جایگاه باارزش و والایی که اسلام قائل است بیان فرمودند. انواع فمینیسم فمینیسم به دو اعتبارتاریخی وگرایشی تقسیم می گردد. در تقسیم بندی تاریخی جنبش فمینیسم به سه موج اول، دوم و سوم تقسیم می شود و درتقسیم بندی گرایشی عبارتست از فمینیسم مدرن و پست مدرن که گرایشات مختلف لیبرال، مارکسیستی، رادیکال وسوسیال از جمله ی فمینیسم مدرن است.موج اول فمینیسم در واقع یک موج عملگرا محسوب می شود زیرا که فمینیسم در مرتبه ی نخست یک رویکرد و یک ایده بیشتر ندارد و آن این که زنان در طول تاریخ تحت ظلم و ستم قرارگرفته اند و این ظلم و ستم به دلیل این است که فرصت ها و مخصوصاً فرصت آموزش برابر از زنان سلب شده است. اگر در جامعه فرصت های برابر آموزش، حقوق و مشاغل را برای زنان فراهم شود زنان قابلیت ها و توانمندی های خودشان را بروز می دهند .[5] بسیاری آغاز موج اول را نیمه ی قرن نوزدهم می دانند. موج اول فمینیستی یک جنبشی است که به آرمان ها و اهداف خودش تا حدی در انگلستان و آمریکا دست یافت. در این دوره فمینیسم ها توانستند با نظریه پردازی هایی که کردند ادبیات دانشگاهی تولید کنند. نقد فمینیسم ازمنظردینی نهضتی که در اروپا برای احقاق حقوق پایمال شده ی زنان صورت گرفت، به دلیل این که دیر به این فکر افتاده بودند با دستپاچگی و عجله ی زیاد انجام گرفت. احساسات مهلت نداد که علم نظر خود را بگوید و راهنما قرار گیرد. از این روتر وخشک با یکدیگرسوخت، این نهضت یک سلسله بدبختی ها را از زن گرفت و حقوق زیادی به او داد و درهای بسته ای به روی او باز کرد اما در عوض بدبختی ها و بیچارگی های دیگری برای خود زن و برای جامعه ی بشریت به وجود آورد. مسلماً اگر آنچنان شتاب زدگی به خرج داده نمی شد احقاق حقوق زن به شکل بهتری صورت می گرفت.»[8] کمبود اعتماد به نفس یکی از شایع ترین عوارض دنیا ی مدرن است. متخصصین سلامت و روان این عارضه را در بیماران خود تشخیص می دهند. نسخه ی جهانی این مشکل برای همه ی کسانی که به نوعی درگیر احساس بی ارزش بودن هستند یک جمله است: باید یاد بگیری خودت را دوست داشته باشی»این جمله توصیه ی همه ی روانشناسان محبوب و دستورالعمل برای همه ی کسانی شده است که می خواهند نسبت به خودشان احساس برتری داشته باشند. بر طبق کلام خدا حقیقت آن است که ما در تصویر خداوند خلق شده ایم و او ما را دوست دارد و ما برای خداوند بسیار با ارزش هستیم. مسیح آموخت که با ترک خویشتن مان است که زندگی می یابیم.تا به حال چند بار از کسی شنیده اید که بگوید «من خودم را دوست ندارم؟» و نیز وقتی دندان ما درد می گیرد بلافاصله در جستجوی راهی برای مشکل و خلاصی از درد هستیم. اما اگر خودمان را دوست نداشتیم درد را انکارمی کردیم. پس دلیل این که خیلی زود آزرده می شویم این نیست که خود را دوست نداریم بلکه بدین دلیل است که ما بیش از حد خود را دوست داریم!(پس لازم نیست یاد بگیریم خود را دوست داشته باشیم بلکه لازم است بیاموزیم که چطور منیت هایمان را کنار بگذاریم و به خدا عشق بورزیم و دیگران را دوست داشته باشیم. درد ما "خود کم بینی " نیست بلکه "خداکم بینی " است.[9] در مورد زنان نیزهمین گونه است یعنی اگر زنان برای احقاق حقوق خود به جای حب نفس و خود خواهی و غرور، یاد بگیرند چگونه از خود گذشته و ایثارگر باشند بی شک در طول مسیر دل مردان را تسخیرکرده و به آن چه اقتضای فطرت زنانه اش است دست یافته است. صرف نظر از این که تفاوت های زن و مرد موجب تفاوت هایی درحقوق و مسئولیت های خانوادگی زن و مرد می شود یا نمی شود ، دستگاه عظیم خلقت برای این که به هدف خود برسد و نوع را حفظ کند، جهاز عظیم تولید نسل را به وجود آورده است، دائماً از کارخانه ی خود هم جنس نرو هم جنس ماده به وجود می آورد و در آن جا که دوام و بقاء نفس به همکاری و تعاون دو جنس احتیاج دارد مخصوصاً در نوع انسان، برای این که این دو را به کمک یکدیگد دراین کاروا دارد، طرح وحدت آن ها را ریخته است.کاری کرده است که خود خواهی و منفعت طلبی که لازمه ی هر ذیحیاتی است تبدیل به خدمت و تعاون و گذشت و ایثار گردد، آن ها را طالب همزیستی با یکدیگر قرارداده است و برای این که طرح کاملاً عملی شود و جسم و جان آن ها را بهتر به هم بپیوندند تفاوت های عجیب جسمی و روحی در میان آن ها قرارداده است و همین تفاوت هاست که آن ها را بیشتر به هم جذب می کند و عاشق و خواهان یکدیگر قرار می دهد.[10]
[1] . فرهنگ عمید [2] . روتلیج، فمینیسم و دانش های فمینیستی، ص،13. [3] . حسین تقوی دهاقانی، آسیب شناسی دینی فمینیسم، ص20، محمد تقی کرمی، آموزه،جلسه ی3. [4] . حسن صدر، حقوق زن در اسلام و اروپا،ص33. [5] . .محمد تقی کرمی، آموزه ، جلسه ی 3. [6] . روتلیج، فمینیسم و دانش های فمینیستی،ص16و17. [7] . محمد تقی کرمی، آموزه ، جلسه ی 4. [8] . مرتضی ، مطهری، نظام حقوق زن در اسلام،ص 216. [9] . انسی لی ،دموس، دروغ هایی که زنان باور می کنند وحقایقی که آن ها را آزاد می سازد،ج1،ص41. [10] . مرتضی ، مطهری، نظام حقوق زن در اسلام،صص211و 21. [ دوشنبه 92/12/26 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
|