سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم سیاسی
 

مسائل و مشکلات کشورهای جهان سوم

کشورهای جهان سوم با وجود داشتن، بیشترین امکانات مادی و انسانی و همین‌طور بهره‌مند بودن از منابع عظیم ثروت دارای شرایط مناسب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیستند. زمینه‌ی این مشکلات به سیاست‌های کشورهای استعمارگر و قدرتمند که در طی قرون گذشته در این کشورها، به اجرا گذاشتند برمی‌گردد. به گونه‌ای‌ که هر چند در ظاهر این کشورها به استقلال سیاسی دست یافته‌اند ولی هنوز به طور غیرمستقیم وابسته به این کشورها می‌باشند.

کشورهای جهان سوم با وجود مشابهت‌های فراوان و خصوصیات مشترک، تفاوت‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی زیادی با یکدیگر دارند که این امر ناشی از ویژگی‌های جغرافیای، منابع مادی و انسانی و فرهنگی و آداب و سنن و ساختار سیاسی، این کشورها می‌باشد و با این وجود یک سری خصوصیات و ویژگی‌های مشترکی دارند که هر چند نسبت این ویژگی‌ها در کشورها با یکدیگر فرق می‌کند.

بنابراین، مهم‌ترین مشکل کشورهای جهان سوم، را با توجه به ویژگی‌های نسبتا مشترک میان آنها، می‌توان این عامل دانست که، در تقسیم‌بندی‌های بین‌المللی در داخل خود از یک سیستم متجانس فرهنگی، اقتصادی و سیاسی برخوردار نیستند، نتیجه نبودن این ساخت متجانس، انعطاف‌پذیری آنها به متغیرهای خارجی و تناقضات فراوان در حیطه‌ی فرهنگ و اقتصاد در سیستم داخلی آنها می‌باشد. که این عامل به راحتی در کشورهای جهان سوم قابل مشاهده و شناسایی است.[1] به عبارتی، کشورهای جهان سوم در موقعیتی پا به عرصه‌ی وجود گذاشتند که غرب طی چندین قرن به این نظام شکل داده بود و شکافی عمیق از لحاظ تجربه‌ی کشورسازی و ایجاد سیستم‌های هماهنگ به وجود آورده بود.

بعد از جنگ جهانی دوم، توسعه و بهره‌برداری از طبیعت و ایجاد رفاه عمومی و شهرنشینی و اشتغال تخصصی و ارتقا ارکان اجتماعی و مملکت‌داری در سطح بین‌الملل مطرح شده بودند و تقریبا تمامی کشورها، با سیستم‌های گوناگون اجرایی سعی در پیاده کردن این ارزش‌ها داشتند و در واقع از این دریچه‌ی مادی، به حیات و انسان را می‌نگریستند و جهام سوم از تاثیرات چنین جریاناتی آزاد نبود. لذا کشورهای جهان سوم که پس از استقلال قدم در عرصه‌ی توسعه گذاشتند، طولی نکشید که با انبوهی از مشکلات و موانعی اصولی و زیربنایی مواجه شدند؛ از یک طرف، کشورهای جهان سوم، ساختار لازم را برای فعالیت و بسیج اقتصادی دارا نبودند و از سوی دیگر آن دسته از کشورها که الگوی نظام سرمایه‌داری را اتخاذ کردند از پیش‌نیازهای مهم فرهنگی و اجتماعی برخوردار نبودند. رشد اقتصادی و توسعه‌ی صنعتی نیازمند انگیزه‌ها، خواسته‌ها و ارزش‌های جدید فردی و نهادهای نوین اجتماعی بود که جهان سوم عمدتا فاقد آن بود. غرب در دوره‌ی استعمار، پول‌پرستی، مصرف‌گرایی، و علاقه به رفاه و  روح سرمایه‌داری را به جهان سوم انتقال داد. اما فرهنگ و ساختار لازم برای فعالیت متعادل اقتصادی و توسعه‌ی صنعتی را عرضه ننمود.[2]

در واقع در کشورهای جهان سوم نظام‌های سنتی آنها متحول شد اما این تحول نه نسبت قابل توجهی با گذشته‌ی سنتی داشت و نه وجوه اشتراک کافی با معیارها و وضعیت جدید برقرار می‌کرد. و نتیجه‌ی این تحولات، معضلات و مشکلاتی بود که این کشورها با آن رو به رو بودند که برخی از این مشکلات عبارت بود از بحران بدهی‌ها، مشکلات شهری، وابستگی مالی، وابستگی صنعتی، رشد ضعیف اقتصادی، اقتصاد تک محصولی و وضع نامساعد بهداشت، آموزش و رشد روزافزون صنعت مونتاژ و وابسته، افزایش تورم، بالا بودن نرخ بیکاری، نبود تخصص و غیره، می‌توان اشاره کرد.[3]

 

 



[1]  .سریع القلم، محمود؛ توسعه جهان سوم و نظام بین الملل، نشر سفیر، چاپ سوم، زمستان 1375، ص 70.

[2]  .سریع القلم، محمود؛ توسعه جهان سوم و نظام بین الملل، نشر سفیر، چاپ سوم، زمستان 1375، صص 72-71.

[3]  .ساعی احمد؛ مسائل سیاسی- اقتصادی جهان سوم، تهران، انتشارات سمت. 1377.


[ دوشنبه 92/12/19 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره سایت

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 288
بازدید دیروز: 74
کل بازدیدسایت: 409005
انقلاب اسلامی