علوم سیاسی |
سیاست درلغت نامه دهخدا آمده است : سیاست . [ سیا س َ ] (ع اِمص ) پاس داشتن ملک .(غیاث اللغات ) (آنندراج ). نگاه داشتن (دهار). حفاظت . نگاهداری . حراست . حکم راندن بر رعیت .(غیاث اللغات ) (آنندراج ). رعیت داری کردن .(منتهی الارب ). حکومت . ریاست . داوری . (ناظم الاطباء) : از چنین سیاست باشد که جهانی را ضبط توان کرد. (تاریخ بیهقی ). هرگونه تعریفى از سیاست ارزش نسبى داشته، تمام مفاهیمى که از سیاست وجود دارد، حاوى قسمتى از واقعیت است. زیرا در علوم اجتماعى کمتر اتفاق مىافتد که درباره? یک قاعده، وحدت نظر وجود داشته باشد. چراکه محقق علوم اجتماعى خود جزئى از موضوع تحقیق مىباشد و در عمل مشکل است که نظرات و اعتقادات خود را در تحقیقات خود دخالت ندهد و از تأثیرات گوناگونى که در دوران مختلف زندگى از آنها متأثر بوده است برکنار بماند. با این وجود به تعاریفى چند از علم سیاست مىپردازیم: هارولد ژ. لاسکی، از استادان علم سیاست، موضوع سیاست را مطالعه? "دولت" مىداند و در تعریف دولت یا به لفظ دقیقتر "دولت سیاسی" گفته شده : "دولت سازمان اجتماعى مهمى است که از طریق قوانینى که بهوسیله حکومت، وضع و اجراء شدهاند، در سرزمینى با مرزهاى معین نظامی، برقرار کند" . چنانکه از این تعریف برمىآید، دولت متضمن سه امر است: - حکومت یا سازمانى که براى نظام اجتماعى قدرت کافى دارد. - سرزمین معین که داراى مرزهاى مشخص است. - گروه کثیرى از مردم که در داخل مرزهاى آن سرزمین بهسر مىبرند و زیر سلطه? حکومت قرار مىگیرند. به این ترتیب اگر این سه عامل در میان نباشد، دولت وجود نخواهد داشت. موریس دوورژه، استاد علم سیاست دانشگاه پاریس، هسته? اصلى قلمرو سیاست را "قدرت" مىداند. به عقیده "برتراند دوژونل" (Berterand de Jouvenel )، استاد جامعهشناسى سیاسى دانشگاه پاریس و از صاحبنظران سیاسى مشهور، "سیاست عبارت از مطالعه "قدرت" و "نفوذ" است" . بهنظر او هرکس که دیگرى را وادار به انجام عملى کند و یا از انجام عملى باز دارد، اعمال قدرت کرده است. عدهای از نظریهپردازان غربی مانند: فرانکل، ماکیاول، فرانکلین لووان بومرور، نیچه و ...، علم سیاست را «علم قدرت» دانستهاند. اگر چه این تعریف دست کم در عمل از ابتدای تشکل حکومتها در جامعهی بشری وجود داشت، اما شاید تدوین کلاسیک این تعریف به «موریس دوورژه» بر میگردد. (اصول علم سیاست، موریس دوورژه، ترجمه دکتر ابوالفضل قاضی، صص 18-17) باید توجه داشت که هیچ دلیل علمی برای این تعریف (سیاست یعنی قدرت) ارائه نشده است، بلکه چون از همان ابتدا قدرتمندان، اگر هیچ اطلاعی از علم سیاست نداشته باشند، حکومت و سیاست به معنای حکومت را در اختیار گرفتهاند، طرفداران قدرت نیز این تعریف را ارائه داده و با نقد تعاریف دیگر بر آن پافشاری دارند. عدهای دیگر از نظریهپردازان غربی، نظریهی فوق را تعدیل کرده و بیان داشتهاند که سیاست یعنی «علم دولت» و منظور علمی است که رفتار دولت را مورد بررسی و مطالعه قرار میدهد. (نظریههای دولت، اندرووینست، ترجمه حسین بشری، ص 20) نظریهپرداز مشهور رافائل بر این نظر است: «آن چه به دولت مربوط میشود یک امر سیاسی است» (همان مدرک) و بلونشلی نظریهپرداز مشهور دیگر نیز میگوید: «علم سیاست به معنای درست کلمه، علمی است که دولت را بررسی میکند» (همان مدرک) البته تعاریف متفرقهی دیگری نیز ارائه شده است که بعضی از آنها به صورت مستقیم و غیر مستقیم بیان یا تلفیق معانی فوق میباشد. به عنوان مثال: هارولدلاسول معتقد است سیاست یعنی علمی که میآموزد، چه کسی میبرد؟ چه زمانی میبرد؟ چرا میبرد؟ چگونه میبرد؟ (جامعه و حکومت- مک آیور- ترجمه ابراهیم علیکنی - بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1346.) ماکس وبر، جامعهشناس معروف آلمانی معتقد است سیاست یعنی حرفه؛ سیاست، تلاشی است برای مشارکت در کسب قدرت و سعی در اعمال نفوذ برای اختصاص دادن قدرت در هر ردهای از تشکیلات، اعم از گروهها و یا دولتها. بنابراین هر کس با هر انگیزه، چه اهداف آرمانی و چه اهداف مادی و چه اهداف جاهطلبانه و چه لذتی که از کسب قدرت به دست میآید، دست به هر اقدامی برای مشارکت در قدرت بزند، عمل سیاسی انجام داده است. (فصلنامه سیاست خارجی، سال سوم، شماره 1، سیاست چیست و چگونه تعریف میشود، فرهنگ رجایی، ص 186) تعریف یا معنای واژه سیاست در فرهنگ اسلامی کاملاً متفاوت است: فرهنگ دهخدا، واژه سیاست را به «تدبیر امور و مصلحت اندیشی و دوراندیشی معنا کرده است.» (لغتنامه دهخدا، ج 38، حرف س، واژه سیاست) فرهنگ معین، سیاست را به معنای حکم راندن به رعیت و اداره کردن امور داخلی و خارجی کشور و هم چنین به معنای داوری، سزا، تنبیه و جزا آمده آورده است. (فرهنگ معین، تک جلدی، حرف س، واژه سیاست). نظریهپردازان و سیاستمداران اسلامی، عموماً سیاست را به معنای «تمشیت امور» چه در امر دولت و چه غیر دولت آوردهاند، چرا که سیاست در هر امری روان است. و تمشیت امور نیز در فرهنگ معین « روان کردن، راه انداختن و سامان دادن نیز آمده است» که مستلزم همان مصحلت اندیشی، دوراندیشی و ادارهی امور میباشد. امام خمینی (ره) به عنوان یک فقیه عالیقدر، دانشمند فلسفه، عرفان و فقه اسلامی و نیز سیاستمدار برجستهی نظری و عملی میفرماید: « سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه و تمامی ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را به طرف چیزی که صلاحشان هست هدایت کند.» (صحیفه امام. ج 13، ص 432) سیاست ابعاد مختلف دارد که به شرح زیر است: - سیاست اقتصادی ؛ طریقه ای که دولت یا حزبی در اداره ? امور اقتصاد کشور پیش میگیرد. (فرهنگ فارسی معین ). - سیاست جسمانی (جسمانیه ) ؛ طریقه ? حفظ بدن و تقویت آن از برهم خوردن تعادل آن است . (فرهنگ فارسی معین از اخوان الصفا). - سیاست فاضله ؛ یکی از اقسام سیاست ملک سیاست فاضله است که آنرا امانت خوانند و غرض از آن تکمیل خلق بود و لازمه اش نیل به سعادت است . (فرهنگ فارسی معین از اخلاق ناصری ). - سیاست مُدُن (مدینه ) ؛ یکی از اقسام حکمت علمی است و آن علم مصالح جماعتی است که در شهری و کشوری اجتماعی کرده اند بر مبنای تعاون بقای نوع و ترفیه زندگی افراد؛ و آن خود بر دو قسم است : یکی آنکه متعلق بملک و سلطنت است که علم سیاست نامند و دیگر آنچه متعلق بشرایع آسمانی و احکام الهی و دستورهای انبیا و اولیا است که علم نوامیس نامند. (فرهنگ فارسی معین از دستور). - سیاست منزل ؛ تدبیر منزل . رجوع به تدبیر شود. - سیاست موازنه ؛ عبارت است از ایجاد تعادل قدرت بین ملل بمنظور منع استیلا و تفوق یکی بر دیگری و در نتیجه برقرار داشتن صلح عمومی . - سیاست ناقص (ناقصه ) ؛ از فروع سیاست مدنیه و یکی ازاقسام سیاست ملک است که آنرا تغلب خوانند، و غرض ازآن استعباد خلق بود و لازمه اش نیل به شقاوت و مذمت است . (فرهنگ فارسی معین از اخلاق ناصری ). - سیاست نفسانی (نفسانیه ) ؛ سیاست تهذیب اخلاق و سلوک با اطرافیان و افراد تابع و دوستان است و انجام دادن افعال نیک و کارهایی که بمصلحت مردم باشد. (فرهنگ فارسی معین از اخوان الصفا).
[ یکشنبه 92/12/18 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
|