علوم سیاسی |
سید جمالالدّین اسدآبادی مقدمه وی در سال 1217خورشیدی (1789میلادی)به دنیا آمد که از او با نامهای جمالالدین الافغانی و سید محمد بن صفدر الحسین نیز نام برده میشود. اندیشمند سیاسی و مبلغ اندیشه «اتحاد اسلام» بود. وی همچنین از اولین نظریه پردازان بنیادگرایی اسلامی محسوب میشود. از او با عنوان آغازگر نهضت بیداری اسلامی در سدههای اخیر نام میبرند. سید جمالالدین اسدآبادی اولین متفکر مدرن و فعال اجتماعی بود که نسبت به بیماریهای اجتماعی جوامع مسلمان و ضعفهای موجود در آن هشدار داد. و در مقابل قدرتهای غربی اسلام گرائی را تبلیغ نمود. تاثیر او بر کشورهای اسلامی، مخصوصاً ایران و مصر شایان توجه است. نهایتا" سید جمال الدین اسدآبادی به سید جمال الدین حسینی، افغانی ،پدر رنسانس اسلامی ، مجدد شرق، مفخر شرق، جامع الاطراف والعلوم(یعنی متفکر،مصلح و رهبر دینی) وبنیانگذار سلفی گری اسلامی معروف بود. تولد و زادگاه سید جمال اطلاعات اندکی درباره محل تولد و خانواده وی در دست است و محل تولد او همیشه محل اختلاف بودهاست. با وجود لقب «افغان» که او خود را با آن معرفی مینمود و با آن شناخته شده بودافغانی ها معتقدند که او افغانی بوده است ، ما معتقدیم وی ایرانی و شیعه و از مردم اسدآبادهمدان بود ورومی ها معتقدند که سید جمال ترک بوده است. گمان میرود که سیدجمالالدین صلاح نمیدانسته کسی به هویت وی پی ببرد به طوری که گاهی به جای اسدآبادی، اسعدآبادی امضا مینمود. محمد عبده شاگرد سید جمال الدین و مترجم کتاب نیچریه وی به زبان عربی، در مقدمه ترجمه کتاب مینویسد، سید جمال الدین ایرانی بود ولی به دو علت خود را افغانی معرفی مینمود: اول اینکه بتواند در کشورهای عربی خود را سنی معرفی کند و به هدفهایش برسد. دوم اینکه خود را از دست مقررات سختی که دولت ایران برای اتباعش در خارج قرار داده بود برهاند. دلایل ایرانی بودن سیدجمال به شرح زیر می باشد: الف- اکثر کتاب هایی که درمورد سید چاپ شده بیانگر ایرانی بودن آن است . ب- سید جمال پدرش نظامی بوده ودر جنگ هرات به هرات اعزام وهمانجا ساکن می شوند وبه دلیل تحصیل درآن منطقه لهجه بچه های افغانی را یاد می گیرد. ج- سید جمال چون متعلق به جهان اسلام بوده هیچگاه نمی گوید ایرانی است ودر هر شهری که می رفته می گوید :« من متعلق به شما هستم». د- در زمان ناصرالدین شاه چون برخورد جدی با متفکرین صورت می گرفته و بیم آن می رفته که به خانواده او صدمه ای وارد شود ایرانی بودن خود را مطرح نکرده وچند سالی هم بیشتر در ایران نبوده است. ه- در لباس روحانی شیعه عکس از سید جمال موجود است. البته افغانی ها به این دلیل که بیشتر در افغانستان زندگی کرده است ودر کتاب «تتمه البیان فی التاریخ الافغان» به افغانی بودن آن اشاره شده اورا افغانی می دانند. تحصیلات سید جمال او از پنج سالگی به فراگیری دانش نزد پدر خود پرداخت. او برای ادامه تحصیل به مدرسه صاحیه قزوین رفته ودروس حوزوی را تا سطوح عالی نزد برادران برغانی آموخته و سپس به تهران مهاجرت کرد. وی در همین زمان و در حالی که بیش از شانزده سال نداشت، پس از چند دیدار با آیتالله طباطبائی مرجع بزرگ وقت درجه اجتهاد را دریافت کرد. مدت زمانی بعد عازم نجف شد تا از درس کسانی چون شیخ مرتضی انصاری بهره جوید. از اساتید دیگر وی در نجف میتوان به ملا حسینقلی همدانی اشاره کرد. بسیاری از پژوهشگران مانند حسن یوسفی اشکوری و محمد مسعود نوروزی ، سید جمال را بنیانگذار و آغازگر روشنفکری دینی یا نوگرایی دینی در جهان اسلام می دانند. نوگرایان دینی معتقد به دینی عقلانی و سازگار با مدرنیته و علم جدید هستند. بنابراین این پندار غلط که برخی سید جمال را در حوزه بنیادگرایان دینی معرفی می کنند ، ناشی از ضعف دانش و فقدان تحلیل درست آنهاست. سید جمال الدین در سن 18 سالگی در اکثر علوم رایج در آن زمان به مقام عالی رسید. بعد به هندوستان و حجاز و مکه سفرهایی کرد و سرانجام به افغانستان مراجعت نمود. ودر آنجا شریک اسرار دوست محمد خان امیر افغانستان شد. در جنگ هرات نیز همراه او بود. سپس به مصر رفت و با دانشمندان آنجا همنشین شد. او در مصر به خاطر دانش و کمالاتش بسیار معروف شد و در جامع ازهر منطق و فلسفه درس میداد. شیخ محمد عبده و گروهی از فضلای مصر در کلاس او حضور داشتند. سفرهای سیدجمال سید جمال در 1254 هجری قمری، بنا به دستور شیخ انصاری عازم هندوستان شد و ضمن آشنایی با علوم جدید، سعی کرد تا مردم و خصوصاً مسلمانان را علیه استعمار انگلستان بسیج کند. درسفر به مصر با استقبال برخی مقامات دولتی روبرو شد و شروع به تدریس و تبلیغ کرد. بسیاری از نویسندگان و روشنفکران مصر از او بهره بردند و شیخ محمد عبده مفتی بزرگ مصر او را همچون استاد خود میدانست. در تحولات سیاسی مصر نقش موثر داشت و به همین دلیل پس از مدتی به کوشش نمایندگان خارجی که منافع خود در مصر را در خطر میدیدند او را از مصر بیرون کردند و به هند رفت. مدتی او را در کلکته زیر نظر حکومت انگلیسی هند نگاه داشتند و بعد که اجازه یافت از راه دریای سرخ به اروپا رفت. در لندن و پاریس مورد توجه مقامات سیاسی اروپا بود. در پاریس با همکاری شیخ محمد عبده به انتشار روزنامه عروه الوثقی مبادرت نمود. که فقط 18 شماره از آن منتشر شد. با نشر مقالات اندیشههای خود در مورد اتحاد اسلام را بیان می کرد. بالاخره به حجاز سفر کرد و از بوشهر به ایران وارد شد و به تهران رفت و در خانه حاجی محمد حسن امینالضرب ساکن شد. چند بار با ناصرالدینشاه ملاقات کرد و از ضرورت قانون گفت ولی شاه سخنان او را نپسندید و پس از مدتی امر به اخراج او از ایران کرد. از راه مازندران به قفقاز و بعد به مسکو و پترزبورگ رفت. در سفری که به مونیخ رفت با ناصرالدینشاه و امینالسلطان ملاقات داشت و به دعوت آنان دوباره به ایران بازگشت. مدتی در شاهعبدالعظیم بود که باز به دستور شاه با افتضاح او را بیرون کردند. به بغداد و بصره سپس به اروپا رفت. سلطان عبدالحمید در موقعیتی که جنگ جهانی اول رخ داده ودچار مشکلات داخلی می شود واصلاحات هم نتیجه ای نمی بخشد او را به استانبول دعوت کرد و امیدوار بود از نفوذ او برای اداره کشورهای اسلامی امپراتوری عثمانی بهره گیرد.در استانبول میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی و خبیرالملک به تشویق او به نشر مطالب علیه شاه و اتابک پرداختند. پس از کشته شدن ناصرالدینشاه به دست میرزا رضای کرمانی که از مریدان او بود، دولت ایران خواستار تحویل او شد ولی مقامات عثمانی نپذیرفتند. [ دوشنبه 92/7/22 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
|