سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم سیاسی
 

رویدادهای متنوع و گسترده در جهان از یک سو و تاثیر آنها بر زندگی افراد بشر از سوی دیگر به علم روابط بین الملل به معنای خاص و علوم سیاسی به معنای عام اهمیتی مضاعف داده است؛ به گونه ای که اگر بگوییم بدون علم سیاست و مدیریت بین المللی زندگی بشر را آشفتگی، هرج و مرج، جنگ، خشونت، اضطراب و دلواپسی فرا می گیرد، اغراق نکرده ایم بلکه به حداقل اکتفا نموده ایم. از این رو برای فهم، درک و تحلیل رویدادهای فراوان از شرق تا غرب عالم باید قالب های فکری آزموده،مدون و علمی داشت و گرنه حجم وسیع اطلاعات و اخبار از تحولات جهانی ناظران عادی و عامی را متحیر و تسلیم خواهند کرد. زیرا پیچیدگی های روابط بین الملل International Relations ) ) و روابط بین الدول Interstates ) ) بدون چارچوب های فکری و تئوری های نظری قابل درک نیست و همچون امواج متنوع و گسترده ماهواره ای در فضا می ماند که بدون رمز شکن و ابزار کانالیزه کردن آنها مبهم و پیچیده می مانند. از این رو در این نوشتار تلاش شده پیوند گریز ناپذیر جهان انتزاعی نظریه ها و جهان واقعی سیاست ساماندهی شده تا تصویر روشنی از بطن اطلاعاتی که هر روز منتشر می شود قابل استخراج باشد.
امروز عقلا بر این قضیه هم نظرند که سیاستگذاری بدون وجود اصول سازمان دهنده، کیفیت مطلوبی نخواهد داشت؛ همان گونه که نظریه پردازی بدون اطلاع از جهان واقعی بی ثمر خواهد بود.(1)
و خواسته و نا خواسته و آگاهانه یا غیر آگاهانه اختلافات نظرها درباره تحولات جهانی ناشی از توسل و استمداد از نظریه های متفاوت است. به عنوان مثال تحلیلگری که گسترش «ناتو» به شرق را ناشی از ضعف روسیه و خلا قدرت در اوراسیا می داند از نظریه های واقع گرایانه در سیاست بهره می گیرد و اگر کسی نگرش لیبرال را مبنای بررسی خود قرار دهد، تقویت دموکراسی های نو پا در اروپای مرکزی و تسری مکانیسم های مدیریت منازعه در این منطقه بالقوه پر آشوب را نتیجه خواهد گرفت. طبیعتا هیچ گونه رهیافت واحد و نظریه جامعی نمی تواند کلیه پیچیدگی های جهان سیاست معاصر را تحلیل کند؛ همان گونه که در علم پزشکی هیچ دارویی، مناسب همه دردها نیست.

1-دسته بندی کلان تئوریهای روابط بین الملل:
از تئوری های روابط بین الملل دسته بندی و طبقه بندی های متعدد و متنوعی صورت گرفته که برای حفظ شفافیت و روانی نوشتار حاضر از ذکر آنها خودداری می کنیم و چارچوب و طبقه بندی خویش را ملاک قرار می دهیم. در یک تقسیم بندی کلان، نظریه های روابط بین الملل به سه دسته نظریه های «جهان گرا»، «ملی گرا» و «کثرت گرا» قابل تقسیم اند.(2)
نظریه های جهان گرا، ساختار و پویش جهانی را عنصر تعیین کننده در تحولات نظام بین المللی می دانند و کشور ما به عنوان واحدهای سازنده و تشکیل دهنده نظام بین المللی نقش ثانوی دارند. مثلا در نظریات امپریالیسم کلاسیک همه چیز حول امپراطور قابل تبیین است. یعنی ساختار امپراطور و پویش امپراطوری تعیین کننده تحولات است. اما نظریه های ملی گرا که بیشتر تئوریهای روابط بین الملل در این دسته جای می گیرند، بر نقش محوری کشور ها به عنوان عناصر اصلی نظام بین المللی تاکید دارند و به تعبیری برای ساختار بین المللی نقش ثانوی قایل هستند که بدون دولتها و کشورها و رفتار و انگیزه های آنها، معنا و مفهوم واقعی نخواهد داشت. ما نظریه های کثرت گرا بر تعامل دو جانبه و نقش دو سویه ساختار و پویش بین المللی و کشورها در تحولات جهانی تاکید می کنند که با انکار هر یک، تحلیل و بررسی و داوری ناظران جهانی عقیم خواهد شد.

2-نظریه های جهان گرا:

2-1-امپریالیسم: (Imperialism)
تئوری های امپریالیسم در دو زیر مجموعه کلان «کلاسیک» و «نو یا جدید» قرار می گیرد.(3) در امپریالیسم کلاسیک ساختار امپریالیستی بود که از آن به عنوان امپراطوری نام می بریم مثل امپرطوری های ایران، عثمانی، روم، مصر، چین یا با تسامح از حکومت خلافت عباسیان می توان نام برد که با اصل تغلب و چیرگی و سلطه حکومت می کردند. در این مجموعه کشورهای غیر امپراطوری نیز، چون توان امپراطور شدن نداشتند، دست به تشکیل امپراطوری نمی زدند و گرنه امپراطوری به عنوان یک آرمان ذهنی و نهادی مفید از اهداف بلند و دست نیافتنی(گاه دست یافتنی) همه شهریاران یا حاکمان بود و امپراطور با تشکیل امپراطوری، خود را تجلی خدا و حقیقت می یافت و معرفی می کرد.
معروفترین دسته بندی از امپریالیسم نو متعلق به «چارلز رینولدز»(4) است. در امپریالیسم نو «پویش» امپریالیستی مطرح است. «رینولدز» تبیین های مختلف امپریالیسم را با چهار عنوان تجزیه و تحلیل می کند که در زیر به صورت خلاصه ذکر می شود.

2-1-1- امپریالیسم ناشی از قدرت:
امپریالیسم که برای اولین بار در بریتانیا و از سوی دیز رائیلی در مبارزات انتخاباتی 1874 به کار برده شد؛ عبارت است از سیاستی که یک کشور به منظور استقرار کنترل خود در فراسوی مرزهایش بر مردمی که پذیرای چنین نظامی نیستند، در پیش می گیرد. به عبارت دیگر امپریالیسم، شکلی از گسترش اقتدار است که با مقهور ساختن دیگر بازیگران به منصه ظهور می رسد.
اما نظریه امپریالیسم ناشی از قدرت می گوید که کلیه واحدهای سیاسی که منابع لازم برای اعمال سیاستهای امپریالیستی داشته باشند، به سیاست امپریالیستی اقدام خواهند کرد و محرک این اقدام غیر عقلایی و بی منطق، ترس امنیتی در قالب «تغییر وضع موجود» است.
بر اساس این نظریه هرج و مرج طبیعت ساختار حاکم بر روابط جوامع است و هر یک از جوامع، امنیت خود را از سوی جوامع دیگر در معرض تهدید می بیند؛ از این رو جوامع یا کشورها برای رفع تهدید به افزایش قدرت نظامی و گسترش حوزه نفوذ ارضی خود دست می زنند و این اقدام، واکنش متقابل جوامع دیگر را در اقدام به رقابت نظامی برای حفظ و افزایش موقعیت خود در برخواهد داشت و در تداوم این کنش، روابط سلطه جویانه امپریالیستی بر روابط جوامع حاکم خواهد شد؛ در نتیجه تنها تشکیل امپراطوری متضمن امنیت دایمی است.(5)

2-1-2- امپریالیسم اقتصادی:
تئوری های اقتصادی امپریالیسم در دو دسته و گروه قابل تمایزند.دسته اول، جبرگرایان یا مارکسیت ها هستند که متفکرینی چون والادیمیر‌ـایلیچ لنین،نیکلا بوخارین (Bukharin )ورزا لوکزامبورگ (Rosu luxemburg ) و با اندکی تمایز «رودلف هیلفردینگ» در این دسته قرار می گیرند. بر اساس رویکرد مارکسیستی یا جبری به امپریالیسم اقتصادی، ساختار زیر بنایی اقتصاد سرمایه داری، زمینه را برای پیدایش پدیده امپریالیسم، فراهم می کند. به عبارت دیگر امپریالیسم نتیجه قهری سرمایه داری است ولی از آنجا که اراده امری روبنایی و بازتاب وضعیت زیر بنایی اقتصادی است، چنین امری در سرمایه داری ممکن نیست. باید اقتصاد کمونیستی به وجود آید تا زیر بنای جدیدی برای رفتار غیر امپریالیستی و غیر استثماری فراهم شود. اما دسته دوم که اراده گرایان لیبرال مثل هابسون، دوئوتی و فالتزگراف امپریالیسم اجتناب پذیر و احتمالا غیر قهری است و با اعمال یک سری سیاستهای توزیعی می توان پدیده کم مصرفی در کشورهای سرمایه داری را که عامل اصلی امپریالیسم است بر طرف کرد. جدا از اختلاف نظری که مارکسیستها و لیبرال ها درباره امپریالیسم اقتصادی دارند، هر دو دسته، امپریالیسم جدید اقتصادی را مرحله نهایی نظام سرمایه داری می دانند(6) که بر اثر تلفیق تضادهای داخلی با گرایش ذاتی توسعه طلبی برای کسب ارزش اضافی ایجاد می شود. فرآیند امپریالیسم اقتصادی از نظر متفکران این نظریه به شرح زیر است. هدف سرمایه داری از تولید کسب سود بیشتر و کاهش هزینه هاست از این رو سرمایه داری برای افزایش بهره وری تولید سرمایه ثابت (تجهیزات)را جایگزین سرمایه متغیر (کارگران) می کند. در نتیجه کارگران قدرت خرید خود را از دست می دهند و با تلفیق بهره وری تولیدی و کاهش قدرت خرید کارگران پدیده کم مصرفی از یک سو و انحصار مالی (ادغام سرمایه بانکی با سود ) از سوی دیگر ایجاد خواهد شد و دولت سرمایه داری ناگزیر به ایجاد تقاضای موثر در خارج از مرزها است. (کشورهای عقب افتاده) در این مرحله سرمایه داری وارد مرحله امپریالیسم می شود و اگر کشورهای امپریالیستی قلمرو اقتصادی جدیدی برای تقسیم بین خود نداشته باشند، در آن صورت جنگ امپریالیستی اجتناب ناپذیر خواهد بود.

2-1-3- تبیین زیست شناسی اجتماعی امپریالیسم:
متفکران بر جسته آمریکایی و اتریشی یعنی تورستین و بلن و جوزف شومپیتر و کزاد لوزتر امپریالیسم را تبیین زیست شناسی کردند.
بر اساس این نظریه امپریالیسم ناشی از خصلت های موروثی و ژنتیک انسان است که به صورت تهاجم علیه هم نوع تجلی می یابد و چون پدیده ای غیر عقلایی است و تحت تاثیر عادات و غرایز انسان است با سرمایه داری که امر عقلایی است ارتباط ندارد. بر این اساس اگر انسان مایل به بقای خود باشد در آن صورت برای دستیابی به منابع کمیاب، باید رقبای خود را تسلیم یا نابود کند و برای این هدف باید از خصلت پر خاشجویی (تحمیل خشونت قهر آمیز بر دیگران)علیه ضعیفترها استفاده کند و از آنجا که مکانیسم پرخاشجویی ذاتی انسان هنگام برخورد با محرک خارجی یعنی «منابع کمیاب در اختیار دیگر کشورها» فعال می شود، در آن صورت کشورها برای دستیابی به منابع کمیاب علیه کشورهای دارنده آن منابع به جنگ امپریالیستی دست می زنند.

2-1-4- امپریالیسم ناشی از ایدئولوژی
تجربه تاریخی اروپا از پیدایش سه نظام ایدئولوژیک کلیسایی، فاشیستی و مارکسیستی که به نوبه خود هر کدام موسس رژیم های سیاسی توتالیتری در داخل و مجری سیاست امپریالیستی در صحنه جهانی بودند، بستر شکل گیری این نظریه را فراهم کرد. بر اساس این نظریه در ذات هر ایدئولوژی، نوعی نارضایتی از وضعیت موجود نهفته است و هر گاه ایدئولوژی غالب شود به ویژه پس از انقلابها (و از آنجا که انقلابها مرز نمی شناسند) و بتواند با ابزارهای شعاری، توده ها را بسیج کند، در آن صورت اهرم لازم برای تحقق بخشیدن به خواسته های خود را یافته است. و کار برد خشونت در داخل که از ملزومات نظام های ایدئولوژیک است در نقطه مرزی متوقف نمی شود بلکه از مرزها گذشته و موازنه قدرت را برای ایجاد یک مدینه فاضله گسترده بر هم می زند. از این رو ایدئولوژی مبنای سیاست های امپریالیستی قرار می گیرد.
مورگنتا، کرین برکیتون و جاناتان آلدرمن به عنوان متفکراین نظریه معتقدند، روابط بین جوامع اعتقادی یا ایدئولوژیک ضرورتا خصمانه است که با نابودی یا تابع شدن دیگر جوامع محو شدنی است. به نظر مورگنتا یک سیاست امپریالیستی همیشه نیاز به ایدئولوژی دارد؛ زیرا بر عکس سیاست حفظ وضع موجود، سیاست امپریالیستی باید توجهی برای اقدام به تغییر وضعیت موجودی که خواهان سرنگونی اش است داشته باشد. زیرا با تعریفی که ایدئولوژی از انسان می دهد وضعیت موجود را برای رستگاری او مناسب نمی بیند؛ از این رو ایدئولوژی پیروان خود را به تغییر گسترده این وضع دعوت می کند و اعتقاد کامل به اعتبار یک ایدئولوژی هر چند متناقض، شخص را به انجام هر اقدامی که برای تعیین موفقیت لازم باشد وا می دارد و یا چون ایدئولوژی بیشتر حرکت ساز است، پیروان را چنان تقبیح می کند که آنان حتی حاضرند زمینه را برای تاسیس مدینه فاضله در زمان حیات اعقاب خود فراهم کنند.

2-2-نظریه وابستگی:
نظریه های امپریالیستی، کشور امپریالیست را باعث ناامنی جنگ، تجاوز، هرج و مرج می دانستند ولی در نظریه وابستگی کشورهای توسعه نیافته یا عقب افتاده نیز مقصر و مسوول هرج و مرج و جنگ و تجاوز هستند ولی، در رویکردی جدی تر وابستگی کشورهای عقب مانده را در نظام بین المللی تحلیل می کنند. گوندرفرانک و سمیر امین به عنوان مطرح ترین نظریه پردازان وابستگی متعقدند، مراحل پیشرفت نظام سرمایه داری در شمال و عقب ماندگی کشورهای جنوب، نوعی رابطه اقتصادی و وابستگی بین این دو دسته از کشورها ایجاد می کند که به مقتضای آن سیر فرآیند عقب افتادگی یکی به فرایندگی پیشرفت و شکوفایی دیگر منتهی می شود و کسانی که در جنوب یا پیرامون، سود می برند طبقه کمپرادور هستند که باشمال در ارتباطند و نمایندگان محلی امپریالیست هستند. فرانک معتقد است توسعه ناشی از توسعه جهانی نظام سرمایه داری است. وی با استناد به مطالعات خود در شیلی و برزیل می گوید مرکز آنچنان ساختار کشور پیرامونی را مشروط می کند که این کشورها نمی توانند به توسعه مستقل و رضایت بخشی دست یابند و اگر کشورهای پیرامونی، رابطه خود را با مرکز تضعیف کنند می توانند توسعه اقتصادی بیشتری را تجربه کنند.(7)
سمیرامین نیز معتقد بود جهان تنها یک بازار دارد که همان بازار جهانی سرمایه داری است و وابستگی با تجارت خارجی پدیدار می شود که شامل صدور مواد اولیه در مقابل واردات کالاهای ساخته شده است.
در مجموع در تئوری وابستگی می توان گفت، اگر نظام سرمایه داری کشور با بحران روبرو شود در آن صورت برای رفع بحران های خود به همکاری با دیگر کشورهای سرمایه داری در قالب شرکتهای چند ملیتی دست می زند و انحصار مبادلات صنعتی، اقتصادی و مالی را به خود اختصاص می دهند و طبیعتا در مبادله با کشورهای عقب افتاده در موقعیت برتری برای تامین منافع خود قرار می گیرند. از سوی دیگر کشورهای عقب افتاده برای دستیابی به توسعه صنعتی از طریق انتقال تکنولوژی مجبورند به خواسته های جمعی کشورهای صنعتی تن دهند و در نتیجه نحولات داخلی و رفتار خارجی آنان نسبت به خواسته ها و الزامات کشورهای صنعتی شرطی می شود. و از این بعد شاهد دو دسته کشورهای مرکز و حاشیه هستیم و منزلت کشورهای صنعتی با استفاده از منابع کشورهای جنوب و تعمیق روند توسعه افزایش و منزلت کشورهای جنوب با انتقال منابعش به کشورهای شمال (مرکز) و شیوع توسعه عدم توسعه کاهش خواهد یافت.

2-3-نظریه های چرخه ای استیلا یا هژمونی
نظریه های چرخه ای استیلا ضمن تبیین انواع استیلا، پیامدهای استیلا را مد نظر قرار می دهد. با آشکار شدن ناتوانی نظریه های امپریالیسم و وابستگی گروهی از نظریه پردازانی که به پویش های نظام بین المللی معاصر نقادانه می نگریستند، نظریه جدیدی را به نام استیلا ارایه دادند. محورهای اصلی مارکسیسم، الهام بخش قسمت اعظمی از این نظریه ها بود اما به نظر متفکران این تئوری مارکسیسم برابر تبیین پویش های بین المللی کافی نبود. آرای مشهور نظریه استیلا به شرح زیر است.

2-3-1-استیلای فرهنگی:
آنتونیوگرامشی و نوام چامسکی دو متفکر این نظریه هستند. ایشان معتقدند، چنانچه جامعه ای بتواند بهتر از سایرین، جهان را تبیین کند از لحاظ فکری می تواند هدایت و رهبری فرهنگی جوامع دیگر را به دست گیرد و عملکرد سلطه طلبانه اش نیز از مشروعیت کافی برخوردار خواهد بود. بنابراین هر قدرت که بتواند بهتر از سایرین، افکار را هدایت کند، می تواند با قبولاندن جهان بینی خود،رهبری فرهنگی و هدایت افکار را به دست آورد و با تحکیم سلطه هژمونیک، رفتار سیاست خارجی خود را مشروعیت بخشد.(8) بر خلاف دیدگاه مارکسیستی گرامشی، نوام چامسکی با طرح مورد آمریکا بر این ادعاست که استیلا طلبی آمریکا به طور آگاهانه انتخاب شده است. و در جنگ سرد برای حفظ سلطه خود لازم می دید از لحاظ ایدئولوژیک، تصویری هولناک و امپریالیستی از شوروی در مقابل نوع دوستی حقوق بشری خود ارایه دهد و با این سیاست، آمریکا با بهره گیری از تهدید دشمن قدرتمند و غول آسا زمنیه های برتر صنعتی خود را تضمین می کرد. کشورهای ضعیف به مقتضای این تصویر هولناک به منظور دفاع از خود و دفع این تهدید واهی، داوطلبانه خواهان مداخله آمریکا می شوند.

2-3-2 استیلای اقتصادی:
امانوئل والرشتاین با تلفیق یاقه های مارکسیسم و کارکردگرای ساختاری به نوعی تفسیر خاص از تحولات بین المللی می رسد. او معتقد است ساختار سیاسی بین المللی، محصول روبنایی از رقابت درونی نظام سرمایه داری است و وضعیت ساختاری موجود برای شکل گیری و تداوم بقای نظام سرمایه داری لازم است. از این رو وجود نظام های تابعه سیاسی گوناگون در داخل نظام واحد سرمایه داری جهانی، بقای این نظام را تعیین کرده است. متقابلا نیازهای کارکردی سرمایه داری نیز به بقای این ساختار کمک می کند. البته والر شتاین بعدا نگرش جدیدی ارایه داد و مقوله جهان شمولی اقتصادی را طرح کرد که بر اساس آن حاکمیت منافع مشترک اقتصادی در صحنه بین المللی، موجب ثبات و صلح می شود و در این نظریه در زمره کثرت گراها قرار گرفت که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.

2-3-3 استیلای نظامی:
کوئیسنی رایت، متفکر بر جسته این نحله معتقد است، حوادث گذشته نشان داده که هر نیم قرن یک بار، جنگهای عمده ای اتفاق افتاده که به صورت یک در میان از شدت فزاینده تری بر خوردار بودند و پس از اتمام هر جنگ، شاهد برهه ای از آرامش طلبی و تنفر از جنگ هستیم. و از عوامل روانشناسی، اقتصادی، سیاسی، داخلی و فیصله نیافتن مخاصمات قبلی به عنوان عوامل پیدایش جنگ های جدید نام می برد. «رایت» در مقابل برهه های پنجاه ساله جنگی برهه وضعیت جنگی و صنایع ناشی از آن را دستخوش تغییرات صد و پنجاه ساله می داند. به این لحاظ «رایت» هر چرخه بلند در روابط بین الملل را مستلزم تحقق وضعیت جدیدی می داند که با وضعیت قبلی همخوانی دارد.

2-3-4- استیلای سیاسی:
جورج مدلسکی مفهوم پیشوایی را به جای استیلا به کار می برد و منظور از پیشوا بازیگری است که توان نوآوری و حرکت به جلو را در جهت ارتقای مصلحت عمومی دارد و عملش مشروع خواهد بود. به نظر «مدلسکی» هر چرخه استیلای سیاسی بر جهان حدود یک قرن به طول می انجامد. به طور خلاصه در توضیح وجوه مشترک نظریات چرخه استیلا می توان گفت، نظام جهانی بر تلاش استیلا جویانه بازیگران مبتنی است و بازیگران قدرتمند سعی دارند به رهبری آن نایل آیند و از طرق مختلف سعی می کنند قدرت خود را نسبت به رقبا بهبود بخشند و از سویی سعی خواهند کرد، از دستیابی دیگر بازیگران به قدرت برتر جلوگیری کنندو برای حفظ قدرت برتر به نوآوری سیاسی و اقتصادی دست می زنند.

3-نظریه های ملی گرا:
در نظریه های ملی گرا، بازیگر ملی یعنی کشورها مطرح هستند و نتیجه بازی بازیگران ملی، نظام بین المللی است و نظام بین المللی، نظامی انتزاعی است که عرصه بازیگران ملی است. نظریه های ملی گرا به دو دسته اصلی سنت گرا(کلان، بین المللی) و رفتار گرا (مدرن، خرد و ملی) قابل تقسیم است. در نظریات سنت گرا، کشورها یی موفق هستند که خود را با الزامات ناشی از تعاملات قدرت در سطح بین الملل همسو کرده باشند. نقش و بازیگر با عنایت به جایگاهی که دارد و با عنایت به سازوکار تعاملات قدرتی باید رنگ بگیرد. ولی در سطح خرد کانون توجه به تفاوت بازیگران معطوف می شود. نظام بین الملل عمدتا در این سطح ثابت فرض شده است. موفقیت و شکست سیاست خارجی نیز تابعی از آمادگی مادی و معنوی محسوب می شود نه تابعی از درجه تطابق خود با نظام بین الملل، نظریات سنت گرا خود به چهار دسته تقسیم می شوند.


[ پنج شنبه 92/12/8 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

ظریات موازنه قدرت، نو واقع گرایی،بازدارندگی و بازیها

3-1- نظریه موازنه قدرت:
نظریه موازنه قدرت محصول بازسازی تاریخی سه قرن بین سال های 1648 تا 1945 اروپا است که پس از جنگ دوم جهانی توسط «مورگنتا» تدوین شد. و صاحبنظرانی چون نیکولاس اسپایکمن،راعون، آرون ، رابرت اشتراوس هوپه، جورج کنان، هنری کیسینجر‌ـآلفردماهان‌ـسرهلفورد‌ـمی کیندر، و راینهولد ینبور آن را تکمیل کردند. مفروضات دیدگاه واقع گرایی عمدتا حول محور بدبینانه فلسفی آنان از انسان دور می زند. واقع گرایان با الهام از هابز انسان را ذاتا شرور و شرارت انسان را منبعث از قدرت طلبی و زیاده خواهی او می دانند و از آنجا که کشورهای مختلف منافع متضادی دارند که جمع بین آنها ممکن نیست و هر واحد بین المللی، خواهان تامین امنیت و بقای خود است، جنگ امری عادی و ممکن است. به دیگر سخن واقع گرایان و نظریه موازنه قدرت می گوید، کشورها از انسانهای قدرت طلب، زیاده خواه و مضطرب از به خطر افتادن امنیت خود تشکیل شده است و صحنه بین الملل، عرصه رقابت بین کشورهای مختلف است و کشورها برای حفظ برتری و تامین امنیت دایمی خود به حفظ قدرت، افزایش قدرت و کسب اعتبار اقدام خواهند کرد؛ از این رو کشورها در صورت امکان خود، به تنهایی یا به صورت اتحاد با دیگران در مقابله با هر کشوری که در رسیدن به این اهداف راه آنان را سد کند، دست به خشونت خواهند زد پس خشونت درنظام بین الملل امری طبیعی شمرده می شود. کشورهایی که از لحاظ نظامی قوی ترند، منافع ملی خود را بر حسب قدرت نظامی تامین می کنند و با رضایت از تامین قدرتمندانه منافع ملی نظام موجود را به نفع خود حفظ خواهند کرد ولی کشورهایی که تحت فشار منافع ملی، خود را تسلیم قدرتهای فاتح کرده اند از وضع خود ناراضی هستند و برای از بین بردن وضع موجود به تجهیز نظامی خود اقدام خواهند کرد و در مقابل کشورهای راضی برای حفظ وضع موجود بر قدرت نظامی خود خواهند افزود و به طور خودکار تعادل نیروها و موازنه قدرت بین آنان به طور پایداری حفظ خواهد شد.

3-2- نظریه نو واقعگرایی:
کنت والتز(Kenet walts )اندیشمند بر جسته نظریه نو واقعه گرایی معتقد است، بر خلاف واقعگراها که ذات انسانی را حاوی خصیصه ای می دانستند که موجب جنگ همه علیه هم می شد، این ساختار آنارشیک نظام بین الملل است که خطر دایمی جنگ را به وجود می آورد. منظور از این آنارشیسم است که در نظام بین الملل اقتدار مرکزی متمرکز برای تنظیم امور وجود ندارد. به نظر واقع گرایان اقدام قدرت طلبانه ملتهای مختلف ناشی از ماهیت هرج و مرج طلب سیاست بین الملل است. بنابراین تنها مفهوم مهم این دیدگاه که به واقعگرایی اضافه شده، مفهوم ساختار است که به نظر نو واقعگرایان عامل تعیین کننده عمده نتایج در سطح نظام است. به عبارت دیگر بر اساس نظریه نو واقع گرایی در ساختار هرج و مرج گونه نظام بین المللی بازیگران بنا به توانمندی داخلی خود، منزلت خارجی متفاوتی دارند و رفتار خارجی آنان نیز بنا به این منزلت متفاوت نسبت به حفظ یا تغییر وضع موجود تفاوت خواهد داشت؛ از این رو صحنه بین الملل عرصه رقابت بین بازیگران طرفدار حفظ وضع موجود با طرفداران تغییر وضع موجود است و نظام بین المللی موازنه قدرت از این صحنه منازعه ایجاد می شود.(9)

3-3- نظریه بازدارندگی:
نظریات موازنه قدرت و نو واقع گرایی، هر دو نگرش ساختاری‌ـ پویشی داشتند ولی نظریه بازدارندگی و نظریه بازیها صرفا نگرشی پویشی در صحنه نظام بین الملل دارند. تدوین نظریه بازدارندگی بیشتر یک ضرورت عملی بود تا صرفا تامل نظری و عبارت است از به کارگیری تهدیدات نظامی برای ترغیب رقیب به خویشتن داری و ترک اهداف بلند پروازانه نظامی. فرض نظریه بازدارندگی که به خاطر نگرانی از جنگ هسته ای تدوین شد این است که هر مهاجم احتمالی به مقایسه فواید (خسارات متوجه رقیب) و عدم فایده مندی (خساراتی که رقیب به او وارد می کند) ناشی از اقدام خود توجه می کند، چنانچه منافع و فواید حاصله از خسارت وارده افزون باشد او پیامد اقدام خود را مساعد فرض کرده، به اقدام تهاجمی برای تامین منافع ملی خود دست خواهد زد. «الکساندر جورج» و «ریچارد اسموک» دو تن از نظریه پردازان بازدارندگی، آن را به عنوان سیاستی معرفی می کنند که هدفش مجاب کردن حریف نسبت به برتری خود و افزایش چشمگیر هزینه ها نسبت به منافع حاصله از تهاجم است. بر اساس نظریه بازدارندگی اگر تهدید ارزشها در جنگ اتمی بیش از تحصیل منافع باشد، بازیگران از اقدامی که به جنگ اتمی بینجامید حذر می کنند و افزایش فزاینده هزینه های ناشی از جنگ اتمی به بازدارندگی بیشتر می انجامد؛ از این رو تصمیم به تقویت زرادخانه های اتمی عقلایی خواهد بود.

3-4- نظریه بازیها:
فون نیومان، ریاضیدان و«اسکار مورگنسترن»، نظریه بازیها را به عنوان روشی دقیق برای تجزیه و تحلیل موقعیتهای رقابت آمیزی که متضمن منافع دو جانبه در زمینه های مختلف از جمله اقتصاد و جنگ است مطرح کردند و بر خلاف دیدگاه روانکاری فروید و روانشناسان اجتماعی از جمله اریک فروم که به تجزیه و تحلیل مبانی غیر عقلانی رفتار انسان پرداخته اند،(10) نظریه پردازان، نظریه بازیها راه تفریط پیموده و بر مبانی عقلایی رفتار انسان تاکید کرده اند و این رفتار را در قالب ریاضی ارایه کرده اند و عقل مورد نظر آنان، عقل مقدر یا محصور است و جایگاهی برای اختیار انسانی پیش بینی نشده است. بر این اساس زندگی حاکی از بازی رقابتی و همکارانه بین بازیگران مختلف است و هر بازیگر رشته ای از اهداف پایه ای ثابت و کاملا مشخص دارد که «فایده مندی» یکی از اهداف اصولی و پایه ای اوست. بنابراین هر بازیگر چون عقلایی است، سیاست واقعی خود را چنان انتخاب می کند که به مطلوبیت دلخواه برسد و ریاضیات توانمندی تصویر دقیق رفتار عقلایی انسانی را دارد. افرادی چون «فیلیپ گرین» و «یوجین میهان» نظریه بازیها و کاربرد آن را در علوم سیاسی زیر سوال برده اند و متعقدند این نظریه ما به ازای تاریخی ندارد و گمراه کننده است.
نظریات رفتار گرایا مدرن، دسته دوم نظریات ملی گرا هستند و شامل نظریه نظامها و نظریات تصمیم گیری می شود. نظریات رفتار گرا، بیشتر به واقعیات بیرونی توجه دارند و کمی گرا هستند و با روش استقرایی در صدد درک مفاهیم انضمامی در عرصه روابط بین الملل هستند. در حالی که سنت گرایان در تولید نظریه برای خلاقیت ذهنی انسانی بیشترین اهمیت را قایل هستند. برترین ادعای رفتارگرایان آن است که باید به جای تلاش برای یافتن چگونگی روشهای توصیفی به تلاش برای یافتن چرایی روشهای علمی دست زنند.

3-5- نظریه نظامها: (نظریه نهادی رفتارگرایان ملی گرا)
چهار متفکر یعنی مورتون کاپلان، ریچارد روزکرانس، مک کله لندومدلسکی در تدوین و تبیین این نظریه نقش اساسی داشته اند. کاپلان با تاکید بر تعریف نظام بین المللی به عنوان مجموعه ای از متغیرهای پیوسته که می توان از آنها قواعد منظم رفتاری استخراج کرد، مدعی است نظریه نظامها به محققان اجازه می دهد تا از متغیرهای دیگر رشته ها ی علمی در تجزیه و تحلیل مسایل روابط بین الملل بهره گیرند.
وی 6 وضعیت تعادلی نظام در سطح بین المللی را مشخص می کند که به دو دسته تاریخی و غیر تاریخی (ذهنی) قابل تقسیم هستند.
1-نظام موازنه قدرت
2-نظام دو قطبی منعطف
3- نظام دو قطبی متصلب
4- نظام عالمگیر
5- نظام سلسله مراتبی
6- نظام با توان و توی واحدها
به نظر وی موازنه قدرت بیانگر نظام حاکم بر روابط بین الملل در قرون هجده و نوزده است و نظام دو قطبی منعطف بیان کننده وضعیت نظام بین المللی تا سال 1991 است. نوع تعدیل شده نظام سلسله مراتبی غیر دستوری او از سال 1991 در صحنه بین الملل ایجاد شده است.(11)

3-6- نظریه تصمیم گیری:
نظریه تصمیم گیری، دیدی خرد گرایانه دارد. بر اساس این دیدگاه از برخورد دروندادهای موثر بر تصمیم گیری و برون دادهای ناشی از دستگاه تصمیم گیری است که تصمیم گیری سیاسی شکل می گیرد و به صورت سیاستهای رسمی و اقتدار آمیز از هر جامعه وارد محیط بین المللی می شود. با این تعبیر سیاست بین الملل فرایندی از تعامل تصمیمات خارجی کشورهای مختلف است. متفکرانی چون ساپین،بروک،هربرت،سایمون و به ویژه اسنایدر (Snyder) این نظریه را پروراندند. صاحب نظران نظریه تصمیم گیری به دو دسته مطلق گرا یا خرد گرای مطلق و نسبی گرا یا خردگرای محصور قابل تمایز هستند. تصمیم گیری خرد گرایانه مطلق، نماینده الگوی کلاسیک تصمیم گیری در روابط بین الملل است. این نظریه پردازان معتقدند، عمل و عکس العمل در روابط بین الملل ناشی از امور محاسبه شده به وسیله دولت های مختلف است و نه اموری تصادفی. چهار عنصر در قالب تصمیم گیری کارکردی از اهمیت بسیاری برخوردارند. بازیگر و بازیگران، اهداف، شیوه های رسیدن به هدف و وضعیت فعلی و وضعیت مطلوب آینده. اما هربرت سایمون مطلق گرایی نظریه اسناید و همکاران او مبنی بر عقلانیت مطلق تصمیم گیری سیاست خارجی را نا مکفی می داند و مدعی است باید تصمیم گیری مکفی یا بسنده جو optimizing-sptiisfying به جای تصمیم گیری بهینه ساز نشاند مبنای این تمایز از چگونگی دخالت یا عدم دخالت عوامل فردی و گروهی در تصمیم گیری ملی ناشی می شود. گراهام آلیسون در کتاب شیوه های تصمیم گیری در سیاست خارجی در کنار شیوه تصمیم گیری خردگرایانه مطلق، دو مدل روند سازمانی و سیاست دیوانسالاری را ارایه می دهد. مدل روند سازمانی می گوید که دولت یک کشور، مجموعه ای یکپارچه نیست و تصمیم سیاست خارجی از مجموع رفتارهای سازمان مسؤول در قبال یک مساله خاص به دست می آید. بر این اساس، تصمیمات درون سازمانی به دو دسته معمول (با برنامه) و غیر معمول (بی برنامه) تقسیم می شود. تصمیمات معمول مبتنی بر خط مشی ها، رویه ها و مقرراتی است که برای راهنمایی کارکنان وضع شده است. ولی تصمیمات غیر معمول با مشکلات و مسایل غیر عادی و جدید سرو کار دارد و ملاک غیر معمول بودن تصمیمات سازمانی، تکرار ناپذیری آنها، جدید بودن و فقدان رویه های معین برای اتخاذ آنها است. آلیسون مدعی است، بازی قدرت میان تصمیم گیرندگان، عقلانیت مطلق را در تصمیم گیری محدود می کند و مدل دوم یعنی سیاست دیوانسالارانه را ارائه می دهد.(12) بر اساس این مدل، پیامد بازی های سیاسی بر آیند مذاکرات افراد تصمیم گیرنده ای است که هر کدام خواهان دست یابی به اهداف خاصی هستند. در این مدل تصمیات سیاسی حاصل پویش ها و تعامل بین گروه های سیاسی رقیب است. بنابراین سیاست خارجی صرفا راه حلی برای رفع مشکل ملی نیست بلکه نتیجه مجموعه ای از مصالحه ها و برخوردهای مقاماتی است که منافع گوناگون خود را در پرتو قدرتهای گوناگونی که دارند تامین می کنند. بالاخره آنکه سیاست خارجی از انتخاب ها و یا بازده های دستگاه های تصمیم گیری ناشی نمی شود بلکه بر عکس تصمیم سیاست خارجی بر آیند بازیهای کاسبکارانه گوناگون میان بازیگران درون حکومتی است. به عبارت دیگر و در مجموع می توان گفت، بر اساس نظریه تصمیم گیری اگر تصمیم گیرندگان کشوری، منطقی تصمیم بگیرند احتمال انتخاب راه حل هایی که متضمن کمترین هزینه و بالاترین دستاورد باشد، وجود خواهد داشت و تصمیم گیری سیاست خارجی به بالاترین سطح کار آمدی خود خواهد رسید. از سویی چون امکانات فکری و مادی در تعیین دستاوردها تاثیر دارند، تصمیم گیرندگان مجبورند خواسته های خود را به حداقل مکفی محدود کنند.
تفاوت در امکانات فکری و مادی در تامین عقلانیت مطلق، محدودیت ایجاد می کند. پس افراد و دستگاه های تصمیم گیرنده هر کدام نسبت به امکانات فکری و سازمانی خود در پیشبرد منافع ملی نقش خواهند داشت؛ در نتیجه منافع ملی که از مجموع این پویش به دست می آید در حد عقلانیت مطلق نخواهد بود.

3-7-نظریه رفتار شناسی پرخاشگرانه:
این نظریه مبتنی بر این فرض است که تصمیمات سیاست خارجی در کشورهایی که نهادهای دموکراتیک و مردم سالاری شکل نگرفته، عمدتا ناشی از ویژگی های شخصیتی رهبران است. چنانچه میزان عکس العمل رهبران نسبت به وقایع و حوادث از سطح معمولی عدول کرده یا پیش از حد تهاجمی و یا مماشات جویانه شوند، در آن صورت مشکلی روانشناختی و یا غریزی مطرح است که شناسایی ریشه های آن نیازمند بررسی است و برای بررسی آنها آراء فروید، اریک فردم و کارل هورنای مورد توجه قرار گرفته است.
بر اساس این نظریه، امروز در بعضی از کشورها، یا نیازهای غریزی تصمیم گیرندگان اطفا نشده و یا فشار صنعتی از بیرون بر انسانهای نا آموخته تحمیل شده و یا آنکه تربیت روانی آنان به نحوی است که تصمیم گیرندگان توانمندی، ایجاد نمی کند؛ از این رو خوی اجتماعی نابهنجاری روانی در این جامعه غالب می شود و جامعه نیازمند تخلیه فشارهای روانی به یکی از طرق و مکانیسم های تسلیم طلبی یا برتری طلبی است. در پی این فرایند، تصمیم گیرندگان کشورها جنگ بی هدف و غیر عقلایی با کشورهای دیگر ایجاد می کنند.

6-نظریات کثرت گرا:
با پیدایش شرکت های چند ملیتی و مشاهده نقش روز افزون آن، در ایجاد همکاری های منطقه ای، گرایش عمده فکری جدیدی به تحولات بین المللی شکل گرفت. این گرایش دیواره های حاکمیت ملی را داوطلبانه به سوی صحنه خارجی باز می کند و جلوه حاکمیت در صحنه خارجی از گرایش خود محور و گریز از مرکز قبلی به وضعیتی جدید که حاکی از همکاری است تبدیل می شود ضمن آنکه هویت واحدهای سیاسی را بر خلاف نظام امپراطوری سنتی منکوب نمی کند. کثرت گرایان بر نقش مهم بازیگران غیر کشوری نظیر سازمانها و شرکتهای بین المللی تاکید دارند و سیاست خارجی را بر خلاف نظریه های ملی گرا ( خرد و کلان) دنباله سیاست داخلی می دانند،نه مجزا از هم

نظریات کثرت گرا به دو دسته قابل تقسیم اند:

4-1- نظریه همگرایی منطقه ای:
متفکران مطرحی چون کانتوری، اشپیگل،میترانی وارنست هاس در نظریه همگرایی می گویند، همگرایی تاسیس نهادهای جدید فوق ملی برای رفع نیازهای کارکردی است.(13) نظریه همگرایی می گوید، منافع مشترک اقتصادی فنی میان کشورهای اروپایی به وجود آمده است؛ پس زمینه برای همکاری مشترک بین این کشورها ایجاد شده و این همکاری مشترک به زمینه های دیگر موضوعی تسری خواهد یافت و از این رو نخبگان جامعه تصمیم خواهند گرفت تا زمینه های همکاریهای فراملی را نهادینه کنند و مجبورند در بعضی از زمینه های فنی، حوزه فعالیت را به بخشهای غیر دولتی واگذار کنند.
در نتیجه با گسترش همگرایی، احتمال بروز جنگ میان کشورهای عضو کاهش خواهد یافت و مردم کشورهای عضو علاقه مند به مداخله در سیاست برای تحکیم همگرایی می شوند و روند همگرایی به حوزه های جدید تسری خواهد یافت.

4-2- نظریه وابستگی متقابل:
بر اساس نظریه وابستگی متقابل با دگرگونی در سیاست بین الملل و ماهیت قدرت، مسایل اقتصادی، اجتماعی اهمیت فزاینده ای یافته است.
حاکمیت، خود کفایی و استقلال بی معنا شده و همکاری، شاخصه مهم و بارز وابستگی متقابل است. بر اساس نظریه وابستگی متقابل، مجاری تماس و تعداد بازیگران فراملی افزایش یافته و نقش انحصاری دولتها در سیاست بین الملل از بین رفته است و حاکمیت کشورها فرسوده شده. از این رو عامل تعارض بین کشورها کاهش یافته است؛ در نتیجه زمینه برای همکاریهای صلح آمیز رفاهی فراهم شده و کشورها نسبت به تغیرات یکدیگر حساس شده اند و چون در صورت عدم همکاری آسیب پذیر خواهند شد، همکاری فی ما بین را افزایش می دهند و ثبات بین المللی افزایش می یابد.

4-3-نظریه رژیم های موضوعی:
پیام اساسی این نظریه آن است که چون رژیمها (اصول،هنجارها و قواعدی که بر روابط بین کشورها حاکم است) بر رفتارها تاثیر می گذارد و الگو سازی می کنند، با شناخت این رژیم ها امکان درک بهتری از پویش های بین المللی ایجاد می شود. رژیم ها خود دو دسته اند 1- مذاکراتی 2 -تحمیلی
رژیم مذاکراتی رژیمی است که طی مذاکره بین بازیگران آ‎ن انتخاب می شود و داوطلبانه بر روابط در حوزه ای از روابط مشترک حاکم است اما رژیم تحمیلی را یک بازیگر هژمونیک از طریق نیش و نوش و یا هر دو وسیله بین خود و دیگر بازیگران ایجاد می کند. از این رو اگر جامعه بین المللی توسعه یافته باشد، احتمال وقوع رژیم های مذاکراتی افزون می شود. به عکس، اگر جامعه بین المللی عقب مانده باشد، آنگاه احتمال وقوع رژیم های خود جوش و تحمیلی افزایش پیدا خواهد کرد (امروزه اینگونه نیست) و چون احتمال وقوع رژیم های مذاکراتی زیاد است، بازیگران برای تمکین به قواعد رژیم ها آمادگی دارند و رژیم های مذاکراتی نیز انعطاف لازم را برای عدم تمکین بازیگران خواهند داشت و بازیگران نیز میل بیشتری به حفظ نظم موجود دارند.

پی نوشت:
1-نظریه های روابط بین الملل در عصر حاضر،استیفن والت، ترجمه پیروز ایزدی، همشهری،28 آذر 1377، شماره 1720.
2-نظریه پردازی در روابط بین الملل،دکتر سید حسین سیف زاده،(تهران،سمت،1379)
3.cohen benjamin the Question of imperialism,Newyork Basic books,1973
4-وجوه امپریالیسم،چارلز رنیولدز،ترجمه سید حسین سیف زاده، بی جا،1371
5-thompson kenneth and robert j.myers(eds);truth and tragedy:attribute to hans j.morgenthau; Augmented Edition,New Brunswick,Usa and London;Transction Book,1984.
6- Lenin,VladimiriI; Imperialism, the highest stage of pitalism,13ed,moscow
publisher,1966
7- رایان،روکس بروف نظریه های توسعه نیافتگی، ترجمه علی هاشمی گیلانی، تهران ،نصیر،1369.
8-سپینلاماریو،گزیده ای از آثار آنتونیوگرامشی، تهران: انتشارات بابک،1356 .
9-دوئوتی جیمز ورابرت فالتزگراف نظریه های متعارض در روابط بین الملل، ترجمه علیرضا طیب و وحید ده بزرگی،ج لول، تهران: قوس، 1372.
10-گلیکسن،آبراهام، در آمدی بر برنامه ریزی خطی و نظریه بازیها، ترجمه عباس مازاد، تهران: مرکز نشر دانشگاهی 1365.
11-kaplan, morton;system and proeess in international polities, eyork:Wiley,1962.
12-الیسون، گراهام تی، شیوه های تصمیم گیری در سیاست خارجی، ترجمه منوچهر شجاعی، تهران، علمی و فرهنگی،1364
13-Hass, Ernest B.and philipe.schmitter;economics and Differential patterns of political integration: projeetions a bout unity in latin Ameriea, 1964


[ پنج شنبه 92/12/8 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

نظریه های مهم در روابط  بین الملل

الف : نظریه های امپریالیسم :

  1- تبیین امپریالیسم ناشی از قدرت

2- تبیین اقتصادی از امپریالیسم

3- تبیین زیست شناختی اجتماعی از امپریالیسم

4- امپریالیسم ناشی از ایدئولوژی

ب :  نظریه های وابستگی :

1- نظریه آندره گوندر فرانک

2- نظریه سمیرامین

ج :  نظریه های چرخه ی استیلا :

1- نظریه فرهنگی گرامشی

2- نظریه چامسکی

3- نظریه نظام جهانی والراشتاین

4- نظریه کوئینسی رایت

5- نظریه چرخه بلند پیشوایی جورج مدلسکی

د: نظریه موازنه قدرت :

1- ریمون آرون

2- نیکولاس اسپایکمن

3- اشتراوس هوپه

4- جورج کنان و هنری کیسینجر

5- آلفردتی ماهان و سرهلفدر و مکیندر

6- نظریه هانس جی مورگنتا

7- راینهولد نیبور

و :  نظریه نو واقع گرایی

1- نظریه بازدارندگی

ز : نظریه بازی ها

1- نظریه مارتین شوبیک

2- نظریه توماس شلینگ

م :  نظریه نظامها ( کلان )

1- مورتون کاپلان ( مدلهای شش گانه کاپلان )

2- مدلهای تاریخی و غیرتاریخی

3- دیدگاه ریچارد روزکرانس

4- نظریه دو گانه کشاورزی و صنعتی مدلسکی

5- نظریه بحران سازی و بحران زدایی مک کله لند

ن : نظریه نظامها ( خرد ) :

1- نظریه تصمیم گیری اسنایدر و همکاران

2- نظریه تصمیم گیری خردگرایی محصور ( نسبی )

3- نظریه های رفتار شناسی پرخاشگرانه : 1- نظریه فروید   2- اریک فروم    3- نظریه هورنای

و : نظریه های همگرایی منطقه ای :

1- نظریه کانتوری واشپیگل

2- نظریه مربوط به فرایند همگرایی

ه : نظریه وابستگی متقابل :

1- نظریه روزکرانس

2- نظریه جیمز روزنا

3- نظریه ریچارد کوپر

4- نظریه کوهین و نای

ی : نظریه رژیم های موضوعی بین المللی

1- نظریه بوچالاو هاپکینز

2- نظریه اوران یانگ

مفهوم و تعریف نظریه :

1- دیدگاه ذهنی گرایان :

نظریه به دستگاهی قیاسی اطلاق می شود که حاوی مجموعه ای از قضایای به هم پیوسته از عناصر تصوری و ذهنی است . قضایای آن موضوعی و بدیهی است .

2- دیدگاه عینی گرایان و تجربه گرایان :

نظریه تلخیصی منظم از داده ها اطلاق می شود که در ذهن منعکس شده است .

3- دیدگاه معرفت شناسانه :

1) کارن همپل : نظریه حاوی دستگاه منتظمی است که برای پدیده های بسیار متنوع خارجی ، تبیین منظم و یکسانی ارائه می دهد .

2) ایان باربود : وی نظریه را مساوی با چهارچوبهای مفهومی درونی می داند که می توان از آنها قوانین را استخراج کرد .

3) رفیع پور : نظریه مجموعه به هم پیوسته و نظام یافته ای از گزاره ها می داند که بیانگر بخشی از واقعیت است .

معیار شناخت شناسانه ارزیابی مفروضات یک نظریه  :

الف : رهیافتها

1-  رهیافت سنتی : معتقدند که علوم انسانی تابعی از جهان بینی فلسفی و حتی گاه ناشی از برداشتهایی از بینش و فرهنگ جوامع است . و به عبارت دیگر قوانین علوم انسانی دارای ثبات و پایداری و پیشرفت نیست بلکه به مقتضای جهان بینی های فلسفی و ایدئولوژیکی نظریه مختلفی درباره انسان وجود دارد .

2- رهیافت رفتار گرایی : رفتار گرایان معتقدند نظریه ای اعتبار دارد که مبنای صدورش عینیات خارجی و صدق و کذبش مبتنی بر تعمیمات تجربی باشد و نظریه پوزیتوسیت ها مهمترین رکن علم عینی گرایی .

3-  فوق رفتار گرایی : تلفیق دو رهیافت سنتی و رفتار گرایی می باشد . ذهنی گرایی عینی گرایی فلسفی و علمی مطلق گرایی و نسبی گرایی قیاس و استقراء .


[ چهارشنبه 92/12/7 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

نظریه های امپریالیسم :

الف : تبیین امپریالیسی ناشی از قدرت :

دیدگاه این نظریه همه جوامع سیاسی به لحاظ طبیعت نا امنی ( ترس امنیتی ) که دارند سعی خواهند کرد با افزایش قدرت نظامی خود از آسیب پذیری بکاهند .

صاحب نظران نظریه امپریالیسم :

ناشی از قدرت عبارتند از : مورگنتا شومان آرون

اشتراک نظر کلیه صاحب نظران : کلیه واحد های سیاسی که منابع لازم برای اعمال سیاست های امپریالیسی داشته باشند به سیاست امپریالیستی اقدام خواهند کرد .

نکته مهم این است : امپریالیسم پدیده مطلق و گذرا نیست بلکه اقدام یک واحد سیاسی است برای رفع ترس امنیتی ، خود محرک لازم را برای اقدام بازیگر دیگر فراهم می کند که با گرایش دور باطلی ایجاد می شود که در آن امنیت یک کشور موجب نا امنی دیگر بازیگران خواهد شد .

نکته دیگر اینکه مورگنتا معتقد است که صرفاً ترس امنیتی محرک امپریالیسم نیست بلکه پیروز یا شکست در جنگ و ضعف دیگران می تواند ، ترغیب کننده سیاست امپریالیستی باشد .

نظریه های امپریالیسم ناشی از قدرت :

مفروضه های مهم نظریه امپریالیسم ( نظام سلطه ) ( نظریه مورگنتا ) :

1-    زیر بنای رفتار خارجی جوامع را ترس امنیتی تشکیل می دهد .

2-    روابط بین جوامع مبتنی بر خودیاری و هرج باقی خواهد ماند . .

3-    محیط هرج و مرج گونه بازیگران سیاسی را به حفظ هویت فیزیکی و سیاسی فرهنگی خویش حساس می کند .

4-    قدرت نظامی به عنوان ابزار مورد استفاده برای رفع ترس امنیتی و تهاجم دیگران لازم است .

5-    دولتها ناگزیرند برای تضمین بقای خود به قدرت نظامی اهمیت دهند .

6-    بازی بازیگران مبتنی بر حاصل جمع جبری صفر است .

7-    قدرت صرفاً وسیله نیست بلکه به صورت هدف در می آید .

8-    تنها تشکیل امپراتوری است که تضمین کننده امنیت دائمی است .

تعریف امپریالیسم : مور گنتا می گوید : امپریالیسم خط مشی سیاسی است که بازیگری قصد براندازی وضع موجود با برهم زدن روابط قدرت بین دو یا چند بازیگر را دارد .

تعریف امنیت : حفظ تمامیت ارضی در مقابل تهاجم و یا تهدید به تهاجم

تعریف قدرت : توانایی و قابلیت تغییر رفتار دیگران به مقتضای خواسته صاحب قدرت .

الف : دستگاه منطقی نظریه امپریالیسم ناشی از قدرت :

1- اگر هرج و مرج طبیعت ساختار حاکم بر روابط جوامع باشد (مقدم) آنگاه هر یک از جوامع امنیت خود راا از سوی جوامع دیگر در معرض تهدید می بیند .

2- اگر هر یک از جوامع امنیت خود را از سوی جوامع دیگر در معرض تهدید ببینند ( مقدم ) آنگاه برای رفع تهدید به افزایش قدرت نظامی و گسترش حوزه نفوذ ارضی خود دست خواهند زد .

3- اگر جوامع برای رفع تهدید به افزایش قدرت نظامی و گسترش حوزه نفوذ ارضی خود دست زنند ( مقدم) آنگاه جوامع دیگر برای حفظ و افزایش موقعیت خود اقدام به رقابتی نظامی دست خواهند زد .

4- اگر جوامع برای حفظ و افزایش موقعیت امنیتی خود به اقدام رقابتی نظامی دست بزنند ( مقدم ) آنگاه روابط سلطه جویانه امپریالیستی بر روابط بین جوامع حاکم خواهد شد .

ب : تبیین زیست شناختی اجتماعی از امپریالیسم

مفروضه های نظریه امپریالیسم بر مبنای زیست شناختی اجتماعی ( نظریه شومپیتر ) :

1-    امپریالیسم ناشی از خصلتهای موروثی و ژنتیک انسان است که به صورت تهاجم علیه هم نوع تجلی می یابد .

2-    انسان صرفاً موجودی عقلایی نیست بلکه عمدتاً سخت تأثیر ویژگی های عادی و یا بیولوژیکی به خشونت کشیده می شود .

3-    امپریالیسم از دوران قبل از سرمایه داری به سرمایه داری که قالب فکری عقلایی است وارد شده است .

4-    سرمایه داری ذاتاً به لحاظ عقلایی بودن ضد امپریالیسم است .

5-    عملکرد صحیح سرمایه داری ، امپریالیسم را از بین می برد .

6-    منابع کمیاب به طور نا مساوی بین بازیگران کشور تقسیم شده است .

تعارف مفاهیم :

خوی نیاکانی : منظور خصلتهای پرخاشجویانه انسانی برای تأمین بقاست .

پرخاشگری : تحمیل خشونت قهر آمیز بر دیگران

تنازع بقاء : وضعیت نا مطلوب محیطی که در آن بقای هر فرد یا هر نوع مستلزم رقابت قهر آمیز یک فرد یا گروه مناسب است که در عمل به نابودی دومی می انجامد .

دستگاه منطقی نظریه زیست شناختی اجتماعی امپریالیسم :

1- اگر انسان مایل به بقاء خود باشد ( مقدمه) در آن صورت برای دستیابی به منابع کمیاب باید رقبای خود را تسلیم یا نابود کند .

2- اگر انسان برای دستیابی به منابع کمیاب باید رقبای خود را تسلیم و یا نابود کند ( مقدم ) در آن صورت باید از خصلت پرخاشجویی ذاتی خود علیه ضعیف ترها استفاده کنند .

3- اگر انسان باید برای دستیابی به « منابع کمیاب در اختیار کشور ما » از خصلت پرخاشجویی ذاتی خود علیه این کشور ما استفاده کند ( مقدم ) در آن صورت مکانیسم پرخاشجویی ذاتی او هنگام برخورد با محرک خارجی « وجود منابع کمیاب در اختیار دیگر کشورها » فعال می شود .

4- از آنجا که مکانیسم پرخاشجویی ذاتی انسان هنگام برخورد خارجی وجود منابع کمیاب در دست دیگر کشورها فعال می شود ( مقدم ) در آن صورت کشورها برای دستیابی به منابع کمیاب علیه کشورهای دارنده آن منابع به جنگ امپریالیستی دست می زنند .

5- اگر کشورها هنگام برخورد با محرک خارجی تحریک می شوند به جنگ امپریالیستی دست می زنند ( مقدم ) در آن صورت این مکانیسم درونی به طور خودکار  و غیر ارادی فعال می شود .

نظریه امپریالیسم اقتصادی :

مفروضه های نظریه امپریالیسم اقتصادی ( نظریه هیلفردینگ ) و هابسون و لنین ( بر بنای نظریه هارکس ) :

1- رابطه سیاست و اقتصاد ( اقتصاد زیر بناء و سیاست رو بنا ) که هابسون و هیلفردینگ اراده انسانی را قادر به تعدیل این فشار می داند .

2- سرمایه داری دچار بحران است : 1- بحران ناشی از کاهش سود    2- بحران ناشی از مصرف کمتر از تولید و کمبود تقاضای موثر ( نظریه هابسون و رزا لوکزامبورک )   3- بحران ناشی از روند پیدایش انحصار و از بین بردن رقابت ( نظریه هیلفردینگ )

3- تنها محرک و انگیزه نظام سرمایه داری کسب سود بیشتر است که پیشرفت تکنولوژیک سرمایه داری به منظور مازاد تولید ، زمینه مناسب آنرا فراهم کرده است .

دستگاههای منطقی نظریه امپریالیسم اقتصادی نظریه هابسون :

1- اگر هدف سرمایه دار از تولید کسب سود بیشتر و کاهش هزینه باشد ( مقدم ) در آن صورت وی سرمایه ثابت ( تجهیزات ) را جایگزین سرمایه متغیر ( کارگران ) خواهد کرد .

2- اگر سرمایه دار سرمایه ثابت را جایگزین سرمایه متغیر کند ( مقدم ) در آن صورت سرمایه متغیر قدرت خرید خود را از دست خواهد داد . 

3- اگر سرمایه دار سرمایه ثابت را جایگزین سرمایه متغیر کند (مقدم) در آن صورت بهره وری تولیدی افزایش خواهد یافت .

4- اگر پیشرفت تکنولوژیک سود صنعتی را در نظام سرمایه داری نسبت به سود بانکی افزایش دهد (مقدم)  در آن صورت سرمایه بانکی جهت افزایش سود با صنعت ادغام شده ( انحصار مالی ) ایجاد خواهد کرد .

5- اگر در نظام سرمایه داری کاهش قدرت جایگزین قدرت کارگران با بهره وری تولیدی عجین شود (مقدم) در آن صورت مصرف کمتر از تولید در اقتصاد سرمایه داری به وجود خواهد آمد .

6- اگر در نظام سرمایه داری مصرف کمتر از تولید وجود داشته باشد ( مقدمه ) در آن صورت یا دولت به توزیع ثروت برای ایجاد تقاضای موثر اقدام می کند و یا سرمایه داری وارد مرحله امپریالیسم می شود .

7- اگر نظام سرمایه داری دچار مصرف کمتر از تولید شود (مقدم) در آن صورت جهت ایجاد بازار جدید و سرمایه گذاری و تقاضای موثر به قلمروهای اقتصادی کشورهای عقب افتاده هجوم خواهد برد .

8- اگر انحصار مالی در داخل و یا خارج با کاهش سود روبرو باشد (مقدم) در آن صورت جهت ایجاد سیاست حمایت اقتصادی نیاز اعمال سیاستهای تعرفه گمرکی از سوی دولت دارد .

 9- اگر دولت به تقاضای حمایتی دولتی جهت ایجاد انحصار در قلمروهای اقتصادی پاسخ مثبت دهد (مقدم) در آن صورت سرمایه داری وارد مرحله امپریالیسم می شود .

10- اگر کشورهای امپریالیستی قلمرو اقتصادی جدید برای تقسیم بین خود نداشته باشند (مقدم) در آن صورت جنگ امپریالیستی اجتناب ناپذیر خواهد بود .

11- اگر جنگ امپریالیستی میان کشورهای سرمایه داری انحصاری اجتناب ناپذیر باشد (مقدم) آنگاه سرمایه داری انحصاری با وقوع جنگهای امپریالیستی بر سر رقابت برای تصرف قلمروهای اقتصادی یکدیگر از بین خواهد رفت .

نظریه امپریالیسم ناشی از ایدئولوژی :

مفروضه های نظریه امپریالیسم ناشی از ایدئولوژی ( نظریه مانهایم و مورگنتا کسینجر) :

1-    در ذات ایدئولوژی نوعی عدم تساهل ، خشکی و انعطاف ناپذیری نهفته است .

2-    ایدئولوژی ها برخاسته از موقعیتی نا مطلوب موجود و یا نارضایتی از وضع نا مطلوب موجود است .

3-    ایدئولوژی گرایشی تحمیلی برای تفسیر محیط به نفع خود .

مفاهیم اصلی نظریه :

1-    ایدئولوژی : مجموعه باورها و اعتقاداتی است که جنبه اجتماعی داشته عملاً خواهان تغییر وضع موجود است .

2-    جامعه اعتقادی : گرایش اعتقادی به مرزهای عقیدتی غیر ارضی که حاکی از پیوستگی فکری و گروهی است .

3-    فضای حیاتی : قلمرو ارضی که تأمین کننده نیازهای استقلالی جامعه اعتقادی است .

4-    خود کفایی : خود بسندگی ، استقلال و بی نیازی از دیگر جوامع اعتقادی .

دستگاههای منطقی نظریه امپریالیسم ناشی از ایدئولوژی :

1- اگر جامعه الف از موقعیت خود در داخل و یا خارج نا راضی باشد ( مقدم ) آنگاه خواهان رفع موقعیت مطلوب خود خواهد بود .

2- اگر جامعه فرضی الف خواهان رفع موقعیت نا مطلوب خود باشد ( مقدم ) آنگاه به تعریفی مجددی از خود و وضعیت محیطی دست خواهد زد .

3- اگر جامعه فرضی الف به تعریف مجدّدی از خود وضعیت محیطی دست یابد ( مقدم ) آنگاه برای رفع موقعیت نا مطلوب فعلی به راهنمایی تعریف جدید از خود دست به اقدام عملی خواهد زد .

4- اگر جامعه فرضی الف برای رفع وضعیت نا مطلوب فعلی خود به راهنمایی جدید دست به اقدام عملی زند ( مقدم ) آنگاه موقعیت دیگر جوامع را به خطر خواهد انداخت .

5- اگر جامعه فرضی الف برای رفع موقعیت نا مطلوب خود دیگر جوامع را به خطر اندازد ( مقدم ) آنگاه جوامع دیگر به مقتضای توانایی خود یا در مقابل آن مانع ایجاد خواهند کرد و یا تسلیم خواهند شد .

6- اگر جوامع دیگر در مقابل سیاستهای جامعه فرضی الف مانع ایجاد کند ( مقدم ) آنگاه جامعه فرضی الف برای رفع مانع اقدام خواهد کرد .

7- اگر جامعه فرضی الف برای رفع مانع در مقابل سیاستهای تغییر طلبانه خود دست به اقدام قهر آمیز بزند ( مقدمه ) آنگاه سیاست آن جامعه امپریالیستی شده است .


[ چهارشنبه 92/12/7 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]

نظریه وابستگی :

مفروضه های نظریه وابستگی از دیدگاه سمیر امین :

1- زیر بنای روابط کشورها مبتنی بر مسائل اقتصادی است .

2- کشورهای مختلف در سلسله مراتب مختلف از قدرت اقتصادی قرار دارند .

3- انحصارات بین المللی چون شرکت های چند ملیتی موجب  تحکیم نا برابری بازیگران کشوری در صحنه بین الملل می شود .

4- کشورهای مرکز ( متروپُل ) برای حفظ منافع خود علیه کشورهای وابسته و حاشیه با هم همکاری می کنند.

5- رابطه کشورهای مرکز و پیرامون رابطه ی استثماری است و حاصل جمع جبری صفر بر آن حاکم است .

6- کشورها برای تأمین منافع خود محورانه ، رفتاری عقلایی دارند .

7- شرکتهای چند ملیتی مجبور به تبعیت از منافع کشوری هستند و یا بالعکس .

مفاهیم مهم نظریه  وابستگی :

1- مرکز ( متروپل ) : کشور صنعتی با نظام اقتصادی سرمایه داری که به مرحله ای از توسعه خود به نام مرحله سرمایه گذاری خارجی رسیده است .

2- پیرامون حاشیه : کشوری کشاورزی با نظام اقتصاد معیشتی که در مرحله ای زودرس در اقتصاد جهانی ادغام می شود .

3- توسعه وابسته : به وضعیتی گفته می شود که در آن تحولات اقتصادی داخلی کشور پیرامونی نسبت به تحولات کشور مرکز مشروط می شود .

4- توسعه توسعه نیافتگی : به وابستگی پیش رونده و شرطی شدن فزاینده کشور پیرامونی به کشور مرکز اطلاق می شود .

دستگاههای منطقی نظریه وابستگی :

1- اگر نظام سرمایه داری کشور با بحران روبرو شود ( مقدم ) در آن صورت برای رفع بحرانهای خود بر همکاری با دیگر کشورهای سرمایه داری در قالب شرکتهای چند ملیتی دست می زند .

2- اگر کشورهای سرمایه داری به همکاری با یکدیگر در قالب شرکتهای چند ملیتی دست زنند ( مقدم ) در آن صورت انحصار مبادلات صنعتی ، اقتصادی و مالی را به خود اختصاص می دهند .

3- اگر کشورهای سرمایه داری انحصار مبادلات صنعتی ، اقتصادی و مالی را به خود اختصاص دهند ( مقدم ) آنگاه در مبادله با کشورهای عقب افتاده در موقعیت برتری برای تأمین منافع خود قرار می گیرند .

4- اگر کشورهای سرمایه داری در مبادله با کشورهای عقب افتاده در موقعیت برتری برای تأمین منافع خود قرار گیرند ( مقدم ) آنگاه کشورهای عقب افتاده برای دستیابی به توسعه صنعتی از طریق انتقال تکنولوژی مجبورند به خواسته های جمعی کشورهای صنعتی تن دهند .

5- اگر کشورهای عقب افتاده مجبور باشند برای دستیابی به توسعه صنعتی از طریق انتقال تکنولوژی به خواسته های جمعی کشورهای صنعتی تن دهند ( مقدم ) آنگاه تحولات داخلی و رفتار خارجی آنان نسبت به خواسته ها و الزامات کشورهای صنعتی شرطی می شود .

6- اگر تحولات داخلی و رفتارخارجی کشورهای عقب افتاده ، نسبت به خواسته ها و الزمات کشورهای صنعتی شرطی شود ( مقدم ) آنگاه کشورها به دو دسته مرکز ( شمال ) و پیرامون ( جنوب ) تقسیم می شوند .

7- اگر کشورها به دو دسته مرکز و حاشیه تقسیم و تحولات داخلی و رفتار خارجی حاشیه نسبت به تحولات داخلی و رفتار خارجی مرکز مشروط شود ( مقدم ) آنگاه منزلت کشورهای صنعتی با استفاده از منابع کشورهای جنوب و تعمیق روند توسعه افزایش و منزلت کشورهای جنوب ( حاشیه ) با انتقال منابعش به کشورهای شمال ( مرکز ) و شیوع توسعه عدم توسعه کاهش خواهد یافت .

نمودار نظریه وابستگی = توسعه توسعه مرکز = توسعه عدم توسعه حاشیه

نظریه چرخه ای استیلا :

مفروضه های نظریه چرخه ای استیلا ( نظریه های فرهنگی گرامشی نظریه چامسکی نظریه والراشتاین نظریه کوئینسی رایت نظریه بلند پیشوای مدلسکی )

1-    نابرابری در قدرت و نقش بازیگران

2-    تعارض بین منافع بازیگران

3-    استیلا جویی جزئی از ذات نظام جهانی است .

مفاهیم :

 1- استیلا : برتری و تفوق عظیم یک بازیگر به نحوی که دیگر بازیگران برای اقدام آن نوعی مشروعیت و نفوذ قائلند

2- چرخه : به برهه تاریخی خاصی اطلاق می شود که طی آن نوعی تشابه الگویی بر رفتارها حاکم است .

3- مشروعیت : قبول داوطلبانه و یا اکراه آمیز تفوق و برتری اقتدار یک بازیگر درفیصله و کارگردانی مسائل بین المللی

4- مرکز ( متروپل ) : منطقه اقتصادی که مبنای تولید ارزشهای اقتصادی موضوع است .

5-پیرامون ( حاشیه ) : منطقه اقتصادی صادر کننده مواد خام به مرکز

6- شبه پیرامون : منطقه واسطه اقتصادی است که بعضی از ویژگی های هر دو منطقه مرکز و پیرامون را دارد .

دستگاههای منطقی نظریه ی چرخه ای استیلا :

1- اگر نظام جهانی بر تلاش استیلا جویانه بازیگران مبتنی باشد ( مقدم ) آنگاه بازیگران قدرتمند سعی دارند به رهبری آن نایل آیند .

2- دیگر بازیگران قدرتمند سعی دارند به رهبری این نظام نایل آیند ( مقدم ) آنگاه از طریق مختلف سعی خواهند کرد قدرت خود را نسبت به رقبا بهبود بخشند .

3- اگر بازیگران قدرتمند مایل به تحکیم قدرت خود نسبت به رقبا باشند ( مقدم ) آنگاه سعی خواهند کرد از دستیابی دیگر بازیگران به قدرت برتر جلوگیری کنند .

4- اگر بازیگران قدرتمند مایل باشند از دستیابی دیگر بازیگران به قدرت برتر جلوگیری کنند ( مقدم ) آنگاه برای حفظ قدرت برتر به نوآوری سیاسی و اقتصادی دست خواهند زد .

نظریه موازنه قدرت :

1-    انسان ذاتاً شرور است

2-    شرارت انسان پایدار است .

3-    شرارت انسان از قدرت طلبی و زیاده خواهی او سرچشمه می گیرد .

4-    قدرت طلبی و زیاده خواهی و ترس انسانی همراه با فقدان امکانات انسان را مضطرب می کند .

5-    اضطراب انسان زمینه ساز جنگ همه علیه همه می شود .

6-    انسان موجودی عقلایی است .

7-    جنگ امری عادی و ممکن است .

مفروضه های نظریه موازنه قدرت :

1-    ریمون آرون

2-    جورج کنان

3-    کیسینجر

4-    آلفرد تی ماهان

5-    سرهلفدر میکندر

6-    هانس جی مور گنتا

7-    نیکولاس اسپایکمن

مفاهیم نظریه موازنه قوا :

1- قدرت : توان عملیاتی ، نظامی و اعتباری هر کشور است که موجب رفتار دیگران به نفع صاحب قدرت می شود .

2- موازنه قدرت : تعادل یا ثبات قوانین دو یا چند قدرت متخاصم به طوری که هیچ یک از قدرتها به خود اجازه ندهد که از طریق آغاز مخاصمه تعادل موجود را بر هم زند .

3- منافع ملی : تضمین بقای شرافتمندانه کشور به قول مورگنتا بر حسب قدرت تعریف می شود .

4- نیروی موازنه دهنده : بازیگری که با افزودن بخشی از قدرت خود بر سود طرفداران وضع موجود موجب بقای نظام میشود.

5- انعطاف : وجود امکان برای دستیابی به منافع از طریق دیپلماسی ، مذاکره و تشکیل اتحادیه .

 6- امنیت : به وضعیتی اطلاق می شود که بقای شرافتمندانه کشور را در معرض تهدید بنا شد .

دستگاههای منطقی نظریه موازنه قوا :

1- اگر کشورها از انسانهای قدرت طلب ، زیاده خواه و مضطرب از به خطر افتادن امنیت خود تشکیل شده باشد ( مقدم ) آنگاه صحنه بین الملل عرصه رقابت بین کشورهای مختلف خواهد بود .

2- اگر صحنه بین الملل عرصه رقابت بین کشورهای مختلف باشد ( مقدم ) آنگاه کشورها برای حفظ برتری و تأمین امنیت دائمی خود به حفظ قدرت ، افزایش قدرت و کسب اعتبار اقدام خواهند کرد .

3- اگر کشورها برای حفظ برتری و امنیت دائمی خود به حفظ قدرت ، افزایش قدرت و کسب اعتبار اقدام کنند ( مقدمه ) آنگاه کشورها در صورت امکان خود منفرداً و یا به صورت اتحاد با دیگران در مقابله با هر کشوری که در رسیدن به این اهداف راه آنان را سدّ کند دست به خشونت خواهند زد .

4- اگر کشورها در صورت امکان خوی منفرد و یا به صورت اتحاد با دیگران در مقابله با هر کشوری که در رسیدن به این اهداف راه آنان را سدّ کند دست به خشونت خواهند کرد ( مقدم ) آنگاه خشونت در نظام بین الملل امری طبیعی است .

5- اگر خشونت در نظام بین الملل امری طبیعی است ( مقدم ) آنگاه کشورهایی که از لحاظ نظامی قوی ترند ، منافع ملی خود را بر حسب قدرت نظامی تأمین می کنند.

6- اگر کشورهایی که از لحاظ نظامی قوی ترند منافع ملی خود را بر حسب قدرت های نظامی تأمین می کنند ( مقدم ) آنگاه چنین کشورهایی با رضایت از تأمین قدرتمندانه منافع ملی موجود را به نفع خود حفظ خواهند کرد .

7- اگر کشورهایی که با تأمین قدرتمندانه منافع خود نظام موجود را به نفع خود حفظ کنند ( مقدم ) آنگاه آنان از وضع موجود راضی خواهند بود .

8- اگر کشورهایی که قدرتمندانه منافع خود را تأمین کرده اند از وضع موجود راضی باشند ( مقدم ) آنگاه کشورهایی که تحت فشار منافع ملی خود را تسلیم قدرتهای فاتح کرده اند از وضع خود ناراضی هستند .

9- اگر کشورهایی که تحت فشار منافع ملی خود را تسلیم قدرتهای فاتح کرده اند از وضع خود ناراضی باشند ( مقدم ) آنگاه جهت از بین بردن وضع موجود به تجهیز نظامی خود اقدام خواهند کرد .

10- اگر کشورهای نا راضی از وضع موجود به تجهیز نظامی خود برای تغییر وضع موجود اقدام کنند ( مقدم ) آنگاه کشورهای راضی از وضع موجود برای حفظ وضع موجود بر قدرت نظامی خود خواهند افزود .

11- اگر کشورهای راضی و نا راضی از وضع موجود در رقابت با یکدیگر بر قدرت نظامی خود بیفزایند ( مقدم ) آنگاه به طور خودکار تعادل نیروها و موازنه قدرت بین آنان به طور پایدار حفظ خواهد شد .


[ چهارشنبه 92/12/7 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
   1   2      >
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره سایت

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 126
بازدید دیروز: 74
کل بازدیدسایت: 408843
انقلاب اسلامی