31-   تفاوت روش فلسفی غرب در قرون 18 و 19 چه بود؟ در قرن 18 عقل گرایی و خوشبینی انسان حاکم بود ولی در قرن 19 شورش علیه عقل گرایی و بدبینی انسان حاکم شد .برای اثبات این موضوع به کشتار زیاد انسانها در جنگ های جهانی را می توان اشاره کرد.

32- به چه علت نیچه در قرن 19 تأثیر عمیق بر فلسفه آلمان و حتی دوره قبل گذاشت؟ به دو علت :الف –مخالفت نیچه با بنیاد فلسفه غرب زیرا فلسفه غرب نقد پذیر است ، ب- انهدام بنیاد تمدن غرب زیرا سقراط ومسحیت را دو پایه وبنیاد تمدن غرب می دانست.

33- آیا نیچه اندیشه سیاسی خاصی داشت؟ کار مهم او در غرب چه بود؟ نیچه اندیشه سیاسی خاصی نداشت لیکن اندیشه او پیامدهایی خاصی داشت کارمهمش مخالفت با فلسفه غرب وانهدام دوپایه تمدن غرب(سقراط ومسیحیت ) به نحوی که منجر به تغییر در فرهنگ غرب شد.

34- نیچه در کتاب خود « زایش تراژدی» چه موضوعاتی را مطرح می کند.؟ دراین کتاب مخالفت خود با سقراط ومسیحیت را مطرح و میگوید: ما در یونان قبل از سقراط تراژدی داشتیم که بصورت نمایش انجام می شد براساس آن جهان قبلا پوچ بوده وانسان می تواند قهرمان تراژدی شود هدف انسان دوچیز بوده 1- پیروزی در نبرد است و2-نشان دادن شخصیت خود که در هدف اول شکست می خورد ودر هدف دوم پیروز می شده است لذا خرد گرایی که سقراط مطرح می کند (انسان خردگرا)مردود است. همچنین انسان مسیحی چون دائما" خود را سرکوب می کند (انسان خود ساخته مسیحیت) مردود است.در واقع نیچه دنبال گزینه سومی بعنوان انسان با فضیلت وشریف(انسان سوپرمن ) است.

35- نیچه در کتاب خود « اراده معطوف به قدرت» چه موضوعاتی را مطرح می کند.؟ مخالفت با سرمایه داری و دموکراسی . او می گوید : در سرمایه داری و دموکراسی اراده انسان از بین می رود وانسان را به توده تبدیل می کند ما دنبال انسان های شریف هستیم و زندگی مدرن جایی را برای روح عالی انسان نمی گذارد . انسان باید تمام شخصیت خود را شکوفا کند اما رفاه طلبی بی مایگی می آورد وآن وقت است که جامعه مدرن، قهرمان وشخصیت استثنایی ایجاد نمی کند.

36- نتیجه این اندیشه نیچه در مورد «جامعه مدرن قهرمان نمی سازد»برای امروز غرب چیست؟                       

1-در دوره جدید با پشت‌کردن به دین، همه چیز حکم اشیایی را پیدا کرد که باید به تصرف و تملک بشر درآید بشر جدید دین را رها نکرد بلکه از آن در جهت نفسانیت خویش بهره گرفت .2- انسان موجودی فرومایه و فزون‌طلب است جاه‌طلبی در قلب انسان جا دارد، از این جهت خود را همواره به بدی می‌آلاید و از نیکی خسته می‌شود3- مسلّم انسان جدید از دو زاویه نگریسته می شود از یک زاویه جنبه‌های تمتّع و قدرتی است که در آن قرار گرفته و از زاویه دیگر جنبه‌های تاریک وجود انسانی اوست که تمتّع و قدرت مانع شده که خود را ببیند و با خود باشد و در خود خلوت داشته باشد. 4- ونهایتا"سرمایه داری ودموکراسی دروغین غرب خود مانع ساختن انسان شریف مد نظر نیچه است بطور مثال سران کشورهای فعلی غرب را که مد نظر قرار دهیم می بینیم با شخصیت های سیاسی زمان قبل بسیار متفاوت هستند به روشنی افول شخصیت وانسانیت آنها را می توان دید در شخصیت های علمی هم این موضوع صدق می کند بطور خلاصه علت ایت تغییرات وافول را در رفاه طلبی و قدرت طلبی می توان جستجو کرد که امروزه انسانهای شریف و فرهیخته نسبت به قبل در غرب کمتر شده است.