سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم سیاسی
 

 

ایمانوئل کانت 

 (به آلمانی: Immanuel Kant) (زاده 22 آوریل 1724 - درگذشته? 12 فوریه 1804)

فیلسوف بزرگ آلمانی ، از برجسته‌ترین فیلسوفان سده? هجدهم اروپا و نقطه‌ی جوش دو جریان فکری خردگرایی و تجربه‌گرایی بود.[1]  تحقیقات جامع وی در معرفت‌شناسی، اخلاق و زیبایی‌شناسی بر بسیاری از مکاتب فکری بعدی خصوصا کانت‌گرایی و ایده‌آلیسم آلمانی اثرگذار بود.[2]  او هم‌چنین یکی از فیلسوفان کلیدی روشنگری است و فلسفه‌ی وی از اندیشه‌های مسلط بر نیمه‌ی نخست سده? نوزدهم است. [3]

زندگی

ایمانوئل کانت (به آلمانی: Immanuel Kant) به سال 1724 (میلادی) در کونیگسبرگ، مرکز پروس شرقی، در خانواده‌ای تنگ‌دست و مسیحی از مذهب متقدسان لوتری[4] زاده شد. خانواده‌اش چند صد سال پیش از تولد وی از اسکاتلند مهاجرت کرده بودند. [5] پدرش زین‌ساز بود و خانواده‌‌ی او 9 فرزند داشتند و کانت فرزند چهارم‌شان بود. در 8 سالگی به اصرار پدر به دست کشیشی به دبیرستان مذهبی فردریک رفت و تا دانشگاه در این مدرسه‌ی مذهبی درس خواند.

در دانشگاه کونیکسبرگ به تحصیل فلسفه و ریاضیات پرداخت وپس از دانشگاه چند سالی به تدریس خصوصی می‌کرد. در سی و یک سالگی به دانشیاری[6] منصوب گشت. در این سمت به شهریه‌ای که شاگردانش می‌پرداختند وابسته بود و گاهی مجبور می‌شد بخشی از کتاب‌هایش را برای جبران کسری عواید بفروشد.[7] پانزده سال در این شغل حقیر باقی ماند‌ و در این مدت دو بار تقاضای استادی کرد و هر دو دفعه رد شد .سر انجام در سال در 1770 به مقام استادی منطق و فلسفه‌ی مابعدالطبیعه در دانشگاه کونیکسبرگ نائل شد. [8]

کانت و هم‌نشینانش او

پس از انتشار مقاله معروف خود تحت عنوان «درباره صورت و اصول جهان حسی و معقول» که در سال 1770 منتشر شده، بیش از ده سال نوشته‌ی مهمی در زمینه‌ی فلسفه منتشر نکرد.[9] در این مدت به نگارش کتاب نقد عقل محض مشغول بود. هنگامی که کانت نسخه‌ی خطی کتاب را به دوست نزدیکش هرتس که از علاقه‌مندان فلسفه بود داد، هرتس پس از خواندن نیمی از آن، کتاب را پس داد و گفت که می‌ترسد اگر همه‌ی آن را بخواند دیوانه شود.[10] از در 1775، مقاله‌ای در زمینه‌ی کیهان‌شناسی نوشت و عقایدی مشابه آنچه لاپلاس بعد‌ها بیان کرد ابراز نمود. [11] در سال 1781، چاپ نخست نقد عقل محض منتشر شد و استقبال اولیه از این کتاب سخت برای کانت ناامید کننده بود. مندلسون اعلام کرد که قادر به تعیب استدلال‌های کانت نیست و «ناتوانی عصبی» او را از هرگونه «کار سنگین» باز می‌دارد. ولی تنها چندسال بعد اهمیت نقد عقل محض آشکار و تصدیق شد .[12]

تندیس ایمانوئل کانت

وی در 12 فوریه 1804 میلادی درگذشت. در مراسم تشییع جنازه او، مردم از شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به مردی بزرگ ادای احترام نمایند. بر سنگ نوشته‌ی آرامگاه وی این جملات حک شده است :«دو چیز، هر چه مکررتر و ژرف‌تر به آن ها می‌اندیشم، ذهنم را با شگفتی و هیبت باز هم تازه‌تر و فزاینده‌تری به خود مشغول می دارند: آسمان پر ستاره بر فراز من و قانون اخلاقی در درون من.»

کانت و زرتشت

کانت در سال‌های پایانی عمر به اندیشه‌های زرتشت ، پیامبر ایرانی، علاقه‌مند شد. او نام زرتشت را در عنوان‌های دو اثر خود در 1802 آورده است:

  • زرتشت با چکیده فلسفه او تحت یک اصل
  • زرتشت: خرد فیزیکی همراه با خرد اخلاقی-عملی او در یک آمیختگی برون‌گرایانه [13]

شخصیت

کانت در زندگی نظمی استثنایی داشت. کارهایش را در ساعتی مخصوص به خود انجام می‌داد و ذره‌ای از آن تخلف نمی‌کرد. بین مردم شهرش این جمله رایج بود که: می‌توانید ساعتتان را با کارهای کانت تنظیم کنید. او هرگز ازدواج نکرد و به مسافرتی هم نرفت. معروف است که در کتابخانه‌‌اش تنها یک عکس داشت و آن عکس روسو بود. وظایفش به عنوان مدرس دانشگاه ایجاب می‌کرد که همه بخش‌های فلسفه را درس دهد و سالهای متمادی توان فکری خود را مصروف تدریس، انتشار کتابهای مختلف و مقالات کرد.

فلسفه‌ی کانت

کانت در فلسفه‌ی خود در پی پاسخگویی به سه پرسش اساسی است: نخست این‌که چه چیز را می‌توان دانست (نقد عقل محض)؟ دوم این‌که چه باید کرد (نقد عقل عملی)؟ و سوم این‌که چه امید و انتظاری می‌توان داشت؟[14]

 


[ دوشنبه 93/7/28 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره سایت

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 53
بازدید دیروز: 78
کل بازدیدسایت: 404552
انقلاب اسلامی