سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم سیاسی
 

جنبش طالبان

طالبان نامی است که از شکل جمع فارسی لغت عربی (طالب) به معنی محصل علوم دینی گرفته شده است. این گروه در فاصله سالهای 1373-1380 ش (1994-2002م) از جنوب افغانستان ظهور نمودند. آنان گروهی با انگیزه از طلاب علوم دینی بودند که از افزایش ناامنی در سراسر افغانستان توسط دسته های مسلح به نام مجاهد پس از فرو پاشی حکومت نجیب در سال 1370 به ستوه آمده بودند. این دسته های مسلح به مدت سه سال در حالی در جاده ها به دزدی و اخاذی می پرداختندکه سران مجاهدین در پایتخت بر سر قدرت به شدت می جنگیدند. در این شرایط که اوضاع مرزی تحت نظارت سازمان اطلاعات ارتش پاکستان   (ISI)   قرار داشت، خبرگزاریها از عملیات پر سر و صدای تصرف یک شهر مرزی در جنوب قندهار و یک پایگاه مملو از اسلحه توسط گروه ناشناخته طالبان در 1373ش (12اکتبر 1994م) خبر دادند. این گروه از قبیله پشتون درانی با سابقه ی حکومت 250 ساله در افغانستان و خواستار بازگشت «ظاهر» شاه سابق بودند. رهبر آنان ملاعمر یکی از مجاهدین سابق بود و فرماندهان محلی پاکستان را در ظهورشان دخیل می دانستند. یک هفته بعد در بیستم اکتبر هیاتی از کارشناسان امور عمرانی و سفرای خارجی به سرپرستی بابر، وزیر خارجه ی وقت پاکستان، که خود یک پشتون بود در سفری به جنوب افغانستان امکان برقراری بزرگراهی از کویته به هرات را بررسی می کردند. بابر قبلا رایزنی های با مقامات محلی انجام داده بود. این هیات در خارج از قند هار توسط مجاهدین محلی و در اعتراض به حمایت پاکستان از گروه طالبان گروگان گرفته شد. از طرفی ملاقاتی در 28 اکتبر بین رئیس جمهور ترکمنستان و والی هرات بوتو، نخست وزیر وقت پاکستان در عشق آباد صورت گرفته و قرار بود در یک سفر آزمایشی،کاروانی تجاری شامل سی کامیون از پاکستان به عشق آباد رود. در 29 اکتبر این کاروان نیز همراه دو فرمانده طالبان و یک افسر ISI   به گروگان مجاهدین در آمد . طالبان به درخواست پاکستان در یک حمله ی برق آسا گروگانگیران را فراری دادند و عصر همان روز قندهار را به تصرف درآوردند.

از آن پس هزاران پشتون جوان افغانی که در بلوچستان و استان مرزی شمال غرب مشغول تحصیل بودند برای پیوستن به طالبان به قندهار سرازیر شدند. آنها به زودی سرمشق داوطلبان پاکستانی از مدارس جمعیت علمای اسلامی قرار گرفتند که از نهضت جدید اسلامی در افغانستان الهام می گرفتند. تا دسامبر 1994 دوازده هزار طلبه ی افغانی و پاکستانی در قندهار به طالبان پیوستند. (1)

بدین ترتیب پس از آزادسازی گروگانها و فتح قندهار طالبان به شهرت رسیدند و توانستند با برقراری عوارض بر کامیونها امنیت جنوب را تامین کنند. پیشرویهای سریع آنان در شرق به « چهار آسیا » و دروازه های کابل و در غرب به «فراه» همراه با خرید فرماندهان محلی،نظم و امنیت را به این مناطق برگرداند. گروه کوچک آنان در این زمان به صورت یک جنبش قدرتمند و پر تحرک و سریع در آمده بود و تعجب همگان را بر می انگیخت. سخت گیریهای معروف آنان پس از تصرف هرات در سال 1995م توجه همه رابه خود جلب کرد. هنگامی که آنان در سال 1996م جلال آباد را در شرق افغانستان فتح و کابل را محاصره کردند، سران مجاهدین همچنان به درگیریهای خود در اطراف پایتخت (کابل) و دسته بندی های تاکتیکی بر سر تصرف شهرها ادامه می دادند. در حالی که امنیت و نظم در قلمرو جنبش طالبان برقرار بود، پس از چند ماه محاصره نیروهای احمد شاه مسعود کابل را تخلیه کردند و بلافاصله شهر به تصرف طالبان درآمد. (2) بدین ترتیب طالبان با فتح کابل تصرف مناطق شمالی مانند مزار شریف را در دستور کار خود قرار دادند. آنها با کمک طلاب اعزامی از پاکستان و در سایه ی خیانت برخی فرماندهان محلی و اختلافات میان ژنرال دوستم و عبدالملک در مه 1997 مزار شریف را به تصرف در آوردند. در این دوران پاکستان،عربستان و امارت عربی متحده طالبان را به عنوان دولت قانونی افغانستان به رسمیت شناختند. گروه طالبان به محض ورود به شهر مزار شریف کنسولگری ایران دراین شهر را مورد تهاجم نظامی قرار دادندو دیپلمات ایرانی مستتردرآن ومحمود صارمی خبرنگار جمهوری اسلامی ایران مستتر در این کنسولگری را به اسارت در آورده و مظلومانه به شهادت رساندند

 با پیشرویهای طالبان و تصرف بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچک، مجاهدان در مقابل طالبان یک اتحاد تاکتیکی به نام «جبهه ی متحد» را به وجود آوردند. طالبان که حاکمیت بر تمام کشور را جست و جو می کردند، با استفاده از اختلافات داخلی سران مجاهدین در سال 1998م شمال و اندکی بعد مرکز افغانستان را هم تصرف کردند و دست به کشتارها و اقدامات مذبوحانه وسیعی زدند. تحریمهای اقتصادی جامعه بین المللی در واکنش به اعمال طالبان آنان را به انزوا برد. وقتی دو روز قبل از یازدهم سپتامبر آمریکا (بیست شهریور 2001) احمد شاه مسعود کشته شد، ائتلاف ضد تروریسم به رهبری آمریکا با بمبارانهای سنگین و پشتیبانی جبهه ی متحد طالبان را از صحنه ی افغانستان به زیر آورد .

زمینه های پیدایش و ظهور طالبان

صرفنظر از اینکه نخستین جرقه ی شکل گیری جنبش طالبان در کجا و چگونه زده شده، فراهم بودن شرایط و زمینه های اجتماعی و سیاسی جامعه افغانستان و برخی عوامل منطقه ای و بین المللی کمک شایان توجهی به پا گرفتن این جریان نوظهور و رشد سریع آن کرد.

لذا برای سازماندهی و فهم بهتر علل رشد جنبش طالبان و موفقیت های آن در افغانستان، می توانیم متغیرهای مؤثر را در دو سطح جامعه افغان و نقش دولت های منطقه بویژه پاکستان جستجو کنیم. این عوامل، مستقل از یکدیگر عمل نکرده و برعکس گاه آثار مهمی بر هم داشته اند، به گونه ای که تأثیر برخی عوامل را هم می توان در سطح ملی و هم منطقه ای مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. (3)

الف: عوامل داخلی ظهور و رشد طالبان:

1- بی ثباتی سیاسی و جنگ داخلی پس از خروج شوروی:

یکی از عوامل مهم داخلی که منجر به ظهور طالبان در افغانستان شد، ناتوانی رهبران گروههای جهادی افغانستان در استقرار یک دولت فراگیر و تمایل برخی از این گروهها به اعمال سلطه بیشتر بر دولت مجاهدین بود.

رقابت برای کسب قدرت منجر به وقوع منازعات مختلفی گردیده و آتش جنگ داخلی در افغانستان را شعله ور ساخت. بدین ترتیب با شروع جنگهای داخلی، نه تنها کابل میان جناحهای متخاصم تقسیم و به ویرانی کشیده شد، بلکه هر یک از جناحهای متخاصم نیز بر بخشهایی از خاک کشور سلطه داشتند و درصدد بودند به مناطق بیشتری دست پیدا کنند. این درگیری ها، بی ثباتی و ناامنی و بحران اقتصادی را بر سراسر افغانستان حاکم کرد. همین گسترش بی ثباتی و ناامنی کمک مهمی به ظهور گروه طالبان کرد تا به بهانه برقراری ثبات و امنیت از طریق از میان برداشتن جناحهای متخاصم جهادی دست به کار شود. پیروزی های اولیه ی طالبان در مناطق جنوبی در قندهار و جلال آباد ناشی از همین ضعف دولت مرکزی افغانستان و گسترش برخوردها میان دولت ومخالفان آن بود.

2- بحران اقتصادی، فقر فرهنگی و نفوذ پایدار سنت های مذهبی:

جنگ با شوروی و جنگ های داخلی مکرر بنیان های اقتصادی افغانستان را در هم ریخت و سبب فقر عمومی در کشور شد. تداوم این فقر عمومی از یک سو و نفوذ پایدار سنت های دینی از سوی دیگر از عوامل مهم ظهور طالبان به شمار می رود.

این نکته بویژه از این جهت قابل توجه است که بدانیم اکثریت نیروهای طالبان و هسته های اصلی آن را گروهی از جوانان طبقات پائین و تهیدست جامعه ی افغانستان بویژه پشتونها تشکیل می دهند که در سالهای بعد از خروج شوروی و پایان جنگ های جهادی، در مدارس دینی پاکستان مشغول تحصیل شدند، تا با اندک حمایت مالی که رهبران دینی این مدارس از آنها در دوران طلبگی می کردند خود را از فقر و تنگدستی رها سازند.

از طرفی اعضای جنبش طالبان بخاطر تعصب مذهبی بسیار که بیشتر در دوران تحصیل در آنها بوجود آمده بود، شرکت در عملیات مسلحانه برای استقرار نظام مذهبی در افغانستان را یک وظیفه ی شرعی در نظر گرفته و مقام این نوع فعالیت را تا سطح جهاد در راه خداوند بالا می بردند.

جنبه ی ضد شیعی تعالیم آنها و قلمداد کردن شیعیان به عنوان عناصر « رافضی» و خارج از دین، جنبه ی مذهبی و تعصب آنها نسبت به فعالیت نظامی در صفوف طالبان را دوچندان می کند.

ب- عوامل منطقه ای ظهور و رشد طالبان:

 1- پاکستان و جنبش طالبان:

 با خروج شوروی از افغانستان پاکستانی ها تلاش برای ایجاد یک نظم جدید را با سازماندهی طلاب افغانی در مدارس دینی کراچی، پیشاور، اسلام آباد، لاهور و سایر شهرهای پاکستان آغاز کردند. به رغم تکذیب های مقامات پاکستانی، در رابطه با سازماندهی طالبان جای شکی نیست که سازمان اطلاعات پاکستان و نیروهای ویژه ی وزارت پاکستان نقش اصلی در خلق، آموزش و تجهیز طالبان بازی کرده اند. شرکت نیروهای سپاه صحابه در عملیاتهایی از قبیل فتح کابل دلیلی بر این مدعاست. پاکستان همچنین از طریق دیپلماتیک و سیاسی نیز به تقویت طالبان کمک رسانیده است. شناسایی عجولانه ی طالبان به عنوان دولت رسمی افغانستان یک روز پس از فتح مزار شریف در 25 مه 1997 آشکارترین جلوه ی این سیاست پاکستان بود. بنظر می آید که دولت پاکستان بر اساس انگیزه های اقتصادی و سیاسی به حمایت و تقویت طالبان پرداخته است.

2-عربستان و امارات متحده عربی:

اگر پاکستان را مغز متفکر در سازماندهی و آموزش گروه طالبان بدانیم، بر پایه ی بسیاری از منابع موجود حمایت مالی از جنبش طالبان به عهده ی عربستان و در درجه بعد امارات عربی متحده بوده است. اصولا عربستان در دوران حضور شوروی نیز کمک های زیادی به گروههایی از مجاهدین افغان می کرده است. عربستان نه تنها تامین کننده اصلی نیازهای مالی مدارس دینی گوناگون در پاکستان و بویژه مدارسی نظیر جامعه العلوم الاسلامیه است، بلکه در تأسیس گروههای مسلحی همچون سپاه صحابه پاکستان و بعدها طالبان نقش مهمی ایفا کرده است. عربستان پس از شروع عملیات نظامی طالبان در فتح قندهار، جلال آباد و سایر استانها، حمایت های مالی خود را از این گروه افزایش داد.

آنتونی هیمن ضمن اشاره به تلاشهای پاکستان در سازماندهی و آموزش گروه طالبان، عربستان را «حامی بانکی تلاشهای پاکستان» خوانده است. وی درجایی دیگر پاکستان را «حامی مخفی» طالبان و عربستان را «حامی مالی» این گروه دانسته است.

عربستان در پشتیبانی از طالبان دو انگیزه اساسی داشته است. نخست آنکه عربستان خود را «ام القرای» جهان اسلام می داند و کمک به مسلمانان را نوعی وظیفه برای خود در نظر می گیرد. عربستان از این طریق به گسترش نفوذ سیاسی خود در جهان اسلام، و در میان اقلیت های مسلمان در کشورهای غیر اسلامی می پردازد. انگیزه دوم عربستان در حمایت از طالبان، رقابت با نفوذ ایران در افغانستان و بدین طریق منزوی ساختن ایران در این کشور و آسیای مرکزی بوده است.

 امارات عربی متحده نیز یکی از حامیان عمده ی مالی طالبان محسوب می شود. امارات پس از پاکستان و عربستان سومین کشوری است که طالبان را به عنوان دولت قانونی افغانستان به رسمیت شناخته و کمک های مالی هنگفتی در اختیار این گروه قرار داده است. بدون شک اختلاف امارات با ایران بر سر جزایر سه گانه ی ایرانی در خلیج فارس عامل اصلی کمک های امارات به طالبان و تلاش برای استقرار یک رژیم ضد ایرانی در افغانستان می باشد.

تشکیلات و نظام سیاسی طالبان

وقتی طالبان در سال 1373 (1994 م) حرکت خود را آغاز کردند و به پیروزی هایی دست یافتند، اغلب مردم افغانستان بر این باور بودند که طالبان به دنبال اعاده ی حیثیت گذشته شان هستند. برخی از رهبران طالبان هم در سخنرانی ها و مصاحبه های خود گفتند که: «ما برای حکومت نیامده ایم». اما طالبان، حاکمیت را حق انحصاری پشتونها دانستند و حاکمیت غیر پشتون را غصب مشروعیت تلقی کردند. اعاده حیثیت گذشته در نظر آنان، یعنی بازگشت به سلطنت آبا و اجدادی و اینکه «ما برای حکومت نیامده ایم»، یعنی قصد ما سپردن حکومت به صاحبان اصلی آن است. حکومت آبا و اجدادی طالبان، حکومتی است مبتنی بر ساختار قومی و قبیله ای، (4)

لذا بسیاری از افغان ها تحت تأثیر این مسئله واقع می شدند که در ابتدا طالبان خواهان قدرت برای خود نبودند. در عوض طالبان اصرار می کردند که آنها در حال بازگردانیدن قانون و نظم هستند تا قدرت را به دست دولتی بسپارند که از مسلمانان واقعی تشکیل شده باشد. اما فرآیند تصمیم گیری طالبان به شدت متمرکز، پوشیده، دیکتاتور مآبانه و دسترس ناپذیر گردید.

 طالبان با توجه به تلقی سنتی که از اسلام و شریعت داشت، از یک تشکیلات منظم و سازماندهی شده ی پیشرفته محروم بود. آنان حتی فاقد آئین نامه های داخلی بودند. بنابراین تشکیلات طالبان حتی در بعد حکومتی آن، شبه تشکیلات بود که به نظر آنان چندان اهمیت نداشت. اما در عین حال، این جنبش در حد ضرورت و نیاز، به ایجاد تشکیلات سیاسی دست زده است. این بافت تشکیلاتی عمدتا از پشتونهای افغانستان تشکیل شده بود.

1- رهبری جنبش:

در رأس جنبش، ملا محمد عمر قرار داشت که با لقب امیرالمومنین شناخته می شد. در شهریور 1374 در اجتماعی با حضور حدود 1500 تن از طلاب علوم دینی، ملامحمد عمر به عنوان امیرالمومنین انتخاب شد و همگان با او بیعت کردند. از این زمان به بعد، دستورهای او امر شرعی تلقی شد و هیچ کس حق مخالفت با او را نداشت. از زمان انتخاب او به عنوان امیرالمومنین ، طالبان برای حفظ وقار و هیبت ملا عمر، او را از نظرها پنهان کرده و مانع حضور او در مجامع عمومی شدند.

 2- مجلس موقت:

بر اساس دستور ملا عمر، پس از تصرف کابل، یک مجلس شش نفره برای اداره ی کابل، در تاریخ 12/6/1375 تأسیس شد. این مجلس، به طور مستقیم، زیر نظر شخص ملا عمر فعالیت می کند.

اعضای این مجلس را چهره های نسبتا مطرح طالبان همچون، ملا محمد ربانی (رئیس مجلس) ، ملا محمد حسن (نائب رئیس)، ملا محمد غوث، ملا عبدالرزاق، ملا محمد فاضل، مولوی سید غیاث الدین تشکیل می داد.

3- مجلس شورای عالی:

  مجلس شورای عالی، بالاترین مرجع تصمیم گیری جنبش طالبان است که از همه ی اعضا و رهبران معروف این گروه تشکیل شده است. گفته می شود که این مجلس دارای اعضای معینی نبوده و اعضای آن از ده تا پنجاه نفر ذکر شده است. نکته ی شایان توجه اینکه بیشتر افراد برجسته و متصدیان امور سیاسی گروه طالبان از اهالی قندهار و اطراف آن و بیشتر از قوم پشتون بودند که همه ی مراکز مهم و پست های کلیدی در اختیار آنان بوده است.

4- مجلس وزرا:

اعضای این مجلس را هیأت وزیران تشکیل می دادند. این مجلس برای اداره امور و رسیدگی به مسائل سیاسی و کشوری، دارای جلسات هفتگی بوده که بیشتر افراد آن، فاقد تجربه، اما دارای باور و اخلاص دینی عمیق و عمل گرایی بسیار بودند.

5- دارالفتوای مرکزی:

 جنبش طالبان برای صدور فتاوای شرعی و پشتوانه ی دینی خود، مجلسی به نام دارالفتوای مرکزی، متشکل از تعدادی از علما و طلاب دینی تأسیس کرده بود. ریاست این مجلس را نور محمد ثابت به عهده داشت که از سوی ملا عمر نصب گردیده بود. مقر دارالفتوای شهر قندهار بود.

6- مجالس شورا در ولایات:

 ملا عمر به والیان و حاکمان ولایات، اختیاراتی داده بود که بر اساس آن می توانستند به تشکیل شورای ولایت اقدام کنند. این شورا درباره ی مسائل اداری و حکومتی تصمیم گیری می کرد.

7- شورای نظامی :

 شورای نظامی جنبش طالبان از مهم ترین فرماندهان نظامی و جنگجویان معروف آن تشکیل می گردید. (5)

آراء و اندیشه های طالبان:

 جنبش طالبان، از مایه های فکری و نظری قوی، در زمینه ی اندیشه سیاسی اسلام، حکومت دینی و دیگر مسائل مربوط به حکومت دینی بی بهره اند، اما در عین حال، شعار تطبیق احکام دینی، در راس شعارها و افکار سیاسی آنان قرار دارد. رادیو کابل، به «رادیو شریعت» تغییر نام می یابد و تنها ارگان نشریاتی این جنبش، به نام «شریعت» منتشر می گردد. «حرب المومن» عنوان یکی دیگر از نشریات این گروه است که در پاکستان منتشر می شود. این هماهنگی بیانگر ایده ی اسلام خواهی و شعار تطبیق شریعت آنان محسوب می گردد.

بنظر می رسد چیزی به نام ایدئولوژی وجود ندارد. آن چه وجود دارد، عقیده متعصبانه ای است که ظاهرا میان مردم نفوذ بسیاری پیدا کرده است. بنابراین، آنچه به عنوان افکار و اندیشه های دینی سیاسی جنبش طالبان مطرح می گردد، فاقد مبانی نظری و نظام مند است. از این رو می توان گفت که مقصود از این اندیشه ها، مجموعه ای از باورها و معتقدات صوری و غیر مدونی است که از رهگذر برداشت صوری و سطحی انگارانه ی طالبان و نیز سنن و آداب قبیله ای جامعه ی افغانستان شکل گرفته است.

با توجه به آن چه گذشت، نمی توان یک توصیف منسجم و سامان یافته از اندیشه ی دینی طالبان ارائه داد، اما در مجموع می توان مهم ترین محورهای مرتبط با باورها و اندیشه های دینی آنان را بیان کرد. درباره ی اندیشه ی دینی طالبان، آن چه بیش از هر امر دیگر، به وضوح قابل مشاهده و ردیابی است، سختگیری مذهبی و تفسیر سطحی و صوری از شریعت اسلام است. تعصب و خشونت در راه اجرای شریعت بیانگر ایده ی نخست و حساسیت در مورد ظواهر افراد، از قبیل «ریش گذاشتن» ، بارزترین جنبه ی نظریه دوم محسوب می گردد. تحجر و قشری گری گروه طالبان، که عمدتا بازتاب تلقی سطحی و صوری آنان از شریعت است، دست کم از سه منبع مهم سرچشمه می گیرد:

1-      سنت ها و باورهای جامعه ی قبیله ای پشتون

2-     تعالیم و باورهای دینی مکتب دیوبندی هند

 3-        تعالیم و باورهای دینی وهابیت

اقداماتی از قبیل منع اشتغال و تحصیل برای زنان، منع سینما، تلویزیون، ویدئو، موسیقی، تابلوهای نقاشی و... وجوب داشتن ریش بلند برای مردان و داشتن برقع برای حجاب کامل زنان و تخریب آثار باستانی نمونه هایی از قوانین و دستورات طالبان است که مصداقی از افکار و اندیشه های این جنبش به شمار می رود.


[ شنبه 92/8/4 ] [ م. مباشری ] [ لطفا نظر دهید ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره سایت

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 36
بازدید دیروز: 19
کل بازدیدسایت: 404457
انقلاب اسلامی